کاشف الاسرار، به زبان فارسى، مهمترین اثر عرفانى شیخ نورالدین، عبدالرحمن اسفراینى است که به انضمام دو رساله دیگر به نامهای «پاسخ به چند پرسش» و «روش سلوک و خلوتنشینى»، به اهتمام هرمان لندلت، زیر نظر دکتر مهدى محقق، استاد دانشگاه تهران و همچنین چارلز آدامز، در سال 1358ش، توسط دانشگاه تهران به چاپ رسیده است.
ساختار
«کاشف الاسرار»، فاقد باببندى و فصلبندى
است و مطالب آن، پس از خطبه، در دو بخش«فرق میان حجاب نورانى و ظلمانى چیست؟» و
«مراتب ایمان» ارائه شده است.
رساله «پاسخ به چند پرسش»، مشتمل بر شش پرسش
و پاسخ است.
رساله «روش سلوک و خلوتنشینى» داراى 8 فصل است.
گزارش محتوا
1. کاشف الاسرار: مطالب این رساله، در واقع، پاسخ به سؤالى است که
دربارهى حدیث هفتاد هزار حجاب ظلمانى و نورانى بیان شده است. اسفراینى بر اساس
مبانى عرفان و تصوف، به تأویل و شرح حدیث نبوى مىپردازد و بدین ترتیب اندیشههاى
عرفانى خود را به رشتهى تحریر درمىآورد تا براى طالبان طریق معرفت و عرفان مفید
واقع شود.
وى منازل طریقت را پنج مرحله مىداند که در
هر یک از آنها، چهارده هزار حجاب از ظلمت و نور در راه است که خرق آنها جز با
ریاضات نفسانیه و سیر و سلوک، میسر نیست. از این پنج مرحله، چهار مرحلهى آن در
نهاد بشریت و پنجم در حضرت ربوبیت است و هر کسى که در این دنیا این منازل را طى
نکند، فرداى قیامت در هر منزلى، ده هزار سال بماند.
اسفراینى تصریح مىکند که رفتن در مرحلهى
پنجم، کار عاشقان است و تقرب جستن به درگاه سبحان است و در این منزل، طالب را
چهارده هزار حجاب نورانى از صفات غیرت الهى و جلال سلطنت پادشاهى در راه است و تا
سالک بهطور کلى قطع هواهاى نفسانى نکند، نمىتواند در منزل پنجم وارد شود.
لازم به ذکر است که منزل پنجم از منازل
طریقت، در نظر اسفراینى درجهى هشتم از درجات بهشت است و در این منزل، هر خاطرى از
خواطر مختلفه که منافى طریقت است، بهطور کلى از سالک منتفى مىشود؛ مگر خاطرهاى
که حقانى باشد.
سالک الى الله در مرحلهى پنجم، هستى خود را
بهطور کلى رها کرده و بهواسطه جذبات ربانى، قدم در لامکانى مىگذارد و ابتداى
ولایت از اینجاست و طریق فى الله این است، پس سالک پیش از رسیدن به این مقام، طالب
بود و خداى سبحان مطلوب، ولى در اثر تجلیات صفات ذات الوهیت، این حال، معکوس مىشود؛
یعنى خداى سبحان طالب باشد و بنده مطلوب.
براى آشنایى با نوع نگارش و مباحث کتاب، به
نمونه زیر توجه کنید:
«عجب، وقتى این ضعیف در ولایت جوین در دیهى
که آن را نشکرد گویند مقیم بود، جماعتى درویشان حاضر بودند، هر کس را در میان سخنى
مىرفت، ناگاه این سخن در میان آمد که «نهایة الأولیاء بدایة الأنبیاء». عزیزى
روایت کرد از شیخ سعدالدین حموئى - قدساللهروحهالعزیز - که وى برعکس این، گفته است؛ یعنی «بدایة
الأولیاء نهایة الأنبیاء»
چون اول بود که این سخن به سمع این ضعیف
رسید، حالیا در ظاهر میان این سخن و سخن دیگران مناقضتى پدید بود. این ضعیف آن را
انصاف نداد، بلکه از ظاهر این سخن انکارى از باطن برخاست و مدتى متفکر این سخن مىبود
تا که الله تعالى آن را ناگاه بر دل این ضعیف کشف گردانید؛ باز دانست که درین سخن،
مناقضتى لازم نیست، زیرا که سخن دیگران در سلوک طریقت است و سخن شیخ، در سلوک
شریعت؛ یعنى مصطفى - صلوات الله و سلامه علیه - در کمال نهایت نبوت بود که این آیه
فرو آمد که«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِى»،
پس این نعمت شریعت محمدى بود - علیه الصلوة و التحیة - که در کمال نبوت به نهایت
رسیده بود؛ ازینروى، کمال شریعت در نهایت نبوت آمد و گرفتن تمامى شریعت، ابتداى
ولایت باشد؛ لاجرم این سخن راست باشد که «بدایة الأولیاء نهایة الأنبیاء»، زیرا در
آخر که نبى نهاد، ولى را برمىباید داشت.
اما آن سخن که «نهایة الأولیاء بدایة
الأنبیاء»، در سلوک طریقت است که هیچکس را ازیشان مجال نباشد که قدم فرا پیشتر
نهند، بلکه از ایشان هر که خواهد که فرا پیشتر شود، جبریل روحشان این فریاد برکشد
که «لو دنوت أنملة لاحترقت»
2. پاسخ به چند پرسش: برخى از مطالب این رساله عبارت است از:
1. نامهاى که در جواب امینالدین عبدالسلام خنجى، مرید خود، نوشته
است و برخى از رؤیاهاى وى را تعبیر کرده است.
2. شخصى سؤال مىکند که منظور از روایت «اگر دنیا از خون تازه
باشد، قوت مؤمن از آن، چیزى جز حلال نیست»، چیست؟ اسفراینى در توضیح روایت، اشارهى
مختصرى به عبور نفس از چهار مرحلهى اماره، لوامه، ملهمه و مطمئنه مىکند.
3. پاسخى به سؤال یک برادر دینى در مورد دو کلام صوفیانه است که
کلام دوم، منسوب به ممشاد دینورى درباره سماع است.
4. نامهاى است که احتمالاً در پاسخ شیخالاسلام، جمالالدین نوشته
شده و خوابى را که این شخص دیده، تعبیر عرفانى مىکند.
5. پاسخ به سؤالى است دربارهى حدیث قدسی «لا اله الا الله حصنى
فمن دخل حصنى امن من عذابى»
6. پاسخ به سؤالى در مورد بیان شیخ ابوالحسن بستى دربارهى نزول
موجودات از وراى قدم و صعود آنها به طرف وحدت مطلق.
3. روش سلوک و خلوتنشینى: این رساله، در هشت فصل تنظیم شده است. در فصل اول، دربارهى فضیلت انسان بحث مىکند که خداى مهربان وى را از قطرهى ماء مهین مىآفریند و چندین احسان در حق او به جا مىآورد، آنگاه وى را به مرتبهاى مىرساند که مقرب حضرت حق و خلیفهى وى مىشود.
در فصل دوم، درباره حقیقت خلقت انسان صحبت
مىکند و اینکه مقصود از خلقت انسان چیست؟ خداى سبحان در قرآن کریم مىفرماید: «و
ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون»؛ اَى: لیعرفون، پس معلوم مىشود که منظور از
خلقت، معرفت حضرت ربوبى است.
داود(علیه السلام) از خداوند سبحان سؤال مىکند که«یا رب لماذا خلقت الخلق؟»؟ جواب چنین مىآید که«یا داود کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لاعرف»، پس واسطهى ارادت، محبت است و واسطه خلقت بنى آدم، ارادت و مقصود از هر دو معرفت است و معرفت حقیقى فقط براى انسان میسر است، زیرا انسان در سایهى کمال وجودى خود مىتواند مظهر صفات الهى باشد و صفات الهى را در خود مشاهده نماید.
فصل سوم، دربارهى آداب صوفیان و قواعد مذهب ایشان است. اسفراینى تصریح مىکند که آداب صوفیان بر اساس قانون شریعت الهى است و سیر و سلوک این طایفه بر پایه طریقت مصطفوى است و طریقت، سر شریعت است و قانون مذهب ایشان جمع میان مذاهب مختلفه بر سبیل احتیاط است تا هر چه در میان مذاهب مختلف به تقوا نزدیک تر باشد، آن را اختیار کنند. وى همچنین دربارهى واژه صوفى و مشتقات آن بحث مىکند.
در فصل چهارم، در کیفیت جمعیت قلب سخن به میان مىآید که سالک باید تمامى اشتغالات را از دل بیرون کند و یکسره بهسوى حضرت حق متوجه باشد و کلمهی «لا اله الا الله» را ورد خود قرار دهد و چون سر این کلمه بر دل تجلى کند، آتش در مملکت حس زند و سلطان عقل را به باد دهد.
در فصل پنجم، آداب ذکر بیان مىشود که هشت
قسم است:
1. دوام وضو و طهارت ظاهر؛
2. طهارت باطن که حصول آن، نهایت ریاضت است؛
3. خاموشى؛
4. خلوت دائم؛
5. صوم؛
6. رضا و تسلیم؛
7. داشتن شیخى کامل و راهرفته؛
8. دوام ذکر «لا اله الا الله»
در فصل ششم، درباره فضیلت و برترى کسانى صحبت مىکند که به طایفه صوفیه خدمت مىکنند.
فصل هفتم، در جواب جمعى از منکران و متعنتان است که اصحاب طریقت و اهل خلوت را انکار مىکنند و آخرین فصل این رساله، جواب به سؤالى است که دربارهى فایده ترک دنیا و آخرت شده است.
وضعیت کتاب
موارد زیر در آغاز کتاب ذکر شده است:
1. لیستى از انتشارات مؤسسه مطالعات اسلامى دانشگاه مک گیل کانادا
مونترال، شعبه تهران، با همکارى دانشگاه تهران، زیر نظر مهدى محقق و چارلز آدامز،
تحت عنوان «سلسله دانش ایرانى»؛
2. فهرست مطالب؛
3. مقدمه هرمان لندلت که در آن از نوشتههاى اسفراینى و مختصرى از
شرح حال وى سخن رفته است.
موارد زیر در پایان کتاب ذکر شده است:
1. فهرست نامهاى کسان؛
2. فهرست جاىها؛
3. فهرست احادیث و سخنان بزرگان؛
4. فهرست اشعار فارسى و عربى؛
5. فهرست اصطلاحات و ترکیبات و لغات.
پاورقىها به ذکر آدرس آیات و موارد اختلاف نسخ، اختصاص یافته است.
منابع :
- ویکی نور