شرح الاسماء الحسنى، به زبان عربى، از مهمترین کتابهاى عرفانى است که صدرالدین قونوى آن را به رشتهى تحریر درآورده است.
ساختار
مطالب کتاب، در ذیل عناوین «مقدمة الؤلف»، «مقدمة فى الاسماء الالهیة» و 91 اسم از اسماء الهى(برخى از اسماء، با هم ذکر شدهاند که با احتساب آنها، 98 اسم مىشود)، ارائه شده است.
گزارش محتوا
مؤلف، در مقدمه کتاب اشاره مىکند که معرفت شهودى، با مخالفت هوا و قمع محبت دنیا و تحقق به حقایق تقوا حاصل مىشود، نه با ترتیب مقدمات و ایراد شبهات... پس وصول به معرفت ذات متعالیه، از حیث نظر و عقل ممکن نیست، چون نهایت چیزى که از طریق عقل حاصل مىشود، حیرت است.
قونوى، در ذیل عنوان «مقدمة فى الاسماء الالهیة»، مطالبى را متذکر مىشود که رئوس پارهاى از آنها عبارت است از:
اصل در ذات مقدسه، تعرى و تنزه از صفات است؛
هر اسم و صفتى، مقتضى کونى از اکوان است؛
ظهور ممکنات، به اسماء و صفات است؛
ممکناتى که پا به عرصه وجود مىگذارند، آثار و نتایج اسماء و صفاتند؛
اسماء الهى، غیر متناهىاند؛
اعیان، شئون حقند و براى شئون حق، در دنیا و آخرت نهایتى وجود ندارد؛
اسماى الهى، داراى اقسامى است، مانند مضمرات، کنایات، اسماء نیابت و...؛
اسماء الهى، توقیفىاند؛
انبیاء، اعلم خلق به اسماء و صفات هستند؛
تقیید اسماى الهیه به 99 اسم، براى تأکید است، نه حصر؛
احصاء اسماء، اتصاف به آنهاست، نه شناختن الفاظ و معانى آنها؛
اسماء حسنایى که قونوى به شرح آنها پرداخته است، عبارتند از:
هو، الله، الرحمن الرحیم، الملک، القدوس، السلام، المؤمن، المهیمن، العزیز، الجبار، المتکبر، الخالق، البارئ، المصور، الغفار، القهار، الوهاب، الرزاق، الفتاح، العلیم، القابض، الباسط، الخافض، الرافع، المعز، المذل، السمیع، البصیر، الحاکم، العدل، اللطیف، الخبیر، الحلیم، العظیم، الغفور، الشکور، العلى، الکبیر، الحفیظ، المقیت، الحسیب، الجلیل، الکریم، الرقیب، المجیب، الواسع، الحکیم، الودود المجید، الباعث، الشهید، الحق، الوکیل، القوى، المتین، الولى، الحمید، المحصى، المبدئ، المعید، المحیى، الممیت، الحى، القیوم، الواجد، الماجد، الواحد، الصمد، القادر المقتدر، المقدم المؤخر، الاول الآخر، الظاهر الباطن، الوالى المتعالى، التواب، المنتقم، العفو، الرئوف، المقسط، الجامع، الغنى المغنى، المعطى، المانع، الضار، النافع، النور، الهادى، البدیع، الباقى، الوارث، الرشید و الصبور.
بخشى از مطالب کتاب:
بهطور کلى اسماء الهى بر دو گونهاند:
اسمائى که دلالت بر ذات احدیت مىکنند، مثل هو؛
اسمایى که دلالت بر غیر ذات مىکنند که خود بر سه قسمند:
الف) اسمایى که دلالت بر اعیان صفات ثبوتى ذاتیه مىکنند، مانند حى و عالم؛
ب) اسمایى هستند که دلالت بر نسب و اضافات مىکنند، مانند اول، ظاهر و باطن؛
ج) اسمایى که دلالت بر افعال مىکنند، مانند خالق و رازق.
رحمان، دلالت بر افاضهى عامه بر اهل افتقار مىکند، ولى رحیم، دلالت بر افاضهى خاصه بر اهل افتخار مىنماید.
خداى متعال، به اعتبار نفوذ تصرفش در عالم شهادت، ملک الملک و به اعتبار نفوذ تصرفش در عالم غیب، مالک الملکوت و به اعتبار تصرفش بهطور مطلق، ملک است.
دربارهى اسم شریف قدوسى گفته مىشود که طهارت و نزاهت، مردد بین مرتبهى اطلاق و تقیید و حاکم بر تمامى اعیان و ظاهر بر تمامى مظاهر است.
سلامت اهل حق، تنزه آنها از هرگونه شک و شرک جلى یا خفى است.
عزت الهیه شامل مؤمن و کافرمىشود.
جبر بر دو نوع است: جبر ذاتى و عرضى و جبر ذاتى داراى دو وجه است: وجهى بهسوى هویت غیبیه واطلاق حقیقیه و وجهى بهسوى خلق که الوهیت نامیده مىشود و جبر عرضى به محمود و مذموم تقسیم مىشود.
عظمت، برزخ بین هویت و الوهیت و الوهیت، برزخ بین عظمت و خلق است.
نشانه استقرار اسم متکبر در باطن سالک آن است که وى، هیچگونه مخالفتى در برابر حق تعالى ندارد.
خلق، به خلق تقدیر و خلق ایجاد تقسیم مىشود.
درجات شهود اعیان ثابته، سه گونه است.
اهل شهود در مجلاى سلطنت اسم «البارى»، بر حسب درجاتشان متفاوتند.
انسان در مقام تصور و توهم، مظهر اسم «المصور» است.
رزق، یا صورى است و یا معنوى و براى هر کدام درجاتى است.
آثار اسم «البصیر»، داراى مراتب سهگانه است که مرتبهى سوم آن، مخصوص کمل عرفاست.
بین اسم «الحاکم» با اسم «العلیم» مشابهتى وجود دارد، ولى با این همه در «الحاکم»، حصول علم شرط نیست، برخلاف «العلیم» که در آن شرط است.
ظهور وجود، در سایهى عدل بوده و مراتب اکوان مبتنى بر میل و عدول مىباشد.
حلم در لغت به معناى افاده است و در عرفان، در طول قدرت مىباشد.
باطن خلق، حق است و ظاهر حق، خلق.
اسم «المقیت»، داراى دو جهت اقتدار و ایصال الرزق است.
اسم «الحسیب»، برزخ بین علم و جهل است و نزول متشابهات، از احکام اسم «الحسیب» است.
دوام مراقبه حضرت حق، از بزرگترین مراتب حفظ ادب است.
اعلى مرتبهى علم، حمکت است و خداى متعال به سبب حکمت، بر داود(ع) منت نهاد.
اسم «القوى» فقط براى انسان کامل ظهور پیدا مىکند و ذکر «لا حول و لا قوة الا بالله»، مخصوص آدم و کمل از ورثه آدم است.
خداى متعال، سریان حیات در هر شیئى را پنهان داشته و فقط بر انبیاء و بعضى از اولیاء معلوم ساخته است.
موت در نزد اهل شهود، ازاله حیات در نفس الامر نیست، بلکه انتقال عین از موطن دنیا به موطن آخرت است.
براى ولایت، مراتب غیر متناهى است که اعلى مرتبه آن، امامت کبرى و ادنى مرتبه آن، ولایت عبدبر اعضاء و جوارح است.
وضعیت کتاب
کتاب، توسط شیخ قاسم طهرانى، تحقیق و تصحصح شده است. وى، در مقدمه، به معرفى مؤلف و این کتاب پرداخته است. فهرستهاى آیات، احادیث و محتویات در آخر کتاب ذکر شده است. پاورقىها بیشتر به ذکر اختلاف نسخ و آدرس آیات قرآنى اختصاص یافته است.