عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

یکی از اثرات ذات‌گرایی عرفانی در قالب اعیان ثابته، بحث اقتضائات اعیان ثابته و مباحث تابعه آن است که منجر به حل و فصل جمله‌ای از غامض‌ترین مباحث، همچون جبر و اختیار شده است.

از دیدگاه عرفانی، هر یک از اعیان ثابته که ذوات اشیا در علم حق به شمار می‌آیند، به حسب ذات خود اقتضائاتی دارند. مثلاً عین ثابت سنگ، مجموعه خصوصیاتی که در سنگ‌ها وجود دارند را اقتضا دارد و نه چیزی بیشتر طلب می‌کند و نه چیزی کمتر از آن را خواهان است. همین طور عین ثابت و ذات گیاه و حیوان و انسان و یا هر چیز دیگری، همان‌ها را که در خود دارند و از ذاتیات یا لوازم ذاتی آنهاست و همه آنچه را که این ذات بستر آن را فراهم می‌نماید، اقتضا می‌کند. ماهیت نمک، شوری و ماهیت شکر، شیرینی را اقتضا دارد. این خواهش‌های ذاتی در اشیا را اقتضائات اعیان ثابته می‌نامند.

انواع زبان تقاضا

به باور اهل معرفت هر چیزی برای طلب و تقاضا سه زبان دارد: زبان قال، زبان حال و زبان استعداد.

زبان قال آن است که چیزی را با به زبان آوردن آن، درخواست کنند؛ مانند دعا و طلب حاجت از حق تعالی با الفاظ و کلمات.

زبان حال آن است که هر چند در آن طلبی به زبان نمی آید. از ظاهر حال ، موضوع خواسته وی روشن است؛ وقتی شخصِ رنگ‌پریده‌ای که به سرعت از حیوانی درنده می‌گریزد و با رسیدن به در خانه‌ای به شدت آن را می‌کوبد، لازم نیست چیزی بر زبان آورد، همه حال او حکایت از استمداد و پناه یافتن می‌کند و یا شخص مستمندی که گرسنگی و فقر بدنش را نحیف کرده و لباس پاره بر تن او کرده است، وقتی به سوی فرد غنی‌ای می‌رود، حال او گواه خواسته‌ او هست.

این دو نوع، در مرحله تعینات خلقی مطرح اند و برای درخواست و تقاضا در تعینات خلقی کاربرد دارند.

زبان استعداد نیز زبانی است که به طلب و اقتضای خاص هر عین از اعیان ثابته مربوط است. برای مثال، عین ثابت انسان اقتضای وجود خارجی همراه با اراده و عقل را دارد. به طور کلی، اعیانی یا ماهیاتی که امکان و استعداد ظهور درخارج را دارند، به زبان استعداد، وجود خارجی خود را از حق تعالی درخواست می کنند.

به بیان دیگر زبان استعداد، همانا اقتضائات ذاتی اعیان ثابته است زیرا در هر ذاتی از ذوات اشیا و هر یک از اعیان ثابته استعداد‌های ویژه‌ای نهفته‌ است که وجود و تحقق مجموعه‌ای از ذاتیات و لوازم و عوارض را خواهانند و گویا به صد زبان فریاد برآورده‌ شدن آنها را دارند (ر.ک: شرح فصوص الحکم قیصری، ص ۱۰۰، ۱۰۱) و از آنجایی که خداوند، جواد علی‌الاطلاق است و علم و قدرت و حکمتِ بی‌نهایت در او وجود دارد و تقاضای اعیان ثابته نیز واقعی و ذاتی است، تمام خواسته‌های ذاتی اعیان ثابته بدون هیچ‌ کم و کاستی به آنها افاضه شده و همه آنها که جزو اعیان ممکنه بوده و خواستار تحقق خارجی و ظهور عینی هستند، در تعینات خلقی پدید می‌آیند.

القسم الثانی و هو السؤال بلسان الحال و الاستعداد، و الأول کقیام الفقیر بین یدی الغنى لطلب الدنیا، و سؤال الحیوان ما یحتاج إلیه. لذلک قیل لسان الحال أفصح من لسان القال‏... و السؤال بلسان الاستعداد، کسؤال الأسماء الإلهیه ظهور کمالاتها و سؤال الأعیان الثابته وجوداتها الخارجیه. و لو لا ذلک السؤال، ما کان یوجد موجود قطّ، لأن ذاته تعالى غنیه عن العالمین.

(قیصری، شرح فصوص الحکم، تصحیح آشتیانی، ص 420)

قسم دوم (از سؤال) ، درخواست به زبان حال و استعداد است:

اولی (درخواست به زبان حال) همچون ایستادن فقیر در برابر غنی برای طلب دنیا و نیز در خواست حیوان آنچه را بدان احتیاج دارد، به همین دلیل گفته اند که زبان حال گویاتر از زبان قال است ...واما سؤال به زبان استعداد همانند درخواست اسمای الهی برای ظهور کمالاتشان و درخواست اعیان ثابته برای وجود خارجی شان و اگر این طلب و سؤال نبود هرگز هیچ موجودی به وجود نمی آمد زیرا که ذات تعالی غنی از هر دو عالم است.

البته هر ماهیتی اقتضایی دارد که نمی توان آن اقتضا را از آن گرفت؛ برای مثال، نمی توان شیرینی را از شکر و شوری را از نمک سلب کرد. مراد از زبان استعداد و اقتضا نیز، همین ویژگی هاست که هر ماهیتی ذاتا خواهان آنهاست. در موطن اعیان ثابته، هر ماهیتی با تمام خواص، اقتضائات و احکام خود محقق است. امکان ندارد که عین ثابت ماهیت انسانی محقق باشد، ولی ویژگی هایی همچون  اراده، اختیار و نطق همراه آن نباشد. همان گونه که اعیان ثابته نامجعول اند، استعدادهای آنها نیز جعل نمی پذیرند. از همین رو، اهل معرفت اعتقاد دارند این پرسش که چرا خداوند چیزی را به صورت خاصی خلق کرده است؛ پرسش معنا داری نیست زیرا این اقتضائات و ویژگی ها درعین ثابت آن چیز ثابت بوده اند و چنین نیست که خداوند شیء را با انتخاب برخی ویژگی ها آفریده باشد. البته این پرسش به جاست که اساسا چرا خداوند امری را ایجاد می کند و وجود خارجی بدان می بخشد. قول معروف ومنسوب به بوعلی سینا که ما جعل الله المشمشه مشمشه، بل أوجدها به همین معنا اشاره دارد؛ یعنی این گونه نیست که خدا نخست زردآلو را جعل کند و سپس خواص زردآلو را به ان بدهد. خواص او لازمه اوست و در یک توجه ایجادی حق، همگی با هم در دایره هستی وارد می شوند. از این رو بحث ، می توان در حل مسائل مختلفی از جمله مسئله اراده انسان سود جست. نمی توان انسان را بدون اراده در نظر گرفت، همه آنچه یک فرد در طول مراحل مختلف زندگی اش به دست می آورد و همه اعمال پسندیده و ناپسندی که انجام می دهد ، با پی آمدهای آن اعمال، همگی در عین ثابت آن فرد موجود است.  بنابراین،  اقتضائات  و استعدادهای اعیان ثابته، از ازل در آنها وجود داشته است و الگوی حق تعالی درخلق و ایجاد قرار گرفته اند. البته این الگو قرار گرفتن این گونه نیست که چیزی از خارج بر حق تعالی تحمیل گردد، بلکه این اقتضائات و اعیان همگی براساس فرایندی که پیش تر به تفصیل بدان ها اشاره شد، از ذات حق ناشی شده اند. به بیان فلسفی این لوازم ذات یجب عنه هستند و نه یجب علیه .

نکته اینجاست که برخی به صورت کشف إنی و پسین، به عین ثابتشان پی می برند؛ یعنی از طریق آنچه برایشان رخ می دهد، در می یابند که عین ثابتشان چه اقتضایی داشته است، ولی گروه اندکی نیز از طریق کشف لمی و پیشین و به علم حضوری این اقتضائات را در می یابند. آنها با نیروی کشف خود، عین ثابتشان را می بینند و از طریق آن، به همه اعمال و رخدادهای خود تا آخر آگاهی می یابند.

منابع :

  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 468 تا 471
  • یزدان پناه سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص467-469