در ازای استعدادها و اقتضائات اعیان ثابته در تعین ثانی، هر یک از اعیان خارجه در تعینات خلقی نیز دارای استعدادهایی میباشند که استعدادهای اعیان ثابته در مقایسه با آنها حداقل دارای سه حکم مهم میباشد:
اولاً: استعدادهای اعیان ثابته غیرمجعولاند، زیرا وقتی اصل اعیان ثابته لامجعول باشند، طبیعتاً اقتضائات و استعدادهای نهفته در آنها نیز لامجعول خواهند بود، برخلاف استعدادهایی که در اعیان خارجه و تعینات خلقی وجود دارد، زیرا آنها به تبع تعینهای خلقی مجعول میباشند. بنابراین شاید یکی از مهمترین احکام استعدادهای اعیان ثابته آن باشد که این استعدادها از ازل در آنها متحقق بوده است و اساساً همانها الگو و نقشه حقتعالی در خلق و ایجاد قرار گرفته است.
محقق فناری در این زمینه میگوید:
انّ الاستعداد الغیر المجعول المقارن لکل ماهیه من حیث ما هی فی علم الله ازلاً لا مدخل للوسائط فیه. (فناری، مصباح الانس، ص ۳۰)
استعداد غیرمجعولی که با هر ماهیتی (= اعیان ثابته) از آن جهتی که در علم الهی به نحو ازلی هست، همراه است، هرگز وسائط در آن دخالتی ندارند.
ثانیاً: استعداد هر عین ثابتی، استعداد کلی و استعدادهای اعیان خارجه، در مقایسه با آن استعدادهای جزئی به حساب میآید، زیرا تمام استعدادهای جزئی در استعداد عین ثابت به نحو جمعی حضور و تحقق دارند و به تدریج بر اساس فراهم آمدن شرایط و معدات و وسائط در تعین خلقی و با احتساب احکام مراتب عالم، ظهور و بروز مییابد.
ملا عبدالرحمن جامی در این باره میگوید:
إنّه کما أنّ الحق سبحانه أعطی الأشیاء الثبوتیه (= اعیان ثابته) فی مرتبه العلم الإستعداداتِ الکلیه الغیر المجعوله التی بها تقبل الوجود، کذلک أعطی الأشیاءَ الوجودیه (= اعیان خارجه) فی مرتبه العین (= تعینات خلقی) الاستعداداتِ الجزئیه المجعوله التی بها تقبل الأحوال الوجودیه فالإستعداد الکلّی ما به قبلتَ مثلاً الوجود من الحق سبحانه حال تعیین الاراده لک من بین الممکنات وتوجه الحق نحوک للایجاد. والإستعداد الجزئی ما تلبّست به بعد الوجود من الاحوال الوجودیه... و الکلی الذی به قبلت وجودک لیس وجودیاً، بل هو عباره عن حاله غیبه لعینک الثابته وما سواه من الإستعدادات المشار الیها فوجودیه.
(جامی ، نقد النصوص، ص ۱۱۷)
همانا چنانچه حقتعالی اشیای ثبوتی (و اعیان ثابته) را در مرتبه علم (و تعین ثانی) استعداد کلی غیرمجعول بخشید... همچنین اشیای وجودی را در عرصه خارج از صقع ربوبی، استعدادهای جزئی مجعول عنایت فرمود.
و ثالثاً: استعدادهای اعیان ثابته اصلی و استعدادهای اعیان خارجه و تعینات خلقی فرعی میباشد، زیرا همه استعدادهای جزئی که برای هر شیئی در طول وجود خارجی آن پدید میآید، زیر سر استعداد کلی و اصلی عین ثابت آن در تعین ثانی است.
به عبارت دیگر تمام استعدادهای جزئی، زیر مجموعه استعداد کلی و مندرج در آن هستند. از همین رو، تمام استعدادهایی که موجودات در مراحل نزولی وجود تا عالم ماده و مراحل صعودی آن تا قیامت از خود نشان داده اند و آنها را محقق می سازند، بی استثنا در عین ثابت آن ها وجود دارد و علم حق تعالی به اعیان ثابته به معنای علم به تمام آن استعدادهاست که در مراحل مختلف قوس نزول یا صعود، ظهور خود را از حق طلب خواهند کرد.
محقق جامی در ضمن جریان این بحث در استعدادهای اهل سلوک، میگوید:
کذلک استعداداتهم فی عرصه الوجود العینی انما تکون بموجب استعداداتهم الغیبیه الغیر المجعوله فی حضره العلم الذّاتی فهما حصل تجلٍ لمتجلی له فی حضره الوجود العینی فانّما یحصل علی صوره استعداد العین الثابته الازلیه التی لهذا المتجلی له.
(جامی ، نقد النصوص، ص 202)
استعدادهای ایشان در عرصه وجود عینی و خارجی به موجب استعدادهای غیبی و غیرمجعول آنها در حضرت علم ذاتی (و تعین ثانی) است. پس هرگاه تجلیای برای سالکی در حضرت وجود خارجی روی دهد، همانا بر اساس استعداد ازلی عین ثابت آن سالک صورت پذیرفته است.
البته این مطلب با اراده آزاده انسان منافاتی ندارد؛ زیرا اراده آزاد انسان نیز یکی از احوال وجودی اوست که تحت استعداد کلی نامجعول در عین ثابت است و علم حضرت حق به عین ثابت انسان، علم به تمام احوال وجودی او، از جمله اراده آزاد وی خواهد بود. از همین روی، آموزه های دینی همچون حدیث رسول الله صلی الله علیه و آله نیز با اختیار و اراده آزاد انسان منافاتی ندارند که می فرماید :
الشقی من شقی من شقی فی بطن امه و السعید من سعد فی بطن امه
(علامه مجلسی ، بحار الانوار ج 5 ص 9)
یا آیه مبارکه قرآن که می فرماید :
مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا
(حدید/22)
هیچ مصیبتى نه در زمین و نه در جانتان روى ندهد مگر پیش از آن که آن را پدید آوریم در کتابى ثبت است. همانا این بر خدا آسان است.
منابع :
- امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 468 تا 471
- یزدان پناه – سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص467-469