عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

بیان التنزیل، به زبان فارسی، یکى از آثار مهم عزیز‌الدین نسفى، در عرفان عملى و عرفان نظرى است

 


ساختار

کتاب، شامل یک مقدمه و ده اصل است و هر اصل، خود، مشتمل بر چندین فصل مى‌باشد.

 

گزارش محتوا

مقدمه: مؤلف، تصریح مى‌کند که چون دوستان از من خواستند تا کتابى تألیف نمایم که بزرگ‌تر از کتاب «تنزیل» و کوچک‌تر از کتاب «کشف الحقایق» باشد، لذا خواسته‌ى آنها را اجابت نموده و کتابى را به نام «بیان التنزیل» در ده اصل به رشته‌ى تحریر درآوردم.

 

اصل اول: این اصل، در معرفت خداوند سبحان است. از خاص الخاص اهل شریعت سؤال کردند که خدا چیست؟ فرمودند که نور منبسط است و از اهل وحدت پرسیدند که خدا چیست؟ فرمودند: الموجود هو الله.

 

ذات خدا، حقیقى و ذات دیگران، مجازى است، چون ذات دیگران از ذات وى است. وجود مجازى از وجود حقیقى، نه به طریق ایجاب بى‌اراده است، بلکه به طریق ایجاد با اراده است.

 

چون دل سالک به ریاضات و مجاهدات پاک و صافى و مصقّل و منور شود، مرآت نور خدا مى‌گردد و عکس نور خدا در این مرآت ظاهر مى‌شود و چون دل سالک مرآت نور خدا گشت و عکس نور خدا در مرآت دل سالک ظاهر شد، در این صورت سالک به کمال خود مى‌رسد و انسان کامل مى‌گردد، پس سالک تا اکنون که به‌خود مى‌شنید و به‌خود مى‌دید و به‌خود مى‌گرفت و به‌خود مى‌داد، اکنون به نور خدا مى‌شنود و به نور خدا مى‌بیند و به نور خدا مى‌گوید و به نور خدا مى‌دهد و به نور خدا مى‌گیرد.

 

هم‌چنان‌که انسان مجموعه‌اى است از ظاهر و باطن؛ ظاهر انسان، جسم انسان است و باطن انسان، روح انسان است، هم‌چنین عالم مجموعه‌اى است از ظاهر و باطن؛ ظاهر عالم، جسم عالم است و باطن عالم، روح عالم است و روح عالم، خداى عالم است.

 

توحید عملى آن است که انسان، به عمل، چیزهاى بسیار را یکى کند، همچون مطعومات و مشروبات و توحید علمى آن است که به علم، چیزهاى بسیار را یکى داند.

 

عالم اجمال، عبارت از عالم جبروت و عالم عشق، عبارت از عالم کبریاست و عالم تفصیل، عبارت از عالم عظمت و عالم اسماء، عبارت از عالم عزت است. صفت خداى سبحان، در مرتبه‌ى ذات و فعل خدا، در مرتبه‌ى نفس و اسم خدا، در مرتبه‌ى وجه است.

 

اصل دوم: این اصل، در معرفت عالم است. اهل شریعت مى‌گویند که عالم، اسمى است براى ماسواى حقّ و اهل حکمت مى‌گویند که عالم، اسمى است براى هر مجموع متجانس و اهل وحدت مى‌گویند که عالم، اسمى است براى هر مرتبه‌اى از مراتب حقّ.

 

خاص اهل حکمت مى‌گویند که از ذات خداى تعالى یک جوهر بیشتر صادر نمى‌شود و نام آن جوهر عقل است و این عقل است که مبدأ عالم امر است.

 

اهل وحدت مى‌گویند که ملک عبارت از سبب است و اسباب، از عالم اجسام و جسمانى باشند و از عالم ارواح و روحانى هم باشند.

 

جسم هر کسى دنیاى وى است و روح هر کسى آخرت وى.

 

وراى حس و عقل، طور دیگرى هست به نام عشق. در طور عشق، معارفى براى انسان معلوم مى‌شود که در طور حسّ و عقل معلوم نمى‌شود. جمله‌ى ذرات عالم، مست عشقند. عشق است که جان عالم است و عشق است که جنباننده عالم است. اهل تصوّف، محبّت مفرط را عشق مى‌نامند.

 

اصل سوم: این اصل، در معرفت انسان است. هر آدمى روح نباتى دارد که محل آن جگر است و در پهلوى راست است و روح حیوانى دارد که محل آن دل است که در پهلوى چپ است و روح انسانى دارد که محل آن تمامى قالب است و این روح است که از عالم امر است و پیش از قالب آفریده شده است.

 

کمال انسان به چهار چیز است: «عقل و علم و عمل و اخلاص» و فضل آدمیان بر یک‌دیگر به یکى از این چهار چیز است. به نظر اهل حکمت، نفس انسانى پیش از قالب انسان، بالفعل موجود نبود، بلکه با قالب انسان بالفعل موجود شد. چون قالب تمام شد و تمام تسویه یافت، نفس انسان پیدا آمد و این نفس انسانى در قالب انسان نیست، اما تعلقى به قالب دارد؛ آن هم تعلق تدبیرى.

 

در معده انسان، چهار قوّه وجود دارد: «جاذبه و ماسکه و هاضمه و دافعه» و صاحب شریعت، این چهار قوّه را چهار ملک مى‌گوید.

 

روح نفسانى که در دماغ است، بر دو قسم مدرکه و محرکه است و محرکه، خود، بر دو قسم باعثه و فاعله است.

 

اصل چهارم: این اصل، در معرفت نبى و ولى است. در لغت، «ولى» به معناى نزدیک و «نبى» به معناى آگاه کننده است. اهل شریعت مى‌گویند که «ولى» آن است که خداى متعال یکى را از بندگان خود به دوستى خود برگزید و مقرب حضرت خود گردانید و به الهام خود او را مخصوص گردانید تا هستى خدا و یگانگى خدا او را یقین شود و «نبى» آن است که خداى تعالى یکى را از بندگان خود به دوستى خود برگزیند و مقرب حضرت خود گرداند و به الهام خود او را مخصوص گرداندتا هستى خدا و یگانگى خدا او را یقین شود، آن‌گاه به وحى خود او را مخصوص گرداند و به خلق فرستد تا خلق را از خدا خبر کند...

 

به نظر خواص اهل وحدت، «نبى» آن است که به خواص اشیاء رسیده باشد و بر خواص اشیاء اطلاع تمام داشته باشد، اما «ولى» آن است که به حقایق اشیاء رسیده باشد.کسى که هم به خواص اشیاء رسیده و هم به حقایق اشیاء تمام اطلاع یافته باشد، انسان کامل است و انسان کامل، بر دو قسم است: یک قسم را بالغ و یک قسم را حرّ مى‌گویند. میان بالغ و حرّ در علم تفاوت نیست؛ در قطع پیوند تفاوت است؛ بالغ، خلق را دعوت کند و خواهد که مردم تابع و منقاد وى باشند، اما حر، دعوت خلق نکند و فعل او جز نظاره کردن نباشد و صفت او جز رضا و تسلیم نباشد.

 

اصل پنجم: این اصل، در معرفت معجزه و کرامت است. اهل شریعت، معجزه و کرامت را از افعال خدا و خارق عادت مستمر معرفى مى‌کنند که بر دست نبى و ولى ظاهر مى‌گردد. مؤلف، ماهیت و شباهت و تفاوت‌هاى معجزه و کرامت را توضیح داده و به بیان نظر حکماء در این باره مى‌پردازد. به اعتقاد اهل حکمت، اراده نفس، سبب بروز و ظهور حوادث در قالب و جسم مى‌گردد، ولى اهل وحدت در تفسیر معجزه و کرامت به خاصیت توجه مى‌نمایند و اشاره مى‌کنند که برخى از انسان‌ها خاصیتى دارند که دیگران فاقد آن هستند. همه موجودات، از جمله انسان، داراى خاصیتند و خاصیت، اثر زمان و مکان است و نمى‌توان آن را با کسب به دست آورد.

 

معجزه و کرامت، کارى خارق عادت به شمار مى‌آید و خارق عادت، در انسان خاصیت است و معجزه انبیاء و کرامات اولیاء از خاصیت انسان محسوب مى‌گردد، البته خاصیت، در مشرب اهل وحدت، کمال نیست و از فضایل به شمار مى‌آید و البته این فضل، زمانى محمود است که در انسان دانا قرار داشته باشد.

 

سایر اصول این کتاب، به ترتیب درباره معرفت وحى و الهام، معرفت کلام الله و کتاب الله، معرفت شب قدر و روز قیامت، معرفت موت و حیات و معرفت معاد است.

 

از ویژگى‌هاى مهم این کتاب، آن است که اولاً، بخش عمده‌اى از مطالب «کشف الحقایق» را که امروزه در دست نیست، در خود جمع کرده است و ثانیاً، چون در سال‌هاى آخر عمر نویسنده، به نگارش درآمده است، لذا از اهمیت خاصى برخوردار است و مطالب آن، از دیدگاه اهل شریعت، اهل حکمت و اهل وحدت بیان مى‌شود.

 

وضعیت کتاب

کتاب، توسط سید على اصغر میرباقرى‌فرد، تصحیح و تحقیق شده است. وى، در پیش‌گفتار خویش، از زندگى و شخصیت مؤلف و جهان‌بینى وى و سبک کتاب و نسخه‌هاى آن سخن گفته است و در پاورقى‌ها، موارد اختلاف نسخ را بیان نموده است.

 

مقاله‌اى با عنوان «نسفى و بیان التنزیل» که نوشته هرمان لندلت و ترجمه محمدرضا جوزى است، در آغاز کتاب درج گردیده است.

 

فهرست مطالب، در آغاز کتاب و «فهرست آیات و احادیث و اقوال عرفا و عبارت‌هاى عربى»، «فهرست اعلام عام»، «فهرست اصطلاحات و تعبیرات»، «فهرست لغات، ترکیبات و کنایات» و «فهرست منابع و مآخذ» در پایان آن ذکر شده است.


منابع :

  • ویکی نور