انتهانامه، به زبان فارسی، اثر بهاءالدین محمد، مشهور به سلطانولد، فرزند مولانا جلالالدین مولوى، در باب عرفان ادبى و عملى است. مؤلف، در مقدمه مىگوید: «چون دو دفتر از مثنوى تمام شد، در موعظه و نصیحت از طریق نظم بسته بودم که آنچه گفته شد، اگر خلق بدان عمل خواهند کردن، کافى است و تمام. پس عالم خموشى پیش گرفته بودم و به عالم باطن مشغول شده. در عین آن خموشى، الهام حق در رسید بىچون و چگونه که به پند و موعظه مشغول شو که آنچه در عالم خموشى مىطلبى، در بیان و گفتار حاصل شود». سلطانولد، به جهت مأنوس بودن با کتاب و سنت، همواره کلامش، مشحون از آیات الهى و احادیث نبوى است.
ساختار
مباحث مختلف کتاب با عبارت «در بیان آنکه...»، از یکدیگر منفک شده است؛ بنابراین، کل مطالب آن در قالب یک مقدمه و 113 بحث مختلف که با عبارت مزبور آغاز شده، ارائه گردیده است.
گزارش محتوا
نمونههایى از مباحث کتاب:
در بیان آنکه اولیاى واصل، در نام حق، حق را دیدهاند، زیرا که حق از نام خود جدا نیست؛ به خلاف نامهاى دیگر، چنانکه کسى نام نان برد، آنچه از نان یابد، از نام نان نیابد؛ نام، غیر نان است و از نان جداست. همچنین غیر نام خدا همه بر این منوال است که گفتیم. مردان و واصلان، در نام خدا، خدا را دیدهاند، چنانکه تو در بحرى یا در جویى، آب را ببینى و آب، از جو جدا نباشد...
در بیان آنکه ترک دنیا، معنوى است؛ نه آن صورت ظاهر که خلق، فهم کرده است. خان و مان را مىفروشند و به درویشان مىبخشند و بدان شادند که ما از اولیائیم و ترک دنیا کردهایم. ترک دنیا را کژ فهم کردهاند. ترک دنیا آن است که از میان جان و دل، به حق مشغول شوند، مشغولى دنیا را تبع و سهل گیرند...
پارهاى از موضوعاتى که در کتاب مطرح شده
است:
در بیان آنکه مؤمنان و طالبان سه نوعند؛ در بیان آنکه آدمى در مقام خاکى اختیارى نداشت؛ در بیان آنکه مصطفى(صلی الله علیه و آله) مىفرماید: «موتوا قبل ان تموتوا»؛ در بیان آنکه شیخ کامل، سخن عظیم بلند را به پستى مىآورد؛ در بیان آنکه سخن، سه نوع است؛ در بیان آنکه جان حیوانى را که در جسم است چون به چشم نمىتوان دیدن، جان جان را که معنوىتر و لطیفتر است، کى توان دیدن؛ در بیان آنکه در طلب، مطلوب را باید دیدن، زیرا طالب، آلت است و او را مطلوب در کار مىآورد؛ در بیان آنکه اگرچه طاعات و عبادات و مجاهده، عاقبت به مشاهده مىرساند، لیکن آنچه از شیخ واصل به مرید رسد، به مجاهده و طاعات بسیار حاصل نشود؛ در بیان آنکه عظمت دریاى قدرت حق تعالى، بىنهایت و بىکران است؛ در بیان آنکه اول، این عالم از تحت و فوق و تمامت آفرینش، در علم حق، معنى بود؛ در بیان آنکه ظلمها و ستمها بر خود تو مىکنى؛ در بیان آنکه هر هستى که آدمى را حاصل شد، از نیستى شد؛ در بیان آنکه بو، رهبر است بهاصل؛ در بیان آنکه اجسام را قدر و قیمت، از ارواح است و ارواح، بى اجسام باقىاند؛ در بیان آنکه ولى خدا، مظهر خداست؛ در بیان آنکه جهد آدمى، بى عنایت خدا کارگر نباشد و مؤثر نیاید؛ در بیان آنکه خلق، چون بازان مردارخوارند، زیرا که روشان به دنیاست؛ در بیان آنکه غرض، آدمى را از کار حق که آن واقع است و پیدا، کور و کر مىکند؛ در بیان آنکه آدمى مرکب است از نور و ظلمت.
وضعیت کتاب
کتاب، توسط محمد على خزانهدارلو تحقیق و
تصحیح شده است. وى، در پیشگفتار، از زندگانى مؤلف و آثار وى و این کتاب و نسخههاى
آن و روش تصحیح متن آن، سخن به میان آورده است.
فهرست مندرجات، در آغاز کتاب و فهرستهای
«آیات»، «احادیث»، «اعلام»، «اشعار دیگران»، «سخنان مشایخ»، «ضربالمثلها» و
«عبارات عربى» در پایان آن ذکر شده است.
پاورقىها، به ذکر اختلاف نسخ، آدرس آیات و توضیح برخى از واژههاى دشوار اختصاص یافته است.
منابع :
- ویکی نور