عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

لمعات عراقى، اثر شیخ فخرالدین ابراهیم بن بزرجمهر بن عبدالغفار همدانى فراهانى و مشهور به عراقى از بزرگان تصوّف و شاعران بلند مرتبه ایران در قرن هفتم هجرى، این کتاب به کوشش استاد سعید نفیسى به چاپ رسیده است.



ساختار

کتاب، «لمعات» به ظن غالب در قونیه بعد از حضور در مجلس صدرالدین قونوى نگارش یافته؛ ولى شیوه‌ى نگارش آن بیشتر از «سوانح العشاق» احمد غزالى متأثر است. کتاب در بیان مراتب عشق است و مشتمل بر یک مقدمه و بیست و هشت لمعه است.

 

گزارش محتوا

لمعات کتابى است در بیان مراتب عشق. عراقى این کتاب را در قونیه و در محضر صدرالدین قونوى به رشته‌ى تحریر درآورده است؛ ولى طرح اندیشه‌ى نگارش آن مشخصاً از مدّت‌ها قبل در ذهن خلاّق عراقى جاى داشته است. کتاب بیشتر از سوانح العشاق احمد غزالى متأثر است. اینک به محتواى کتاب اشاره مى‌کنیم:

 

لمعه‌ى اوّل: اشتقاق عاشق و معشوق از عشق است. عشق از روى معشوقى آینه‌ى عاشقى آمد تا در وى مطالعه جمال خود کند و از روى عاشقى آینه‌ى معشوق آمد تا در او اسماء و صفات خود بیند.

 

لمعه‌ى دوّم: سلطان عشق خواست که خیمه به صحرا زند، در خزاین را گشود و گنج بر عالم پاشید و ناگاه عشقِ بى‌قرار، براى اظهار کمال، پرده از روى کار گشود و از روى معشوقى خود را بر عین عاشق جلوه فرمود.

 

لمعه‌ى سوّم: عشق خواست که در آیینه‌ى جمال معشوقى، خود را مطالعه کند نظر در آینه‌ى عاشق کرد، صورت خودش در نظر آمد و دبدبه‌ى «یحبهم و یحبونه» در جهان انداخت.

 

لمعه‌ى چهارم: غیرت معشوقى اقتضاء کرد که عاشق غیر او را دوست نداشته باشد و به غیر او محتاج نشود. شیخ جنید گفت: «سى سال است با حق سخن مى‌گویم و خلق مى‌پندارند که جنید با ایشان مى‌گوید

 

لمعه‌ى پنجم: محبوب در هر آینه هر لحظه رویى دیگر نماید و هر دم به صورتى دیگر برمى‌آید. از اینجاست که هرگز در یک صورت دوبار روى نمى‌نماید.

 

لمعه‌ى ششم: محب، محبوب را آینه خود بیند و خود را آینه‌ى او. گاه دست طلبِ این به دامن او درآویزد و گاه شوق او از گریبان این سر برزند.

 

لمعه‌ى هفتم: عشق در همه ساریست و ناگزیر بر همه‌ى اشیاست. هرچه هست آینه‌ى جمال اوست.

 

لمعه‌ى هشتم: محبوب یا در آینه‌ى صورت رخ نماید، یا در آینه‌ى معنى، یا وراى صورت و معنى.

 

لمعه‌ى نهم: محبوب آینه‌ى محبّست و محبّ آینه‌اى محبوب.

 

لمعه‌ى دهم: ظهور دائم، صفت محبوبست و خفا و کمون صفت محبّ، چون صورت محبوب در آینه‌ى عین محب پیدا شود، بحسب حقایق، خود ظاهر را حکمى بخشد.

 

لمعه‌ى یازدهم: میان صورت و آینه، نه اتّحاد است و نه حلول.

 

لمعه‌ى دوازدهم: بر هر که به حقیقت این در را بگشایند و در خلوتخانه‌ى بود و نابود خود نشیند بیش سفر نکند.

 

لمعه‌ى سیزدهم: محبوب هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت بر وى فرو گذاشت تا محبّ خوى کند و او را پس پرده‌ى اشیاء ببیند.

 

لمعه‌ى چهاردهم: محبّ و محبوب را در یک دایره فرض کن، آن را خطى به دو نیم کرده باشد، بر شکل دو کمان ظاهر شود.

 

لمعه‌ى پانزدهم: محبّ سایه‌ى محبوب است، هر کجا که رود در پى او مى‌رود.

 

لمعه‌ى شانزدهم: حرکات و سکنات و احکام و تصرّفات، همه به حکم او و او پس پرده‌ى پنهان است، چون پرده بیفتد معلوم مى‌شود که حقیقت آن صور و افعال اوست.

 

لمعه‌ى هفدهم: چون محبوب بخواهد که خود را بر عین عاشق جلوه دهد، نخست از پرتو جمال خود عین او را نورى عاریت مى‌دهد تا بدان نور آن جمال را ببیند و از او تمتّع گیرد.

 

لمعه‌ى هجدهم: عاشق از نغمه‌ى قول «کن» از خواب عدم بیدار، و از سماع آن نغمه او را وجدى ظاهرمى‌شود و از آن وجد وجود مى‌یابد. پس عاشق دائماً بر رقص و حرکت معنویست اگرچه به ظاهر ساکن مى‌نماید.

 

لمعه‌ى نوزدهم: دلِ عاشق منزّه از تعیّن و مجمعِ بحر غریب و شهادت است و این دل را همّتى است که همه عوالم در قبضه‌ى او ناپدید مى‌گردند.

 

لمعه‌ى بیستم: عشق سلطنت و استغناء به معشوق دارد و مذلت و افتقار به عاشق. عاشق مذلّت از عزّت عشق کشد نه از عزّت معشوق.

 

لمعه‌ى بیست و یکم: عاشق باید که بى‌غرض با معشوق صحبت دارد و خواست از میان بردارد و کار به مراد او گذارد و ترک طلب کند.

 

لمعه‌ى بیست و دوّم: شرط عاشق آنست که هر چه معشوق دوست دارد، او نیز دوست داشته باشد.

 

لمعه‌ى بیست و سوّم: عشق آتشى است که چون در دل افتد، هرچه در دل یابد همه را بسوزاند، تا حدّى که صورت معشوق را از دل محو کند.

 

لمعه‌ى بیست و چهارم: طلب و جستجوى عاشق، نمونه‌ى طلب و جستجوى معشوقست.

 

لمعه‌ى بیست و پنجم: محبّ خواست که به عین‌الیقین جمال دوست بیند، چون در خود نظر کرد، خود را گم یافت، آنگاه دوست را بازنیافت، چون نیک نگاه کرد خود عین او بود.

 

لمعه‌ى بیست و ششم: محب چون بخواهد که مراقب محبوب باشد، چاره‌ى آن این است که محبوب را به هر چشمى مراقب باشد و به هر نظرى ناظر.

 

لمعه‌ى بیست و هفتم: عاشق را طلب شهود براى فناء از وجود است. چون موجود شد، غطاى بصر خود گشت و از شهود محروم ماند.

 

لمعه‌ى بیست و هشتم: محبوب چون بخواهد که محبّ را برکشد باید به نام‌هاى خودش بخواند و بجاى خودش بنشاند. از اینجا معلوم مى‌شود که «کل شى هالک الا وجهه» چه معنى دارد.

 

وضعیّت کتاب

مرحوم استاد نفیسى از سه نسخه در تصحیح کتاب سود جسته‌اند که عبارتند از:

 

الف- سفینه‌اى شامل اشعار امیرخسرو دهلوى و حافظ شیرازى و سلمان ساوجى و بساطى سمرقندى و فخرالدین‌عراقى و ابن‌یمین و حکیم ترمذى و مناظره‌ى اطعمه‌ى شیرازى و اشعار نظامى و قسمتى از لمعات عراقى به خط على بن حکیم ترمذى که آن را در ظهر پنج شنبه غره محرّم 836ق به پایان رسانیده است.

 

ب- مجموعه‌اى شامل مقدمه‌ى دیوان و لمعات و ده نامه یا عشاق نامه و دیوان عراقى که مربوط به اوایل قرن نهمق در ترکیه است.

 

ج- مجموعه‌اى شامل لمعات و اصطلاحات صوفیه عراقى به خط بهاءالدین جلال‌الدین در جزینى است و درغره‌ى ذى‌الحجه 1097ق به پایان رسانیده است.

 

قابل توجه اینکه، کلیّه‌ى نسخِ خطى مورد استفاده مرحوم نفیسى مربوط به قرن نهم به بعد مى‌باشد.


منابع :

  • ویکی نور