عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

تفسیر ابن عربى، تفسیرى است به زبان عربى، مشتمل بر تأویلات عرفانى از آیات قرآنى، منسوب به محیى‌الدین بن على بن محمد بن احمد بن عبدالله طایى حاتمى، معروف به ابن عربى.



ساختار

تفسیر ابن عربى که در دو جلد تنظیم شده و مشتمل بر همه قرآن است (جلد اول، از آغاز قرآن تا پایان سوره کهف را در بر گرفته و جلد دوم، از آغاز سوره مریم تا پایان قرآن را)، با خطبه‌اى ادبى و سرشار از اصطلاحات عرفانى آغاز مى‌شود.

مؤلف، با بیان رموز مندرج در «بسم الله الرحمن الرحیم»، به تأویل سوره فاتحه پرداخته و البته چنان‌که خود اشاره نموده، فقط بعضى از آیات این سوره و سوره‌هاى دیگر را تأویل کرده که تعداد آنها در بیست سوره اول، به این شرح است:

  • 4 آیه از سوره فاتحه؛
  • 200 آیه از بقره؛
  • 128 آیه از آل عمران؛
  • 83 آیه از نساء؛
  • 67 آیه از مائده؛
  • 96 آیه از انعام؛
  • 56 آیه از اعراف؛
  • 39 آیه از انفال؛
  • 29 آیه از توبه؛
  • 34 آیه از یونس؛
  • 53 آیه از هود؛
  • 65 آیه از یوسف؛
  • 26 آیه از رعد؛
  • 21 آیه از ابراهیم؛
  • 23 آیه از حجر؛
  • 45 آیه از نحل؛
  • 55 آیه از اسراء؛
  • 66 آیه از کهف؛
  • 50 آیه از مریم؛
  • 69 آیه از طه.

مى‌توان گفت: مؤلف، به‌طور متوسط 48% آیات را تأویل کرده است.

 

گزارش محتوا

مؤلف، ضمن ذکر سابقه انس خود با قرآن، با ذکر این سخن پیامبر اکرم که قرآن ظهر و بطن دارد، منظور از ظهر را تفسیر و منظور از بطن را تأویل دانسته و با بیان رأى خود درباره تأویل، فهم خویش را از آیات بیان کرده و البته یادآور شده که متعرض آیاتى که تأویلى براى آنها نداشته یا نیازى به تأویل نداشته‌اند، نگردیده است.

وى، به معناى ظاهرى آیات توجه داشته و گاه، به آنها تصریح کرده (براى نمونه: ج 1، ص444)، ولى گاه، برخلاف انتظار خواننده، وجهى از معنا را برگزیده است که موجه نیست (براى نمونه: ج 2، ص353).

او کوشیده است که اصطلاحات قرآن و سنت را با اصطلاحات فلسفى و عرفانى تطبیق دهد؛ براى نمونه، جبرائیل را عقل فعال و میکائیل را روح فلک ششم و اسرافیل را روح فلک چهارم و عزرائیل را روح فلک هفتم دانسته است(ج 1، ص72 - 73).هم‌چنین در جاى جاى تفسیر خود، از احادیث و روایات بهره برده است.

هرچند، روش اصلى این تفسیر، توجه به معانى باطنى آیات با عنایت به اصول عرفان نظرى ابن عربى است و از این جهت آن را از جمله تفاسیر باطنى و جداى از تفسیر صوفیه دانسته‌اند.( رشید رضا، ج 1، مقدمه، ص18)، ولى نمونه‌هایى از تفسیر اشارى نیز در آن دیده مى‌شود (براى نمونه: ذیل آیه 26 سوره بقره و آیه 95 سوره انعام؛ ذهبى، ج 2، ص441 - 442).

در این اثر، مکررا مصطلحات عرفان نظرى ابن عربى به کار رفته و تفسیر بر مبناى آن مصطلحات و مفاهیم قرار داده شده است؛ از جمله اصطلاح «وحدت وجود و موجود»

مؤلف، از مراتب سه‌گانه توحید (توحید افعال و توحید صفات و توحید ذات)، سخن به میان آورده (براى نمونه: ج 1، ص9) و متناظر با این مراتب، از جنات ثلاث یاد کرده است؛ یعنى از جنت افعال و جنت صفات و جنت ذات و گاه با تعابیر دیگرى نظیر جنات النفس و جنات القلب و جنات الروح، سخن گفته است. (ج 2، ص21 و 656)

 

وضعیت کتاب

کتاب، توسط سمیر مصطفى رباب تحقیق و تصحیح شده است.

این اثر، در 1283 و 1317 در قاهره و در 1301 در لکهنو به‌عنوان تفسیر ابن عربى به چاپ رسید. چاپ منقح از آن نیز با نام «تفسیر القرآن الکریم»، به‌عنوان اثر ابن عربى، به کوشش مصطفى غالب، در بیروت (چاپ اول، 1968 و چاپ دوم، 1978) منتشر شد.

با دلایل متعدد مى‌توان نشان داد که این تفسیر اثر ابن عربى نیست و نوشته عبدالرزاق کاشانى است و همان است که با عنوان «تأویلات» در زمره آثار او ذکر شده است؛ از جمله این دلایل است:

در کلیه نسخه‌هاى خطى این تفسیر، آن را از عبدالرزاق کاشانى دانسته‌اند.(ذهبى، ج 2، ص437

نویسنده این تفسیر، یکى از مشایخ خود را نور‌الدین عبدالصمد معرفى کرده. (عبدالرزاق کاشى، ج 2، ص228) در صورتى که نام مشایخ ابن عربى به‌دقت احصا گردیده و در میان آنها نامى از چنین شخصى نیامده است. (جهان‌گیرى، ص98 - 106) ولى در شرح حال کمال‌الدین عبدالرزاق کاشانى آمده که وى مرید شیخ نور‌الدین عبدالصمد نطنزى بوده است.( جامى، ص480 - 482

در این تفسیر، ذیل آیه 40 سوره نمل (عبدالرزاق کاشى، ج 2، ص206) جمله‌اى از «ابن اعرابى رحمه‌الله» نقل شده که براى مشخص شدن اینکه این ابن اعرابى، همان ابن عربى است یا خیر، مقایسه آن جمله با عبارتى از ابن عربى در فصوص، روشن‌گر است. (قیصرى، ج 2، ص227 - 229)

مقایسه تطبیقى این اثر با آراى تفسیرى ابن عربى در آثارش، از جمله فصوص، مى‌تواند مؤید این باشد که نویسنده این کتاب، ابن عربى نیست؛ در فصوص، به 237 آیه استناد شده که مى‌توان آنها را در تفسیر منسوب به ابن عربى بازجست و آنها را با یک‌دیگر مقایسه کرد؛ در 103 مورد، آنچه در فصوص آمده با آنچه در تفسیر آمده کاملا متفاوت است، از جمله ابن عربى، درباره فرعون و توبه او نظر منحصربه‌فردى داشته.( قیصرى، ج 2، ص415 - 416 و 439 - 440) که در این تفسیر نیامده و به جاى آن، تفسیر متداول آیه ذکر شده است..(عبدالرزاق کاشى، ج 2، ص764) هم‌چنین ابن عربى در تفسیر آیه 32 سوره فاطر، نظر خاصى داشته. (قیصرى، ج 1، ص307 - 308) که در این تفسیر نیامده است. (عبدالرزاق کاشى، ج 2، ص319) ابن عربى، در فصوص، اسحاق را فرزندى دانسته که حضرت ابراهیم براى قربانى برد. (قیصرى، ج 1، ص318) اما در این تفسیر، مطابق نظر مشهور، اسماعیل آمده است. (ج 2، ص345)

مؤلف، در جاى جاى تفسیرش به احادیثى از ائمه استناد کرده است (بیش از 35 بار از على(علیه السلام)؛ براى نمونه: ج 1، ص17، 53، 97، 153، 334، 436، 696 و ج 2، ص26، 171، 527، 545، 612، 755. براى احادیث منقول از امام صادق(علیه السلام): ج 1، ص4، 450، 462 و ج 2، ص491، 758. علاوه بر اینها مؤلف، در نه موضع، روایاتى را از دیگر معصومان علیهم السلام بدون ذکر نام آورده است).

وى در مواضع متعدد، به تکریم على(علیه السلام) پرداخته ( ج 1، ص575، 754 و ج 2، ص328، 545، 755) و نزول آیات «ولایت»(مائده: 55)، «اذن واعیة»( حاقه: 12)، «النبأ العظیم» (نبأ: 2) و «نجوى» (مجادله: 12) را در شأن آن حضرت و نزول سوره دهر و آیه «مودت» را در شأن اهل‌بیت  علیهم السلام دانسته (عبدالرزاق کاشى، ج 2، ص432 - 433) و به ظهور حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز اشاره نموده است (براى نمونه: ج 1، ص14، 79، 460، 653، 748 و ج 2، ص450، 560، 642 - 663).

با توجه به این مطالب، مؤلف برخلاف ابن عربى، اعتقادات شیعى داشته است؛ بنابراین، جاى تردید نیست که این اثر، نه از ابن عربى، بلکه از شاگرد مکتب او، عبدالرزاق کاشانى است.


منابع :

  • ویکی نور