عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

پیش تر درباره مقصود عرفا از این بیان که اعیان ثابته بویی از وجود نبرده اند، توضیح دادیم و گفتیم که هر چند خود اعیان در مرحله علم الهی و در صقع ربوبی ثابت اند و از این جهت، امکان یا امتناع درباره آنها معنای محصلی ندارد، ولی در عوالم مختلف ظهور می کنند و این ظهورات، آثار و احکام ویژه ای دارند که یکی از این احکام این ظهور و عدم ظهور ، اتصاف به امکان یا امتناع است.

دراین زمینه باید گفت که اسمای الهی که اعیان ثابته ، ظهورات آنهایند، بر دو دسته اند: برخی از آنها خواهان ظهور در ساحت تعینات خلقی اند و این امکان برای آنها وجود دارد . این دسته را اسمای ممکن می گویند. اعیان ثابته این اسما، به تبع آن اسما، اقتضای ظهور دارند.

بنابراین ، اعیان ثابته مربوط به این اسما را نیز اعیان ممکن می خوانند. دسته دیگر از اسما، اسمایی هستند که خواهان ظهور در خارج از صقع ربوبی نیستند. این اسما را اسمای مستأثره می گویند. اسمای مستأثره، اسمایی هستند که دارای عین ثابت در تعین ثانی هستند، ولی چون خواهان ظهور درمراتب تعینات خلقی نیستند، اعیان ثابت آنها را اعیان ممتنع الظهور می گویند. در مورد اسمای دسته دوم، اهل معرفت معتقدند چون این اسما، جلوه خلقی ندارند تنها رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و وارثان وی که به مرحله تعین ثانی رسیده اند، می توانند آنها را در شهود خویش بیابند.

البته صفت امتناع برای این اعیان با صفت امتناع برای مفاهیمی همچون شریک الباری تفاوت دارد. اعیان ممتنع، در ساحت تعین ثانی ثبوت (به نحو علمی ) دارند، ولی امور ممتنع و محال همچون مفهوم شریک الباری دارای عین ثابت نیز نیستند و هیچ تقرری ندارند. از این تفاوتی که در فلسفه میان معقولات اولی (ماهیات) و معقولات ثانی منطقی (مانند مفاهیم کلیت، جزئیت، نوع و ....) گذاشته می شود، می توان چونان مثالی برای تمایز اعیان ثابت ممکن و ممتنع بهره برد. برخی از مفاهیم، همچون بسیاری از ماهیات یا معقولات اولی، افزون بر ذهن در عالم خارج نیز تحقق می یابند و به تعبیر فلسفی ما بازای خارجی دارند، اما برخی دیگر از مفاهیم همچون معقولات ثانی منطقی خارجی نیستند و موطن تقرر آنها تنها ذهن است. مفاهیم دسته اول را می توان مفاهیم ممکن الظهور و مفاهیم دسته دوم را مفاهیم ممتنع الظهور نامید:

الأعیان‏ بحسب‏ امکان‏ وجودها فی الخارج و امتناعها فیه ینقسم إلى قسمین: الاوّل الممکنات و الثانی الممتنعات، و هی قسمان:

قسم یختص بفرض العقل إیاه کشریک الباری و اجتماع النقیضین و الضدین فی موضوع خاص و محل معین و غیرها، و هی امور متوهمه ینتجها العقل المشوب بالوهم. و علم الباری، جل ذکره، یتعلق بهذا القسم من حیث علمه بالعقل و الوهم و لوازمهما من توهم ما لا وجود له و لا عین و فرضهما إیاه لا من حیث ان لها ذواتاً فی العلم أو صوراً اسمائیه و الا یلزم الشریک فی نفس الامر و الوجود. قال الشیخ، رضى اللَّه عنه، فی الفتوحات فی ذکر اولیاء الناهین عن المنکر من الباب الثالث و السبعین: «فلم یکن ثمَّه شریک [له عین‏] أصلًا بل هو لفظ ظهر تحته العدم المحض، فأنکرته المعرفه بتوحید اللَّه الوجودی فیسمى منکراً من القول و زوراً».

و قسم لا یختص بالفرض بل هی امور ثابته فی نفس الأمر موجوده فی العلم لازمه لذات الحق لأنها صور للأسماء الغیبیه المختصه بالباطن من حیث هو ضد الظاهر إذ للباطن وجه یجتمع مع الظاهر و وجه لا یجتمع معه و تختص الممکنات بالأول و الممتنعات بالثانی. و تلک الأسماء هی التی قال، رضى اللَّه عنه، فی فتوحاته: «و امّا الأسماء الخارجه عن الخلق و النَسَب فلا یعلمها الا هو لأنه لا تعلق لها بالاکوان». و إلى هذه الأسماء أشار النبی، صلى اللَّه علیه و سلّم، بقوله: «أو استأثرت به فی علم غیبک». و لما کانت هذه الأسماء بذواتها طالبه للباطن هاربه عن الظاهر لم یکن لها وجود فیه، فصور هذه الأسماء وجودات علمیه ممتنعه الاتصاف بالوجود العینی و لا شعور لأهل العقل بهذا القسم و لا مدخل للعقل فیه. و الاطلاع بأمثال هذه المعانی انما هو من مشکاه النبوه و الولایه و الایمان بهما. فالممتنعات حقایق الهیه من شأنها عدم الظهور فی الخارج کما ان من شأن الممکنات ظهورها فیه.

(قیصری، شرح فصوص ، تصحیح آشتیانی، ص 62-63)

اعیان ثابته به حسب امکان یا امتناع وجودشان درخارج از صقع ربوبی، به دو قسم تقسیم می شوند:

  •  امور ممکن
  •  امور ممتنع

و این دسته اخیر، خود بر دو قسمت است :

قسمی که تنها به فرض عقلی اختصاص دارد؛ همانند مفهوم شریک الباری ....

و قسم دیگر به فرض ذهنی اختصاص ندارد، بلکه اموری هستند که در نفس الامر ثابت اند و در علم ربوبی در تعین ثانی موجود و لازمه ذات حق می باشند؛ زیرا اینها صورت و مظهر اسمای غیبی مختص به باطن اند باطن از آن جهت که ضد ظاهر است؛ زیرا باطن جهتی دارد که با ظاهر جمع می شود و جهتی که با آن جمع نمی شود و ممکنات به قسم اول اختصاص دارند و امور ممتنع به قسم دوم (از تقسیم بندی اصلی اسما به ممکن و ممتنع) . این اسما همان هایی هستند که شیخ اکبر در فتوحات درباره انها چنین می گوید:

اما اسمایی که خارج از خلق و نسبت ها هستند. پس کسی جز حق تعالی بدان ها علم ندارد؛ زیرا آنها تلقی به اکوان (تعینات خلقی) ندارند و نبی مکرم صلی الله علیه و آله و سلم در فرمایش او استأثرت به فی علم غیبک، به همین اسما اشاره دارد و از آنجا که این اسما به واسطه ذاتشان خواهان باطن هستند و از ظهور گریزان اند ، وجودی در عالم ظهور ندارند. پس صورت و مظهر این اسما (یعنی اعیان ثابته) همان وجودهای علمی است که اتصاف آنها به وجود عینی ممتنع است و اهل عقل بدین قسمت هیچ گونه آگاهی ندارند و عقل نیز در آنها دخالتی ندارد و آگاهی از امثال این معانی، تنها از مشکات نبوت و ولایت، و ایمان به آنها حاصل می شود، پس امور ممتنع حقایق الهی هستند که شأن آنها عدم ظهور در خارج است؛ همان گونه که شأن امور ممکن ظهور در خارج است.

منابع :

  • یزدان پناه سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 517 -519