عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

دیوان حافظ، اثر شمس‌الدین محمد حافظ شیرازى، با اهتمام محمد قزوینى و قاسم غنى و با مقابله رحیم ذو النور (وى آن را با حافظ دکتر پرویز ناتل خانلرى، مقابله کرده است) منتشر شده است.

شعر حافظ نقش مهمى در انتقال ارزش‌ها و جهان‌بینى و فرهنگ ایرانى - اسلامى دارد. مفاهیم شعر حافظ، جهانى، دینى و انسانى است؛ بدین‌گونه او مرزها را درمى‌نوردد و با فرهنگ‌ها ارتباط برقرار مى‌کند. شعر حافظ، متأثر از شعر سعدى و مولانا است، ولى ویژگى‌ها و مختصات ویژه خود را دارد.

 



ساختار

دیوان حافظ حاوى چند قصیده، حدود 500 غزل (در مقدمه اول کتاب به قلم رحیم ذو النور، به 486 غزل اشاره شده است)، دو مثنوى، چندین قطعه و تعدادى رباعى است که در عرض مدت 50 سال سروده شده است. حافظ، هرآن‌گاه که حالتى روحانى به او دست مى‌داد، به سرودن شعر مى‌پرداخت و به همین علت گاه در طول یک سال بیشتر از 10 غزل نمى‌سرود. حافظ خود هیچ‌گاه به فکر تدوین و جمع‌آورى اشعار خود نبود. دیوان او براى نخستین بار در سال 789ش، به‌وسیله محمد گل‌اندام، 22 سال بعد از وفات حافظ گردآورى شد.

 

گزارش محتوا

حافظ در کنار خیام و سعدى، مشهورترین شاعر شرق اسلامى در غرب است. حافظ در غزل استاد و سرآمد دیگران بود. ترکیبات و سبک شعرى وى چنان عالى و بدیع است که همتایى ندارد. بسیارى از نویسندگان، علما و صوفیان توجه خاصى به حافظ داشتند و شاهد آن وجود تعداد زیاد نسخه‌هاى خطى از شرح‌هاى حافظ در کتاب‌خانه‌هاست. حافظ در شعر خود، علیه علماى متعصب و شیوخ دروغین تصوف است و ازاین‌رو، مورد حسادت و بدبینى بسیارى، در زمان خود بود.

 

در یک نگاه ظاهرى به نظر مى‌رسد در دیوان حافظ، غزلیات، نامنظم است و نظمى خاص بر آنها حاکم نیست، ولى با نگاهى عمیق درمى‌یابیم که نظمى درونى بر آنها و نحوه قرار گرفتن ابیات آنها حاکم است و دیوان غزلیات حافظ، سفرنامه معنوى این شاعر است.

 

حافظ مانند مولانا، درد و غم و تجربه کودکى و نوجوانى‌اش را به شعر تبدیل کرد. او از دوران کودکى، ناگزیر به کار بود تا معاش خانواده را تأمین کند. سؤال این است که چرا حافظ، متفاوت از سایر دوستان شیرازى‌اش شد و چگونه توانست به این مرحله و سطح برسد. مى‌دانیم حافظ شاگرد مکتب قرآن بود و کلام الهى در دل و جانش ریشه دوانیده بود.

 

حافظ را چیره‌دست‌ترین غزل‌سراى زبان فارسى دانسته‌اند. موضوع غزل، وصف معشوق، مى، و مغازله است و غزل‌سرایى را باید هنرى دانست ادبى که درخور سرود و غنا و ترانه‌پردازى است.

 

با آنکه حافظ، غزل عارفانه مولانا و غزل عاشقانه سعدى را پیوند زده، نوآورى اصلى او در تک بیت‌هاى درخشان، مستقل و خوش‌مضمون فراوانى است که سروده است. استقلالى که حافظ از این راه به غزل داده، به میزان زیادى از ساختار سوره‌هاى قرآن تأثیر گرفته است که آن را انقلابى در آفرینش این‌گونه شعر دانسته‌اند.

 

سمبل و نشانه، مهم‌ترین وجه شعرى حافظ است و بدون فهم سمبل‌هایى که حافظ به کار مى‌برد، شناخت شعر وى سخت است. حافظ، صوفى و عارف است و مقصود وى از بیان کلمات باید دقیقا تفسیر شود؛ به‌عنوان نمونه حافظ از کلمه «مى» یا «شراب» استفاده مى‌کند. این کلمه، در شعر حافظ، به مفهوم عشق به حضرت حق استفاده مى‌شود. اگر به قرآن کریم نگاه کنیم، زبان بیان قرآن نیز در مواردى استفاده از سمبل و اشاره است.

 

راز دیگر استفاده از سمبل‌ها، به نوع جهان‌بینى عرفانى مربوط است. این جهان‌بینى، مبتنى بر عشق است و نمى‌توان عشق را در قالب زبان گنجاند و اساسا عشق قابل بیان نیست. ماهیت عشق، الهى است و ما با زبانمان صرفا تجلى این جهانى عشق را مى‌توانیم بیان کنیم و لذا چاره‌اى جز استفاده از سمبل براى نشان دادن مفهوم عشق نداریم.

 

رباعیات حافظ: چندین رباعى به حافظ نسبت داده شده که هرچند، از ارزش ادبى والایى، هم‌سنگ غزل‌هاى او برخوردار نیستند، اما در انتساب برخى از آن‌ها تردید زیادى وجود ندارد. در تصحیح خانلرى از دیوان حافظ، تعدادى از این رباعیات آورده شده که ده رباعى در چند نسخه مورد مطالعه او بوده‌اند و بقیه فقط در یک نسخه ثبت بوده‌است. دکتر پرویز ناتل خانلرى درباره رباعیات حافظ مى‌نویسد: «هیچ‌یک از رباعیات منسوب به حافظ، چه در لفظ و چه در معنى، ارزش و اعتبار چندانى ندارد و بر قدر و شأن این غزل‌سرا نمى‌افزاید

 

پاره‌اى از رباعیات مزبور:

 

امشب ز غمت میان خون خواهم خفت           وز بستر عافیت برون خواهم خفت

باور نکنى خیال خود را بفرست           تا درنگرد که بى تو چون خواهم خفت

هر دوست که دم زد از وفا دشمن شد            هر پاک‌روى که بود تردامن شد

گویند شب آبستن غیب است عجب              چون مرد ندید از که آبستن شد

 

واژه‌هاى کلیدى در اشعار حافظ: در دیوان حافظ کلمات و معانى دشوار فراوانى یافت مى‌شود که هر یک نقش اساسى و عمده‌اى را در بیان و انتقال پیام‌ها و اندیشه‌هاى عمیق برعهده دارد؛ به‌عنوان نقطه شروع براى آشکار شدن و درک این مفاهیم، ابتدا باید با سیر ورود تدریجى آن‌ها در ادبیات عرفانى که از سده ششم و با آثار سنایى و عطار و دیگران آغاز گردیده، آشنا شد. از جمله مهم‌ترین آن‌ها مى‌توان به واژه‌گانى چون «رند» و «صوفى» و «مى» اشاره کرد:

 

خدا را کم نشین با خرقه‌پوشان                  رخ از رندان بى‌سامان مپوشان

در این خرقه بسى آلودگى هست                 خوشا وقت قباى مى‌فروشان

در این صوفى‌وشان دَردى ندیدم                 که صافى باد عیش دُردنوشان

 

شاید کلمه‌اى دشواریاب‌تر از «رند» در اشعار حافظ یافت نشود. کتاب‌هاى لغت، آن را به‌عنوان زیرک، بى‌باک، لاابالى و منکر شرح مى‌دهند، ولى حافظ از همین کلمه بدمعنى، واژه پربار و شگرفى را آفریده است که شاید در دیگر فرهنگ‌ها و در زبان‌هاى کهن و نوین جهان معادلى نداشته باشد.

 

همچون همه هنرهاى راستین، شعر حافظ، پرعمق، چندوجهى، تعبیرپذیر و تبیین‌جوى است. او هیچ‌گاه ادعاى کشف و غیب‌گویى نکرده، ولى از آن‌جا که به ژرفى و با پرمعنایى زیسته است و چون سخن و شعر خود را از عشق و صدق تعلیم گرفته، کار بزرگ هنرى او آینه‌دار طلعت و طینت فارسى‌زبانان گردیده‌است.

 

مرا تا عشق تعلیم سخن کرد                حدیثم نکته هر محفلى بود

مگو دیگر که حافظ نکته‌دان است           که ما دیدیم و محکم جاهلى بود

تأثیر حافظ بر شعر دوره‌هاى بعد: تبحر حافظ در سرودن غزل بوده و با ترکیب اسلوب و شیوه شعراى پیشین خود سبکىرا بنیان نهاده که اگرچه پیرو سبک عراقى است، اما با تمایز ویژه به نام خود او شهرت دارد. برخى از حافظپژوهان، شعر او را پایه‌گذار سبک هندى مى‌دانند که ویژگى اصلى آن استقلال نسبى ابیات یک غزل است.

 

وضعیت کتاب

در ابتداى کتاب، مقدمه‌اى به قلم رحیم ذو النور (که در آن، روش مقابله را ذکر کرده است) و زندگى‌نامه علامه قزوینى و دکتر قاسم غنى و فهرست مندرجات درج شده است.

 

این اثر با حافظ مصحح پرویز خانلرى، مقابله شده است که نتیجه مقابله، در پانوشت غزل‌ها، مثنوى‌ها و... ضبط شده است.

 

در حاشیه اشعار، اعدادى مرقوم شده که به قرار ذیل مى‌باشد:

 

عدد بالاى مصراع اول در غزل‌ها و عدد سمت راست کلمه در غزل‌ها و در قطعات و رباعیات، نشان دهند توالى غزل‌ها و قطعات و رباعیات حافظ قزوینى و غنى است.

 

عدد بالاى مصراع دوم در غزل‌ها و عدد سمت چپ «ایضا» در قطعات و رباعیات، نشان دهنده توالى غزل‌ها و قطعات و رباعیات حافظ دکتر خانلرى است.

 

اعداد متوالى عمودى سمت راست مصراع‌هاى نخستین، نشان دهنده توالى ابیات است طبق تصحیح محمد قزوینى و دکتر قاسم غنى.

 

اعداد عمودى سمت چپ مصراع‌هاى دوم، نشان دهنده این است که در برابر هر بیت از ابیات حافظ قزوینى و غنى، بیتى از حافظ خانلرى قرار گرفته است؛ مثلاًتوالى ابیات غزل شماره 116 خانلرى در مقایسه با همان غزل در چاپ قزوینى، به شماره 120، چنین است: 1، 2، 3، 4، 7، 10، 8، 11، 6، 5، 9، 12.

 

در انتهاى کتاب نیز فهرست اسامى رجال، فهرست اسامى و تعبیراتى که در حواشى این کتاب تفسیر شده و کشف الابیات درج شده است.


منابع :

  • ویکی نور