برخی گمان بردهاند که تحلیل عرفانی از مسئله جبر و اختیار، گرچه اختیار را در انسان به صورتی سامان میدهد که نه به جبر بینجامد و نه به تفویض، اما منجر به سلب اختیار از حقتعالی و مجبور بودن او در افعالش میگردد، زیرا حق تعالی میبایست بر اساس اعیان و اقتضاهای آنها ایجاد کند و هیچگونه تغییر و تبدیلی نمیتواند راه یابد.
این گمان پنداری نادرست است زیرا گرچه خداوندِ قادر حکیم از روی نقشه اعیان ثابته، عالم را ایجاد و ترسیم میکند اما ترسیم عالم و ایجاد آن توسط او به اختیار اوست و اگرچه به حسب فرض میتوانست اصلاً ایجاد نکند لکن چون کامل مطلق است و هیچ بخلی در او وجود ندارد و جود و بخشش او بینهایت است، تقاضاهای ذاتی اعیان برای ایجاد شدن را بدون هیچ تردید و ترددی پاسخ مثبت میدهد و آنها را به صورت حتمی ایجاد میکند اما این حتمیت و قطعیت با مشیت و اراده، هیچ گونه منافاتی ندارد. بنابراین در ساحت ربوبی نیز اختیار است اما نه اختیاری همانند اختیار آدمیان که با تردید و تردد همراه باشد که چنین اختیاری برای حق تعالی نقص است، بلکه خداوند متعال اختیاری حتمی و مشیّتی بدون تردید دارد. چون مشیت هر چه بالاتر رود و در مراتب عالی نظام هستی مطرح شود، در عین آنکه مشیت و اراده است، با حتمیت نیز همراه است.
صدرالدین قونوی در نفحه سیزدهم از نفحات الهیه به تبیین تفاوت میان اختیار حق تعالی و اختیار انسانها میپردازد و میگوید؛
عبارت قونوی در نفحات الهیه چنین آورده است: اعلم ان الاختیار الثابت للحق المشهود فی حضره الکشف لیس هو علی النحو المتصور من الاختیار للخلق، فانّ اختیار الخلق عباره عن تردد واقع بین فعلین او امرین؛ کل منهما ممکن الوقوع عند المختار، لکن یترجح عنده أحد الأمرین لمزید فائده یستجلبها فی الأمر المختار او مصلحه یتوخّی حصولها به والحق سبحانه یستنکر فی حقه مثل هذا، فإنّه احدّی الذات وأحدی الصفات، امره واحد وحکمه واحد وعلمه بنفسه وبالأشیاء علم واحد لا اختلاف فیه ولا تغیر، فلا یصّح لدیه تردید ولا امکان حکمین مختلفین فی صوره واحده او امّر ما کان ما کان بل إمّا وإمّا بحسب تعین ذلک المعلوم المراد فی نفسه سبحانه ازلاً و ابداً لا یمکن غیر ذلک ولیس هذا من قبیل الجبر کما یتوهمه أهل العقول الضعیفه وکیف ولیس ثمّه سواه، فمن الجابر؟!
(قونوی ، نفحات الهیه، ص81)
آنچه که ما در مقام کشف و شهود بدان دست یافتهایم آن است که اختیار حق تعالی به گونهای دیگر غیر از آنچه در اختیار انسانها مشاهده میشود، است. اختیار انسانها عبارت است از ترددی که بین دو چیز در آغاز وجود دارد و در طی فرآیندی به تدریج یکی بر دیگری ترجیح مییابد، اما چنین اختیاری را نمیتوان به حق تعالی نسبت داد. پروردگار متعال احدیالذات و احدیالصفات است، امر او واحد و حکم و علم او یگانه است و هیچ گونه اختلاف و تغییر و تردیدی در آن راه ندارد و جز آنچه انجام میدهد، ازلاً و ابداً امکان دیگری برای آن وجود ندارد. اما با همه این احوال، نباید همانند عقلهای ضعیف پنداشت که خداوند در چنین شرایطی تحت اجبار عمل میکند، زیرا در نظام هستی غیر حق کسی نیست تا او را مجبور سازد و به فعلی وادارد.
منابع :
- امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، ص 474