عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

در تعین ثانی دو جهت اسمائی  و اعیانی وجود دارد. جهت اعیانی، جهت کثرات ماهوی و امکانی است و جهت اسمائی، جهت وجوبی است. به بیان دیگر، جهت اسما به جانب حق تعالی ناظر و جهت اعیان به جانب خلق ناظر است و در تعین ثانی، این دو جهت حقانی و خلقی به هم گره خورده اند.

در آثار دست اول عرفان نظری، از جهت حقانی به حضرت وجود یا حضرت وجوب و از جهت خلقی به حضرت علم یا حضرت امکان تعبیر می شود. تعبیر حضرت علم از این روست که اعیان ثابته علم حق تعالی هستند و تعبیر حضرت امکان بدین سبب است که اعیان ثابته، حقایق ممکناتی هستند که باید در تعینات خلقی ایجاد شوند. پس در این مقام، وجوب و امکان با هم جمع شده اند و با این تحلیل، کیفیت پیدایش ممکن از واجب به دست می آید.

به بیان دیگر جهت اعیانی، جهت کثرات ماهوی و امکانی و قابلی است و جهت اسمایی، جهت وحدانی و فاعلی و وجوبی است. به عبارت دیگر جهت اسما به جانب حق می‌کشاند و جهت اعیانی به جانب خلق و در تعین ثانی، این دو جهت حقانی و خلقی به هم گره خورده است، از همین رو تعین ثانی به جهت حقانی و اسمایی، به «حضرت وجود» یا «حضرت وجوب» تعبیر می‌شود و از جهت خلقی و اعیانی، با عنوان «حضرت علم» یا «حضرت امکان» از آن یاد می‌شود. تعبیر «حضرت علم» از این جهت است که اعیان ثابته صور معلومه‌اند و تعبیر «حضرت امکان» به این دلیل است که ایجاد ممکنات به خاطر آنهاست و یا بدین جهت است که اعیان ثابته همان ماهیات هستند و از لوازم ذاتی ماهیات، امکان ماهوی می‌باشد.

صدرالدین قونوی در تفسیر فاتحه در رابطه با اجتماع دو جهت وجوب و امکان در تعین ثانی می‌گوید:

کلّ‏ أمر یظهر فی‏ مراتب‏ التفصیل فإنّه لا بدّ و أن یکون ظاهرا بین أصلین فی إحدى حضرات النکاحات الخمسه المذکوره من قبل.

فالأصلان الأوّلان: حضره الوجوب و الإمکان أو قل: حضره الأسماء و الأعیان‏

(قونوی ، اعجاز البیان ، ص 248)

هر امری که در مراتب تفصیلی ظاهر می شود، می بایست میان دو اصل در یکی از نکاح های پنج گانه ظاهر باشد. آن دو اصل اول عبارتند از:

حضرت وجوب و حضرت امکان ، یاحضرت اسما و حضرت اعیان.

ثم تعین منه فی هذه الرتبه الثانیه من حقائقه حضره الوجود المسمى حضره الوجوب... و من شأنها الوحده الحقیقه و الکثره النسبیه، فلانتساب الوحده الحقیقیه إلیها اختص بما ینسب إلیه الفعل و التأثیر، فانتسب جمیع الأسماء الإلهیه إلیها.

ثم تمیز فی مقابلتها فی هذه المرتبه الثانیه حضره العلم المسماه حضره الإمکان- تسمیه بوصف ما فیها- و من شأنها من حیث احتوائها على الحقائق، الکثره الحقیقیه و الوحده النسبیه المجموعیه،

(فناری، مصباح الانس ، انتشارات مولی، ص 490)

سپس در این مرتبه دوم (تعین ثانی ) از حقایق او حق حضرت وجود تعین یافت که آن را حضرت وجوب نیز می نامند .... و شأن این مرتبه، عبارت از وحدت حقیقی و کثرت نسبی است؛ پس به سبب انتساب وحدت حقیقی به آن ، به آنچه فعل و تأثیر بدان منتسب می شود اختصاص یافت؛ یعنی تمام اسمای الهی بدان انتساب یافتند؛ سپس در مقابل این معنا، در این مرتبه دوم (تعین ثانی) حضرت علم تمیز یافت که حضرت امکان نامیده می شود و جهت این نام گذاری، وصف آن (تعین ثانی) به چیزی است که در آن قرار دارد (صور علمی حق) و شأن آن، از این جهت که بر حقایق شمول دارد؛ کثرت حقیقی و وحدت نسبی مجموعی است.

به نظر فناری، تعین ثانی چهار لحاظ وحدت حقیقی و نسبی وکثرت حقیقی و نسبی را دارد. اسمای الهی در این مقام، دو لحاظ وحدت حقیقی وکثرت نسبی دارند و اعیان ثابته نیز دو لحاظ وحدت نسبی و کثرت حقیقی را دارند. ماهیات و اعیان ، چون مثار کثرتند، لحاظ کثرت حقیقی در مورد آنها صادق است و از سویی می توان مجموع عالم را به همه کثراتش به عنوان حقیقت واحد در نظر گرفت که این همان لحاظ وحدت نسبی مجموعی است. از ناحیه وجود نیز، دو لحاظ مطرح است:

وجود، چون موطن وحدت و توحد است، لحاظ وحدت حقیقی در مورد آن به کار می رود و از سویی، در اسما جهت وحدت وجود بر کثرت غلبه دارد و همه به یک ذات بر می گردند که فناری پیرو فرغانی، از آن به کثرت نسبی یاد می کند :

و هذه الحیثیات المشار الیها هی احکام الوجوب و لما کان فی مقابله کل تأثر قابل له متأثر سمی تلک القابلیات بأحکام الإمکان .

(قونوی، فکوک، ص242)

(این حیثیاتی که بدان اشاره شد، همان احکام وجوب (اسما) هستند و چون در مقابل هر تاثیر، قابلی هست که تاثیر را می پذیرد، این قابلیت احکام امکان (اعیان ثابته) نامیده شده است.

به باور جامی تمام حیثیات قابلی، فاعلی، اسمائی و اعیانی که درتعین ثانی در مقابل این دوجهت (امکانی و وجوبی) در می آیند، در تعین اول به طور اندماجی وجود دارند. او سپس هر کدام از دوجهت تعین ثانی را دو قسم می داند. به نظر وی، درتعین ثانی به لحاظ اسمائی دو جهت وجود دارد:

نخست اسم جامع الله که أحدیت جمیع اسماست و دیگری، تفصیل اسم الله و مرتبه الوهیت که همان اسماست. این دو، جهت وجوب تعین ثانی را شکل می دهند. 

به لحاظ اعیان ثابته نیز با دو جهت روبرو هستیم:

نخست أحدیت تمام اعیان ثابته که مرتبه امکانی است و در آن، همه اعیان را با یک لحاظ مجموع می نگریم و آن را با نام عالم و ما سوی یاد می کنیم یعنی مجموع عالم را با همه کثرات ماهوی اش به عنوان حقیقت واحد در نظر می گیریم؛ و دیگری، تفصیل آنها به هنگامی که به صورت اعیان ثابته خاص در می آیند:

أول: مرتبه لا تعین و عدم انحصار است و اطلاق از هر قید و اعتبار .... مرتبه ثانیه، تعین اوست به تعین جامع مر جمیع تعینات فعلیه وجوبیه إلهیه را (اسما) و جمیع تعینات انفعالیه امکانیه کونیه را (اعیان) و این مرتبه مسمی است به تعین اول، زیرا که اول تعینات حقیقت وجود اوست و فوق او مرتبه لا تعین است لا غیر. مرتبه ثالثه، أحدیت جمع جمیع تعینات فعلیه مؤثره است و این مرتبه الوهیت است. مرتبه رابعه، تفصیل مرتبه الوهیت است و آن، مرتبه اسما و حضرت ایشان است و اعتبار این دو مرتبه (یعنی دو مرتبه اخیر که مرتبه سوم و چهارم است) از حیثیت ظاهر وجود است که وجوب وصف خاص اوست و مرتبه خامسه أحدیت جمع جمیع تعینات انفعالیه است که از شأن ایشان است تأثر و انفعال،؛ و این مرتبه کونیه امکانیه است. مرتبه سادسه، تفصیل مرتبه کونیه امکانیه است که مرتبه عالم است وعروض این دو مرتبه، ظاهر علم است که امکان از لوازم اوست و آن تجلی اوست بر خود به صور حقایق و اعیان ممکنات.

(جامی، لوایح ، لایحه 22 ، ص 44-47)

منابع :

  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، ص 460
  • یزدان پناه سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص471-474