عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

آقا محمدرضا قمشه ای(م 1306 هـ ق)

حکیم آقا محمدرضا قمشه ای فرزند شیخ ابوالقاسم در سال 1241 ه. ق. در قمشه ی اصفهان متولد شد. پدرش از فضلاء و علماء در قمشه بود. عارف بی بدیل حکیم الهی آقا محمدرضا قمشه ای از حکمای اربعه تهران است که مدرس عرفانی و حکمی خاص خود را بر مبنای آثار محی الدین عربی و شارحانش و مکتب صدرایی تشکیل داده است. وی انتقال دهنده مکتب عرفانی اصفهان به حوزه ی تهران بوده، و فتح باب عرفانیات در تهران از وی آغاز شده است.

آقا میرزا محمد رضا در آغاز زندگى مکنت و ثروت فراوان داشت. اما در 1288 هجرى شمسى، که تمام شهرها و قصبات و دهات ایران را فرا گرفت، از اموال خود هر چه داشت فروخت و بر قحطى زدگان بذل کرد و در آن بلاى خانمانسوز با فداکارى خود جمعى را نجات داد. آن بزرگوار پس از این واقعه هولناک سخت تنگدست گردیده بود. عمامه کوچکى از کرباس به سر می ‏نهاد، و شلوار کرباسى به پا می ‏کرد، و عبایى از پنبه- که در یزد می ‏یافتند- به دوش می ‏افکند.

اساتید وی در حکمت عبارت بودند از: حاج‌محمد جعفر لاهیجی شارح مشاعر و میرزا حسن نوری، فرزند برومند حکیم ملاعلی نوری.

می‌گویند سلسله اساتیدش به ملاعلی نوری و آقامحمد بیدآبادی و سپس تا ملاصدرا و از وی تا شیخ الرئیس ابن سینا میرسد.

وی شاگرد عرفانی سید رضی لاریجانی است و آثار محی الدین و صدرالدین قونوی را نزد آقا سیدرضی تحصیل کرده است.

آقای محمدرضا قمشه‌ای تا سن شصت و دو سالگی در اصفهان مشغول تدریس حکمت متعالیه و عرفان بود و از آخرین بازماندگان سلسله اساتید حکمت و عرفان در مکتب اصفهان شمرده می شود. او پس از مهاجرت از اصفهان به تهران و اقامت در مدرسه صدر مکتب عرفانی حکمی تهران را برپا می دارد.

 وی بیشتر علوم را تدریس می کرد ولی به طور عمده حکمت و عرفان و بیشتر کتب محی الدین بن عربی و رسائل عرفا را درس می گفت. تعلیقات وى بر فصوص حاکى از آنست که او بر کثیرى از عرفاى نامى ترجیح دارد با این فرق که آقا محمدرضا در انواع مشارب فلسفى بخصوص حکمت متعالیه استاد بی ‏نظیر در اعصار است.

استاد سید جلال‌الدین آشتیانی می گوید: ... به عقیده حقیر اقامحمدرضا در عرفانیات بعد از اتباع محیی الدین مانند قونوی و قیصری و کاشانی و اتراب آنها مهمتر از دیگران و بر جامی و امثال او ترجیح دارد و نمونه‌ای از قدما و محققان در عرفان و از حیث جامعیت در مراتب علوم الهیه از حکمت مشاء و اشراق و فن تصوف بر اتباع بزرگ محیی‌الدین ترجیح دارد و از بزرگان اهل کشف و شهود به شمار می‌رود. در سلوک و مقامات شهود و مراتب کشف سرگذشتی حیرت‌انگیز داشته و در عرفانیات اهل نظر و تحقیق است و صرفا مقرر کلمات عرفا نبوده‌است. (مقدمه بر الشواهد الربوبیة، صفحه ۱۲۵)

از مرحوم آقا میرشهاب الدین نیریزی از تلامیذ آن جناب نقل شده که آقا محمدرضا علاوه بر تدریس آثار ملاصدرا حوزه درسی در تفسیر قرآن مجید داشت که خواص از تلامیذ او در درس تفسیرش حضور می یافتند.

همچنین استاد آشتیانی از مرحوم میرزا مهدی آشتیانی نقل می کند: مرحوم آقا محمدرضا خود شخصی اهل ذوق بود و هنگام تدریس عرفان حال خاصی پیدا می کرد و گفته اند در این موقع زیبایی و گیرایی بیان او به حدی می رسید که مستمعان مستعد را از از خود بیخود می کرد.

از حکیم آقا محمدرضا قمشه‌ای آثار زیادی به جا مانده است، برخی از تألیفات ایشان عبارتند از:

رساله ولایت که رساله ای است ذیل فص شیثی فصوص الحکم،  رساله موضوع الخلافه الکبری،  رساله در شرح حدیث زندیق،  رساله فی الفرق بین الاسماء الذات و الصفات، رساله در شرح اسفار اربعه، رساله در موضوع علم، حواشی بر اسفار . تعلیقات بر شواهد الربوبیه،  رساله در تحقیق معانی جوهر در لسان اهل اللّه،  حواشی بر فص محمدی و فص نوحی و فصوص دیگر،  حواشی بر کتاب تمهیدالقواعد ابن ترکه،  حواشی بر مفتاح قونوی،  رسالة وحده الوجود، دیوان اشعار با تخلص صهبا، رسالة فی الرد علی الاعتراض علی دلیل امتناع امتزاع مفهوم واحد من الحقائق المختلفه و رساله‌ی جوابیه در شرح فقره اللهم انی اسئلک مِن بهائک بابهاه و کل بهائک بهی.

حکیم قمشه ای شاگردان برجسته ای تربیت کرده است آقا میرزاهاشم اشکوری، آقا میرزا حسن کرمانشاهی، آقا میرزا شهاب نیریزی، آقا میرزا ابراهیم زنجانی که علامه رفیعی قزوینی از شاگردان اوست . شیخ اسد الله یزدی ، جهانگیر خان قشقایی، سید شهاب الدین نیریزی شیرازی که میرزا احمد، میرزا محمود و میرزا مهدی آشتیانی از شاگردان او هستند، میرزا محمود قمی که استاد علامه شعرانی و علامه رفیعی قزوینی بود، آخوند ملامحمد کاشی اصفهانی، میرزا علی اکبر یزدی مقیم قم، شیخ علی نوری مدرس مدرسه مروی معروف به شیخ علی شوارق، شهید میرزا محمدباقر حکیم و مجتهد اصطهباناتی مقیم نجف و شهید در مشروطیت و مدفون در اصطهبانات، حکیم صفای اصفهانی شاعر عارف معروف و برادرش حکیم آقا میرزاعلی محمد اصفهانی، شیخ عبدالله رشتی ریاضی، شیخ حیدرخان نهاوندی، میرزا ابوالفضل کلانتر تهرانی، میرزا سید حسین رضوی قمی، شیخ محمود بروجردی، میرزا محمود قمی، حکیم ملامحمد سمنانی و ملاعلی سمنانی، عنقاء طالقانی، شیخ غلامعلی شیرازی، میرزا نصر الله قمشه ای، شیخ آقاحسین نجم آبادی تهرانی، میرزا جعفر آشتیانی، میرزا محمدطاهر تنکابنی و میرزا عبدالغفار تویسرکانی از آن جمله اند.

صاحب المآثر و الآثار ضمن بیان کرامتی در وقت وفات عارف قمشه ای آورده که: «امسال که یکهزار و سیصد و شش هجری است در دارالخلافه [تهران] وفات یافت.

میرزا هاشم اشکوری (م 1332 هـ ق)

حکیم میرزا هاشم اشکوری در سال ۱۲۱۳ شمسی فرزند حسن بن محمد علی اشکوری در روستای «اشکور» که از نواحی «رودسر» در استان گیلان، به دنیا آمد. اشکور تماماً در ناحیه تاریخی دیلم قرار دارد و مردم این سامان در قرن سوم به دست «ناصرالحق اطروش» مسلمان و شیعه اثنی عشری شدند.

میرزا هاشم برای تحصیل چندی به شهر قزوین رفته و به تحصیل علوم اسلامی (سطوح فقه، اصول، کلام و مقدمات حکمت) مشغول شد. او کتاب قوانین اصول میرزا ابوالقاسم قمی را در حوزه ی درس آقا سیدعلی قزوینی که خود، صاحب کتاب حاشیه بر قوانین الاصول بود، تلمذ نمود. آنگاه برای تکمیل علوم متداول در روزگار تولیت میرزاابوالفضل تهرانی به تهران که آن زمان مرکز تدریس علوم اسلام به خصوص فنون عقلی بود، آمد. در تهران از محضر درس بزرگانی چون «آقا محمدرضا قمشه‌ای»، «آقا علی مدرس زنوزی» و « میرزا ابوالحسن جلوه » بهره‌های فراوان برد و او سرآمد شاگردان آقامحمدرضا قمشه‌ای صاحب حوزه‌ی فلسفی و عرفانی در مدرسه‌ی سپهسالار تهران بود.

میرزا هاشم بعد از آن که در محضر این استادان به کمالات علمی و عرفان نظری و عملی آراسته گردید، برای کاربردی کردن آموخته ها و دانسته ها به موطن خود بازگشت تا تهذیب و تزکیه نفس را پی گیرد، اما در آن زمان حاج میرزا ابوالفضل تهرانی که از شاگردان میرزای شیرازی و میرزا حبیب الله رشتی بود، ضمن تشکیل مجالس درس و بحث در تهران، تولیت مدرسه ی سپهسالار جدید را نیز عهده دار بود. از میرزا هاشم اشکوری خواست کرسی تدریس حکمت و عرفان را در این مکان بپذیرد.

استاد سید جلال الدین آشتیانی در این باره می گوید: «در بین تلامیذ آقا محمدرضا، اقا میرزا هاشم، آقا میرزا محمود، آقا میرزا صفای کروندی اصفهانی، آقا میرزا علی محمد کروندی، به کثرت ذوق، شهرت داشتند، ولی مرحوم آقا میرزا هاشم حوزه ی درس استاد را بعد از رحلت او اداره می کرد و شرایط تدریس در او بیش از دیگران بود و شاگردان زیادی تربیت کرد. آقا میرزا محمود معاصر بود با مرحوم آقا میرشهاب حکیم شیرازی، آقا میرزا حسن کرمانشاهی، آقا میرزا هاشم، میرزا علی محمد، بعضی دیگر از فضلای عصر، ولی حوزه ی آقا میرزا حسن و میرزا هاشم و آقا میرزا شیرازی، گرم تر از دیگر حوزه ها بود. در آن عصر، اساتید زیادی در حکمت در تهران و دیگر حوزه های علمی ایران وجود داشتند که بعضی از آنان در تهران و برخی در اصفهان و جمعی در سبزوار تحصیل کرده بودند....

اگر چه میرزا هاشم در فلسفه، دقت های زیادی داشت و ژرف کاوی های وی در این عصر از اهل فن مخفی نمانده است، ولی تدریس عرفان نظری در تهران بدو منحصر بود. آقا میرشهاب الدین نیریزی با وجود آن که در مشرب عرفان صاحب ذوق بود و خود از پرورش یافتگان آقاعلی مدرس و جلوه و صهبای قمشه ای به شمار می رفت، طالبان این علم را به استاد آقا میرزا هاشم اشکوری ارجاع می داد.

کتاب مصباح الانس، شرح مفتاح الغیب صدرالدین قونوی است این تلاش به همت علامه محمد بن حمزه معروف به ابن فناری صورت گرفته است. این دو اثر گران بها از اصول مسلم عرفان استدلالی و برهانی است. او با تبحری فوق العاده آن را تدریس می کرد و معضلات آن را برای علاقه مندان تشریح می کرد.

فصوص الحکم از برجسته ترین تألیفات محیی الدین ابن عربی است که بر آن شروح متعددی نگاشته شده است، اما در میان آن ها شرح علامه قیصری امتیاز ویژه ای دارد. آن شرح، کتاب درسی در حوزه های علوم عقلی و عرفانی گردید. میرزا هاشم در چندین دوره ی متوالی به تدریس این اثر همت گمارد و شاگردان متعددی را که خود از ستارگان آسمان علم و معرفت به شمار می روند، از مضامین ارزشمند این اثر بهره مند ساخت.

کتاب دیگری که متن درسی و آموزشی میرزا هاشم به شمار می رفت و درباره ی آن پژوهش های گسترده ای صورت داد، تمهید القواعد نوشته ابن ترکه ملقب به صائن الدین است. تمهید، متنی بسیار ثقیل و سنگین و به قول حکما و عرفا بعید الغور به شمار می رود و علمای ذوفنون قادر بودند آن را تدریس کنند، اما میرزا هاشم به سهولت و با احاطه ای گسترده، مفاهیم عمیق آن را به فراگیران آموزش می داد و دشواری ها و ابهامات و پرسش های شاگردان را در این باره، با سعه ی صدر و آغوش باز، پاسخ می داد.

میرزا هاشم در تدریس نصوص صدرالدین قونوی ، مشاعر و اسفار ملاصدرا یگانه ی عصر خویش محسوب می گردید. میرزا هاشم هنگام تدریس این آثار، در وهلة اول می کوشید نسخه ای صحیح و کم غلط به دست آورد. سپس آن را ملاحظه و پس از برطرف کردن اغلاطی که بر اثر مرور زمان و اشتباهات استنساخ کنندگان به آن ها راه یافته بود، به تدریس آن ها همّت می گماشت. با این وجود از شاگردان فاضلش می خواست در جهت مُنقح کردن این متون به وی یاری دهند و معمولاً بعد از تصحیح اولیه، در حین تدریس آثار مزبور، برخی افتادگی ها و خطاهای فاحش و عبارات نامتناسب بر طرف می شوند و از این روی کلاس درس وی صرفاً آموزشی نبود و میرزا هاشم به نوعی، فن تتبّع و عمق نگری و پژوهش را به شاگردان آموزش می داد.

او شاگردان زیادی تربیت نموده که از آن جمله اند :  سید محمدکاظم عصار،  میرزا احمد آشتیانی، میرزا مهدی آشتیانی، میرزا محمدعلی شاه آبادی(استاد عرفانی امام خمینی)، محمدحسین فاضل تونی،  شیخ مهدی امیرکلایی مازندرانی، سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، میرزا فضل الله آشتیانی،  محمد تقی میرزا عسگری (معروف به آقا بزرگ حکیم شهیدی)،  آقا سید حسین بادکوبه ای (استاد فلسفه علامه طباطبایی)، آقا شیخ عبدالحسین رشتی، آقا میرسید محمد فاطمی قمی، حاج سیّد مرتضی حسینی مرتضوی لنگرودی،  شریعت سنگلجی (شریعت بزرگ)و میرزا حسن خان وثوق الدوله.

آثار و تألیفات حکیم اشکوری عبارتند از : حواشی دقیق و عمیق بر کتاب مصباح الانس بین المعقول و المشهود فی شرح مفتاح الغیب الجمع و الوجود، این حواشی که مهم ترین اثر حکیم اشکوری است، به همراه متن اصلی در سال 1323 در تهران به طبع رسیده است و مجدداً در حاشیه چاپ اخیر مصباح با تحقیقات آقای محمد خواجوی در تهران توسط انتشارات مولی به سال 1374 شمسی به چاپ رسیده است. سید جلال الدین آشتیانی درباره ی این تعلیقه گفته است: حواشی وی بر مصباح الانس، حاکی از تضلع نام و احاطه ی کامل اشکوری بر کلمات اهل عرفان است، تعلیقه بر رسالة النصوص صدرالدین قونوی این اثر از روی نسخه ی خطی آیت الله میرزا احمد آشتیانی که از نسخه ی استاد خود، مرحوم اشکوری، استنساخ کرده به اهتمام استاد سید جلال الدین آشتیانی در سال 1362 شمسی در مرکز نشر دانشگاهی به طبع رسیده است،  حواشی بر تمهید القواعد ابن ترکه اصفهانی علامه حسن زاده آملی یادآور گردیده است، تمهید القواعد با تعلیقات آقا میرزا محمدرضا قمشه ای و حواشی آقا میرزا هاشم اشکوری و با ضمیمه رساله ای در تحقیق معنای وحدت وجود که متعلق به فصل اول شرح فصوص علامه قیصری است، به انضمام چند رساله دیگر، در تهران به سال 1316 قمری چاپ گردیده که به طبع شیخ احمد شیرازی موسوم است، تصحیح و تعلیقات بر مفتاح الغیب قونوی استاد سید جلال الدین آشتیانی می گوید: قونوی از بزرگ ترین استادان عرفان است. کتاب مفتاح الغیب او جزء متون درسی عرفانی است. آقا محمدرضا قمشه ای متوفی به سال 1306 قمری آن را در تهران تدریس می کرد. حواشی مختصری بر آن نگاشته است، ولی شاگردش میرزا هاشم اشکوری آن را تصحیح و بر اوایل کتاب تعلیقات تحقیقی و ارزنده ای نوشته که به سرمایه ی حاج شیخ احمد شیرازی در تهران چاپ سنگی شده است، تعلیقه بر فصوص الحکم ابن عربی، تعلیقه بر کتاب مشاعر ملاصدرا، تعلیقات بر اسفار ملاصدرا،  رساله ای در اثبات الواجب،  لطائف السبع و رساله هایی در مراتب وجود.

این مرد الهی پس از یک عمر تلاش خالصانه در مسیر نشر حقایق، در سال 1332 هجری‌قمری برابر با 1293 شمسی جان به جان‌آفرین تسلیم کرد و به دیار باقی شتافت. پیکر مطهرش پس از تشییع باشکوه در جوار بارگاه حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) شهر ری به خاک سپرده شد.

میرزا محمود قمی (م 1304 هـ ق)

استاد بارع جناب سیّد جلال الدّین آشتیانى در مقدماتى که بر کتب ارزشمند خود نگاشته‏انددر مورد میرزا محمود قمی چنین آورده اند:

مرحوم آقا میرزا محمود در قم متولد شد و براى تکمیل تحصیل به تهران آمد، در مدرسه مروى سکونت داشت به عللى از این مدرسه اخراج شد و این اواخر در مدرسه صدر تدریس می ‏نمود و در سال 1304 هجرى شمسى، دار فانى را وداع گفت...

مرحوم آقا میرزا محمود قمى یکى از تلامیذ مشهور حوزه درس آقا محمّد رضا، از روى همان کتاب (تمهید القواعد) که استاد تدریس مى‏نموده است نسخه ‏اى تهیه کرده است...

آقا میرزا محمود یکى از شاگردان معروف آقا محمّد رضا بود که به هوش و کثرت ذکاء و حدّت فهم، شهرت داشت. و از مدرسان معروف علوم عقلى بود و برخى او را در استعداد بر آقا میرزا هاشم مقدّم می ‏دانستند ولى ابتلاى به فقر و تنگدستى چنان او را در تنگنا قرار داده بود که در این اواخر نظم فکرى را از دست داده بود...

آقا میرزا محمود، طبع روان داشت و در مدح ائمه- علیهم السلام- اشعارى‏ عرفانى دارد که در سابق اهل ذوق از وعّاظ تهرانى در منابر می ‏خواندند و بعضى از این اشعار نیز در کتابها چاپ شده است...

مرحوم آقا میرزا محمود بر شرح منظومه و اسفار و شرح فصوص حواشى نوشته است و رساله‏اى مفصل در ولایت کلیه تألیف نموده است. حواشى آقا محمّد رضا بر رساله مختصر است ولى برخى از حواشى موجود در نسخه آقا میرزا محمود از آقا محمّد رضا است. چون آقا میرزا محمود حواشى خود را با ذکر نام خود به عنوان- لمحرّره الشریف القمی- مشخص کرده است...

مرحوم آقا میرزا محمود، زمانى که در مدرسه خان مروى ساکن بود و نزد آقا محمّد رضا تحصیل مى‏کرد، تمهید القواعد را استنساخ کرده است. اصل نسخه جزو کتب خطى دانشکده الهیات تهران است که به کتابخانه مرکزى منتقل شده است...

از آقا محمّد رضا و برخى تلامیذ او مثل ... آقا میرزا محمود بر شرح فصوص و مقدمه بی ‏نظیر قیصرى بر شرح فصوص، حواشى تحقیقی در دست داریم...

آقاى آقا میرزا محمود از تلامیذ به نام آقا میرزا حسن کرمانشاهى و آقا میرزا هاشم رشتى و آقا میر شهاب نیریزى و در علوم نقلى از شاگردان آقا ضیاء الدین عراقى و آقا میرزا حسین نائینى و آقا شیخ عبد الکریم حائرى یزدى مى‏باشند...

مرحوم آقا میرزا مهدى آشتیانى معتقد بود به آقا میرزا محمود، آقا میرزا محمود خویش را شاگرد مرحوم حاج شیخ عبد الکریم حائرى مى‏دانست و او را بر دیگران ترجیح مى‏داد...

آقاى حاج میرزا سیّد ابو الحسن قزوینى ... در عقلیات (فلسفه و عرفان) از تلامذه آقا میرزا حسن کرمانشاهى و آقا میرزا محمود قمى ... می ‏باشند...

آقا میرزا محمود معاصر بود با مرحوم آقا میر شهاب حکیم شیرازى و آقا میرزا حسن کرمانشاهى و آقا میرزا هاشم اشکورى و میرزا على محمّد حکیم (برادر حکیم صفاى اصفهانى) و بعضى دیگر از افاضل ... آن بزرگوار در مدرسه صدر زندگى مى‏کرد و در معارف الهیه از شاگردان آقا على مدرّس فرزند ملّا عبد اللّه زنوزى و از شاگردان میرزا ابو الحسن جلوه بوده است ... آثارى که از ایشان به جاى مانده تعلیقات بسیارى است که بر مصباح الانس نوشته است...

از جمله شاگردان معروف آقا میرزا محمود قمى در منطق، شیخ آقا بزرگ تهرانى صاحب الذریعه مى‏باشد.

استاد مدرّس گیلانى در مورد این حکیم عظیم می ‏نویسد:

اصل او از یکى از روستاهاى قم بود که «کهک» نامیده می ‏شد. براى تحصیل ابتداء به قم و سپس به تهران رفت و در عقلیات از محضر حکیم محمّد رضا قمشه ‏اى استفاده نمود و در این جهت یکى از بزرگترین مدرسان گشت. در تهران فوت کرده و جنازه او را به قم منتقل و در سمت شمالى صحن اتابکى مدفون ساختند...

او می ‏نویسد: با اینکه داراى فضل و دانش فراوان بوده ولى مزاجى تند داشت و از خشونت طبع برى نبود. زندگانى را در حالى که مجرّد بود سپرى ساخت و شاعرى فصیح بود...

آقا میرزا محمود یکى از شاگردان معروف آقا محمد رضا بود که به هوش و کثرت ذکاء و حدّت فهم شهرت داشت و از مدرسان معروف علوم عقلی بود و برخى أو را در استعداد ذاتى بر آقا میرزا هاشم مقدم می ‏دانستند. (مجموعة آثار آقا محمد رضا القمشه ‏اى حکیم صهبا، مقدمه، صص 98 و 99)

میرزا احمد آشتیانی (1300 - 1395 هـ ق)

میرزا احمد آشتیانی چهارمین و کوچکترین فرزند میرزاحسن مجتهدآشتیانی است که در سال ۱۳۰۰ق متولد شد و در سال ۱۳۹۵ق در تهران درگذشت و در صحن حضرت عبدالعظیم در ری به خاک سپرده شد. وی هنگام وفات متصدی مدرسه علمیه مروی، بزرگ‌ترین حوزه علمیه تهران، بود.

او پس از پایان تحصیل مقدمات عربی و ادبیات فارسی، به خواندن سطوح فقه و اصول نزد پدر خود پرداخت و بعد از درگذشت او (۱۳۱۹ق)، تحصیلات خویش را نزد علمای دیگر مانند سیدمحمد یزدی، میرزاهاشم رشتی، حکیم کرمانشاهی و حکیم اشْکوَری دنبال کرد و آنگاه در مدرسه سپهسالار به تدریس علوم معقول و منقول مشغول شد.

او از تلامیذ برجسته آقا میرزا هاشم اشکوری در علوم نقلیه و عقلیه بود. آقا میرزا احمد نصوص قونوى و شرح قیصرى بر فصوص ابن عربى و مصباح و تمهید القواعد را نزد آقا میرزا هاشم قرائت کرده بود. آقا میرزا احمد در مباحث عرفانى مسلّط و مدتها شرح فصوص و اسفار و شفا را تدریس کرده بود و در مباحث بسیار دقیق بود. وی استاد مرحوم سید جلال الدین آشتیانی بوده است.

او در ۱۳۴۰ق رهسپار نجف اشرف شد و علاوه بر کسب فیض از استادانی همچون محمد حسین نائینی و آقا ضیاء عراقی، خود نیز مجلس درس فلسفه دایر نمود.

در ۱۳۵۰ق به ایران برگشت و بقیه عمر را در تهران به تدریس فقه و اصول و علوم عقلی، تألیف کتاب و ارشاد مردم گذراند.

میرزا احمد علاوه بر احاطه بر علوم عقلی و نقلی، در پزشکی قدیم و دانش‌های قدیم و دانش‌های ریاضی نیز دستی داشت. خط را بسیار زیبا مینوشت و با تخلص واله شعر میسرود.

میرزااحمد از ۵ تن از مراجع زمان یعنی میرزا حسین نائینی، شیخ عبدالکریم حائری، آقا ضیاء عراقی، سیدابوالحسن اصفهانی و حاج آقا حسین بروجردی اجازه اجتهاد داشت.

 براساس گزارش رضا استادی، جمعاً ۶۲ کتاب و رساله و حاشیه از میرزااحمد باقیمانده که بیش از ۲۷ کتاب و رسالۀ آن به چاپ نرسیده است. از تألیفات چاپ نشدۀ وی ۳۲ حاشیه است که میرزااحمد آنها را بر کتابهای معتبر فقه، اصول، حکمت، معانی و بیان، عرفان، صرف و نحو عربی، هیأت و منطق نوشته است. از آثار چاپ شدة میرزا، کتابها و رسالات زیر را میتوان نام برد:

رسالۀ قول ثابت به فارسی، در اثبات خداوند، اثبات علم خداوندی، اثبات لزوم بعثت نبی، اثبات امامت و برزخ و معاد، نامۀ رهبران، آموزش کتاب تکوین به فارسی، مقالات احمدیه به فارسی، شامل ۳ مقاله در بیان فواید خودشناسی و اصول اخلاق، طرائفالحکم به عربی، لوامعالحقایق فی ‎‎‎‎اصول‎‎‎‎العقاید به عربی شامل مبحث توحید و نبوت و امامت و معاد ، چهارده رسالة فارسی: پرسشنامه، آداب دعا، اخلاق و توحید، میزان‎‎‎‎القرائه، توحید و معاد، عیدیه، دلائل‎‎‎‎التوحید، بیان، نافع، یادآور در توحید، تفسیر آیه قُلِ‎‎‎‎الروُح، سرمایة سعادت، کلمة طیبه، قول ثابت و هدیة احمدیه ، صدوبیست حدیث و چهار رسالۀ عرفانی و فلسفی به عربی شامل: الاحادیث‎‎‎‎المنتخبه، تبیان‎‎‎‎المسالک ‎‎‎فی ‎‎‎‎باب‎‎‎‎الوجود‎‎‎ والموجود، الولایه، هدیة احمدیه، علم‎‎‎‎الباری و قصد‎‎‎‎السبیل فی‎‎‎‎ ردالجبر‎‎‎‎ والتفویض، به ضمیمة کتاب نورالهدایه ‎‎‎‎فی‎‎‎‎الامامه، تألیف جلال‎‎‎‎الدین دوانی. رسالة قصدالسبیل قبلاً همراه رسالة تبیان‎‎‎‎المسالک.

شیخ محمد تقی آملی (1304 - 1391 هـ ق)

شرح حال زندگی به قلم خودشان با تلخیص:

در روز چهارشنبه یازدهم شهر ذیقعده سنه هزار سیصد و چهار هجری به دنیا آمدم، و چون به بدایت قابلیت تعلم رسیدم، پدر مرا به مکتب فرستاد تا در اندک زمانی از خواندن فارسی فارغ {گشته} و متعاقب آن نیز مرا در مدرسه خازن المک برای تعلم علوم عربیه فرستاد. و در حدود ده سالگی از خواندن سیوطی و جامی و امثال آن فارغ {گشتم} و شخصا برای قرائت علم معانی، آقا شیخ محمد هادی طالقانی (ره) را به استادی اختیار کردم، و در اوان سنه هزار و سیصد و بیست و دو هجری خدمت سید جمیل الموسوم بالجلیل که در عصر خود در گفتن مطول اشتهار تامی داشته، باب ایجاز و اطناب و مساوات مطول را خواندن گرفتم و در خدمت آقا شیخ محمد تقی طالقانی به شرح لمعه شروع کرده پس از قرائت چند جزوی از آن متذکر آن که "آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم"- خدمت والد را گزید تا آن که لمعه و سپس ریاض را در خدمت ایشان قرائت نمودم، و در فقه و اصول سوای خدمت والد نزد کسی نرفتم.

سپس شوق تحصیل علوم ریاضی به سر افتاد، خدمت خال مکرم خود شیخ عبدالحسین هزار جریبی، خلاصه (خلاصه الحساب شیخ بهایی) و هیئت فارسی (فارسی هیئت قوشچی) و شرح چغمینی و شرح بیست باب ملا مظفر و جمله ای از تحریر اقلیدس را دیدم.

بعد از چندی عشق تحصیل علوم عقلیه به سر افتاد، و امور عامه شوارق را در خدمت والد، و تا مساله چهاردهم را نزد ایشان تلمذ کردم، و از شرح لمعه و قوانین فارغ شده به فرائد و مکاسب مشغول شدم،

 در ماه شوال سنه هراز و سیصد و بیست و هفت هجری در منقول به محضر افادت شیخ جلیل نبیل و فاضل علی الاطلاق الشیخ رضا النوری المازندرانی که هم در مدرسه منیریه سمت تدریس. و در خانه هم به افادت اشتغال داشت. و جناب معظم یگانه استادی است در تدریس فرائد. ولی الان نظیری در مباحثه رسائل برایشان ندیدم. بالجمله فرائد را از رساله برائت خدمتشان حاضر شده به انتهاء رسانید. و سپس از سر. شروع کرده. ایضا به آخر ختم کرد. یعنی یک دوره و نصف دوره برای استماع رسائل به حوزه ایشان حاضر شده و در این خلال غالبا با فقهی هم توام بود. از مکاسب یا غیر آن. لیکن مرا غرض در استماع رسائل ایشان بود. و گویا ایشان را هم در تدریس آن اهتمام بیشتر و سعی شان اتم بود.

و برای دیدن معقول به مجلس افادت مرحوم شیخ علی نوری حاضر شدم. و از سلفه طلاب آن حوزه بسی اهانتها دیدم. لیکن شوق تحصیل مرا مدد نمود از آن اهانات از پا نیافتادم. و عواطف حکیمانه رحیمانه استاد نیز مرا کمک نموده. دو دوره امور عامه شوارق - که آن مرحوم متخصص در تدریس آن بود و او را بر آن حواشی است مطبوعه پیش ایشان دیدم. و پس از انجام آن به مدرس تحقیق مرحوم میرزا حسن کرمانشاهی مدرس مدرسه سپهسالار قدیم که حکمت مشاء را استادی کامل بود شتافتم و به آن حوزه با کمال انس می رفتم و از سلفه موذیات آسوده بودم. کتاب شرح اشارات من البدایه الی النهایه و سفر نفس اسفار و جمله ای از الهیات شفاء و برخی از طبیعیات آن و معظمی از شرح فصوص قیصری خواندم. تا دوره روزگار منتهی به سنین قحط عظیم گردید. یعنی سنه یک هزار و سیصد و سی و شش هجری مجاعه شدید روی داد. و استاد معظم به واسطه فشار قحط و صدمه پیری به مدرسه نیامد .و من سماجت کرده. دست از طلب نکشیدم.با وجودی که خانه ام نزدیک بیا بان میدان مشق .و خانه ایشان نزدیک به دروازه غار بود.همه روزه بعد از ظهر به خا نه ایشان رفته و از محضرشان استفاده می برم. تا بالاخره در همان سال آن مرحوم را سفر لقاء الله روی داده و قالب تهی کرده به منزلگاه حقیقی پیوست و رفاقت ملا اعلی را اتخاذ نمود.

پس از آن صبحها به مدرس افاده حاج شیخ عبدالنبی نوری که جامعی بود در معقول ومنقول حاضر می شدم.تا در سنین یک هزار وسیصد وچهل هجری مرا شوق به مسافرت عتبات عرشی درجات به خاطر افتاد. در طلب آن بر آمدم و مجلس افاده آقای آقا ضیاء الدین عراقی را برای خود اختیار کردم تا در آن مدرس محترم یک دوره اصول من البدایه الی النهایه دیدم . و اشطاری از فقه را بر خوردم و آنچه شنیدم بنوشتم و آنچه نوشتم مذاکره کردم و به تحقیق اندر شدم. تا آن که مرا شوق شنیدن ابحاث آقای نائینی پیدا شده. پس از تکمیل دوره مباحثه آقای عراقی به درس ایشان حاضر شده از آخر مباحث استصحاب الی آخر تعادل و تراجیح. و از اول مباحث الفاظ الی رساله برائت خدمتشان استفاده کردم. و به مباحثه آقای اصفهانی (آقای سید ابوالحسن اصفهانی) که در آن اوان اصول منقح خارج می فرمود حاضر می شدم . و آنچه از درس ایشان هم استفاده کردم به دام کتابت قید کردم.تا سنین هزار و سیصد و چهل و هشت و چهل و نه و پنجاه و نه آن که خود را مستغنی دیدم . بلکه ملول شدم. چه آن که طول ممارست از تدرس و تدریس و مجالس تقریر که در شبها تاجار حرم در صحن مطهر منعقد می داشتم خسته شدم. به علاوه کمال نفسانی در خود نیافتم. بلکه جز دانستن چند ملفقاتی که قابل هزاران نوع اعتراض بود چیزی نداشتم. و همواره از خستگی ملول و در فکر برخورد به کاملی. وقت می گذارندم. و به هر کس می رسیدم با ادب و خضوع تجسسی می کردم که مگر از مقصود حقیقی اطلاعی بگیرم.

و در خلال این احوال به سالکی ژنده پوش برخوردم. و شبها را در حرم مطهر حضرت مولی المولی ارواحنا فداء عتبته   با ایشان به سر می بردم. و او اگر چه کامل نبود لیکن من از صحبتش استفاداتی می بردم.

تا آن موفق به ادراک خدمت کاملی شدم. و به آفتابی در میان سایه برخوردم. و از انفاس قدسیه او بهره ها بردم. و در مسجد کوفه و سهله شبهایی تنها مشاهداتی کردم. و کم کم باب مراوده با مردم را به روی خود بستم و به مجالس مباحثات حاضر نمی شدم. و دروسی را که خود داشتم ترک کردم. و چند سالی بر این حال بماندم تا مرا شوق بازگشت به طهران پدید آمد. پس از استخاره با حضرت با حضرت معبود در ماه ربیع الاول سنه هزار و سیصد و پنجاه و سه هجری از نجف اشرف حرکت کردم. و اواخر ماه مذکور به طهران رسیدم. و همواره به تجرع غصص و احزانم و از پیش آمدهای روزگار در سوز و گدازم. نه مرا حال قراری و نه پای فراری و نه شوق به کاری و نه دنیایی و نه آخرتی "هذا ما کنزتم لا نفسکم فذوقوا ما کنتم تکنزون"(التوبه /35) اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا. (متن کامل را اینجا ببینید).

مرحوم آیت الله آملی تالیفات بسیاری دارند که برخی از آنها به شرح زیر است :

 شرح بر بخش حکمت و فلسفه ی منظومه ی حکیم الهی مرحوم حاج ملاهادی سبزواری. بنا به گفته استاد شهید آیه الله مطهری این کتاب، مهم ترین اثر او در فلسفه است، شرح بر اشارات، حیات جاوید، این کتاب مجموعه درس های اخلاق ایشان است، اثبات صانع از ماتریالیسم تا ایده آلیسم و خداشناسی، خلاصه ی مذاکرات راجع به اصول الدین.

مرحوم حاج میرزا علی قاضی، استاد ایشان فرموده است: بعضی از افراد زمان ما،مسلما ادراک محضر مبارک آن حضرت را کرده اند و به خدمت اش شرفیاب شده اند. یکی از آن ها، در مسجد سهله در مقام آن حضرت -که به مقام صاحب الزمان معروف است مشغول دعا و ذکر بوده است. ناگهان آن حضرت را می بیند که در میان نوری بسیارشدید به او نزدیک شده و چنان ابهت و عظمت آن نور، او را می گیرد که نزدیک بوده قبض روح شود، نفس او قطع و به شمارش افتاده بود و تقریبا یکی دو نفس به آخرمانده بود که جان دهد، امام عصر را به اسمای جلالیه خداوند متعال قسم می دهد که دیگر به او نزدیک نگردند، بعد از دو هفته که این شخص در مسجد کوفه مشغول ذکر بوده امام زمان(ع) بر او ظاهر می شوند و مراد خود را می یابد و به شرف ملاقات می رسد. مرحوم قاضی می فرمود: این شخص، شیخ محمدتقی آملی بوده است.

برخی شاگردان شاخص آن مرحوم عبارتند از : مرحوم آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی، مرحوم آیت الله العظمی میرزا هاشم آملی، مرحوم آیت الله العظمی عبدالله جوادی آملی، آیت الله حسن حسن زاده آملی، آیت الله آقا سیدرضی شیرازی، آیت الله سید حسین شمس،  آیت الله محمد امامی کاشانی، آیت الله شیخ ضیاء الدین مازندرانی، آیت الله شیخ مصطفی صدوقی مازندرانی، مرحوم شیخ  محمد حسین شاه آبادی، حجت الاسلام شیخ محمد جواد مناقبی، مرحوم حجه الاسلام والمسلمین سید حسن موسوی دهسرخی، حجه الاسلام والمسلمین شیخ مصطفی مسجد جامعی، مرحوم دکتر عبدالجواد فلاطوری، و دکتر مهدی محقق.

آقا سیّد کاظم عصّار طهرانى (1301ق - ۱۳۵۳ ش)

یکى از شاگردان شایسته و لایق آقا میرزا هاشم در عرفان مرحوم فقیه و اصولى محقق و عارف و حکیم جامع و بارع عصر ما، مرحوم آقا سیّد کاظم عصّار طهرانى بود که روحیات مختصّ به خود داشت.

آقاى عصّار در ضمن تحصیلات علوم عقلیه و نقلیّه دوره دار الفنون را هم گذرانده و فارغ التحصیل دار الفنون در رشته ریاضیات و زبان فرانسه بود بعد از قرائت کتب فلسفى و عرفانى نزد آقا میرزا هاشم و دیگر معاصران وى به درخواست مرحوم عبد الرزاق خان مهندس رئیس دار الفنون که گویا رتبه سرهنگى داشت، براى تأسیس اوّلین دبیرستان در آذربایجان، روانه تبریز شد.

با مرحوم عالم بزرگ و روحانى آزاده شهید بزرگوار ثقة الاسلام باب مراوده گشود و محضر او را بگفته خودشان مغتنم می ‏شمرد. بعد از تصرّف تبریز بدست قواى تزارى و اعدام برق ‏آساى ثقه الاسلام و برخى از محترمین و رجال شریف تبریز، آقاى عصّار با همان لباس روحانیّت عازم فرانسه شد و به تکمیل زبان فرانسه و علوم ریاضى و طبیعى پرداخت و گویا تصمیم داشت که تحصیل خود را در رشته طب دنبال کند ولى از وضع سالن تشریح ناراحت گردیده و از تحصیل در فرانسه منصرف، و براى نیل بدرجات عالیه فقه و اصول فقه عازم نجف اشرف گردید.

به نقل مرحوم سید جلال الدین آشتیانی : یک کلمه از او بزبان فرانسه تراوش نمی ‏کرد. آقاى ناصر عصّار نقاش ماهر عصر ما، فرزند ایشان که سالیان متمادى است در فرانسه زندگى می ‏کند نقل کرد پدرم در فرانسه بسترى بود، از من هنگام عیادت دکتر و مکالمه با پرستار بعنوان مترجم استفاده می کرد. روزى براى انجام کار شخصى از بیمارستان خارج شدم، طبیب براى عیادت نزد پدرم رفته بود، ناچار شده بود خود با طبیب به فرانسه صحبت کند، وقتى طبیب را ملاقات کردم گفت پدرت از تو بهتر فرانسه می داند.

مرحوم عصّار مدت 6 سال بدرس مرحوم شیخ الشریعة اصفهانى حاضر گردید و در جامعیّت آن مرد عظیم در علوم و فنون اسلامى و احاطه او بفقه عامّه و خاصّه، داستان ها نقل می ‏فرمود. در این خلال بدرس اصول مرحوم آقا ضیاء الدین عراقى نیز حاضر می ‏شد و بعد از رحلت آقاى شریعت رضوان اللّه علیه، بدرس فقه مرحوم آقا ضیاء نیز حاضر و تمام درس هاى آقاى شریعت و آقا ضیاء را نوشته‏ اند و در اثناء تقریر دروس اساتید، خود نیز اظهار نظر کرده ‏اند و پیرامون افکار اساتید خود شروح و تعلیقات نوشته‏ اند و حدود 13 سال در نجف اقامت داشتند.

آقاى عصّار در بین معاصران خود، از نبوغ خاصى بهره ‏مند بود، هر سؤالى که در عرفان و فلسفه از ایشان می ‏شد، جواب کافى و شافى می ‏داد و در ضمن تقریر مباحث عویصه معلوم می ‏شد که خود داراى قوه و قدرت تصرّف در مباحث است.

آقاى عصار مطلقا پول بعنوان سهم امام از کسى قبول نمی ‏نمود و در نجف هم از کسى شهریه نمی ‏گرفت و در مدرسه علوى زبان فرانسه و ریاضیات تدریس می نمود و با همان وجه ناقابل معلمى به قناعت زندگى می ‏کرد از مریدى و مرادى پرهیز می ‏کرد، وقتى حسّ می ‏کرد کسى بعنوان ارادت و مریدى خدمت ایشان می‏رسد مانند ملامتیان او را از خود می ‏راند. در محیط خانه خود احساس غربت می ‏کرد.

مرحوم عصّار در عرفانیات راسخ بود و نسبت بمرحوم عارف و فقیه یگانه، آقا سید احمد طهرانى واحد العین معروف به کربلایى عشق می‏ورزید و مدتى به درس و مجلس ذکر او حاضر شده بود، روزى فرمودند در بین اعاظمى که محضرشان را درک کرده‏ام، تنها شخصى که از پرده‏ هاى ضخیم طبیعت و حجب ظلمانى عبور کرده بود او بود. احدى را نظیر او ندیدم. می ‏فرمود مرحوم آقا سید احمد در فقه جزء اکابر زمان بود، احاطه حیرت ‏آور در فقه داشت و در علم اخلاق و سلوک طریق باطن بسبک ائمه اطهار و طریقه آخوند ملا حسین‏قلى و آخوند ملا فتحعلى عراقى سلطان ‏آبادى، فرید عصر خود بود و از او چند کرامت، حیرت ‏آور و عبرت ‏آمیز نقل می ‏کرد و خود از او تعلیم ذکر داشت و دائما در حال ذکر بود.

بیشتر اوقات شب را به اذکار و اوراد و تهجّد بسر می ‏برد. بهمان مختصر حقوقى که از فرهنگ می ‏گرفت زندگى می ‏کرد «عاش غریبا و مات غریبا و طوبى للغرباء» براى ایشان همه قسم وسائل شهرت فراهم بود ولى او توجه باین امور نداشت‏.

میرزا محمد علی شاه آبادی (1292 - 1369 هـ ق)

عارف کامل و فقیه مبارز، آیة الله میرزا محمد علی شاه آبادی  در سال 1292 قمری در اصفهان در بیت فقیه ربانی، آیة الله میرزا محمد جواد اصفهانی ( حسین آبادی) رحمه الله دیده به جهان گشود.

محمد علی، مقدمات علوم را نزد پدر آموخت و آنگاه در کلاس درس برادر بزرگترش (شیخ احمد مجتهد) که یکی از اساتید معروف آن روز اصفهان بود حاضر شد و چون به دهمین بهار عمر قدم نهاد در درس آیة الله میرزا هاشم خوانساری (نویسنده کتاب مبانی الاصول) شرکت نمود و معلم درس ریاضیات وی نیز آقا میرزا عبدالرزاق سرتیپ بود.

در سال ۱۳۰۴ ق. ناصرالدین شاه قاجار، آیة الله بیدآبادی را به همراه دو فرزندش محمد علی و علی محمد به ترهان تبعید کرد و محمدعلی در درس میرزا حسن آشتیانی - که خود از شاگردان بزرگ آیة الله شیخ مرتضی انصاری بود - شرکت نمود و فطرت توحیدی و عشق به شناخت معارف الهی او را به درس فلسفه حکیم بزرگ میرزا ابوالحسن جلوه مشتاق ساخت.

میرزا محمد علی آنگاه که وارد هیجدهمین سال عمر خود شد در سال ۱۳۱۰ ق. به درجه اجتهاد نایل آمد.

در زمینه عرفان، بعد از رحلت آقا محمد رضا، آقا میرزا هاشم رشتى عهده ‏دار تدریس حوزه عرفانى استاد شد. مرحوم شاه ‏آبادى از تلامیذ دوره اول حوزه آقا میرزا هاشم می ‏باشد که بدرس اسفار و شرح فصوص و مصباح الانس آقا میرزا هاشم حاضر شده ‏اند.

او در سال ۱۳۱۲ ق. اولین و بهترین استاد خود یعنی پدر مهربانش را از دست داد ولی این حادثه تلخ نتوانست در روح او خللی ایجاد کند و به رغم مشکلات فراوان به تحصیل ادامه داد. وی حدود شانزده سال در تهران اقامت کرد و در این مدت علاوه بر تحصیل به تدریس اشتغال داشت.

در سال ۱۳۲۰ ق. میرزا محمدعلی به قصد عزیمت به نجف اشرف و حضور در درس آیة الله العظمی محمد کاظم خراسانی (مشهور به آخوند خراسانی) ابتدا راهی اصفهان شد و پس از دو سال اقامت در آنجا راهی نجف گردید. در این سفر مادر و پدر همسرش نیز او را همراهی میکردند.

در این زمان میرزا محمدعلی با آنکه خود مجتهد بود با شور و شوقی وصف ناپذیر در درس آخوند خراسانی حاضر میشد. اقامت ایشان در نجف هفت سال طول کشید و طی آن توانست در دو دوره کامل درس خارج اصول آخوند شرکت کند که نتیجه آن یک دوره شرح بر کتاب کفایة الاصول است که به قلم ایشان نگارش یافته است.

همچنین ایشان در نجف در درس آیة الله شیخ فتح الله شریعت (شیخ الشریعه) و آیة الله میرزا محمد حسن خلیلی شرکت میجست.

پس از رحلت آخوند خراسانی - که آقا میرزا محمد علی برای ایشان احترام فوق العادهای قائل بود و او را عقل مجسم میشمرد - جناب میرزا راهی سامراء شد تا از خرمن علوم آیة الله العظمی میرزا محمد تقی شیرازی خوشه چینی کند. ایشان پس از درس استاد، در جایگاه تدریس مینشست و بسیاری از شاگردان استاد در کلاس او شرکت میکردند.

در این میان میرزای شیرازی خود نیز به آیة الله شاه آبادی توجه ویژهای داشت و به همین دلیل است که آیة الله شاه آبادی یکی از شش نفری است که از میرزای شیرازی گواهی اجتهاد دریافت کرده است. چنانکه آیات عظام شیخ الشریعه اصفهانی، سید اسماعیل صدر، شریانی، میرزا خلیل تهرانی هم به عارف کامل شاهآبادی گواهی اجتهاد داده بودند.

بطور خلاصه اساتید مهم مرحوم شاه آبادی عبارتند از:  مرحوم آیت الله شیخ احمد مجتهد بید آبادی ( برادر بزرگ تر آیه الله شاه آبادی) متولد 1279 و متوفای 1357 قمری که به اذعان بسیاری از علماء پیش از آن که به سن بلوغ برسد به مقام اجتهاد نایل آمد،  مرحوم علامه میرزا محمد هاشم خوانساری چهار سوقی صاحب اصول آل الرسول ( برادر صاحب روضات) که از اساتید ایشان در دوران اقامت ایشان در اصفهان بوده اند، میرزای جلوه ( میرزا ابوالحسن طباطبایی اصفهانی) متوفای 1314 ق. که یکی از حکمای اربعه بوده و در عصر قاجار در تهران اقامت داشته است و آیت الله شاه آبادی از درس فلسفه ی ایشان استفاده کرده اند، مرحوم آیت الله میرزا هاشم گیلانی اِشکوری مشهور به آقا میرزا هاشم رشتی متوفای 1332 ق، صاحب حاشیه بر مصباح الأنس که استاد عرفان آیة الله شاه آبادی در تهران بوده اند، مرحوم آیت الله میرزا محمد حسن آشتیانی متوفای 1319 قمری، که از شاگردان مبرز شیخ انصاری بود و آیة الله شاه آبادی قبل از رفتن به نجف، از دروس فقه و اصول ایشان در تهران استفاده می کردند،  مرحوم آیت الله آخوند ملا محمد کاظم خراسانی (صاحب کفایه)،  مرحوم آیت الله شیخ فتح الله شریعت اصفهانی ( شیخ الشریعه)، مرحوم آیة الله حاج میرزا حسین خلیلی که در سال 1326 قمری در مسجد سهله وفات یافتند. آیه الله شاه آبادی از محضر درس سه استاد اخیر در دوره اقامت 7 ساله خود در نجف استفاده کرده اند، مرحوم آیة الله میرزا محمد تقی شیرازی رحمة الله (میرزای دوم).

آیت حق، شاهآبادی بعد از هشت سال اقامت در عراق به رغم میل باطنی خود و به خاطر درخواست مادرش - که دوری از دیگر فرزندان کاسه صبرش را لبریز کرده بود - به طرف ایران حرکت کرد و آنگاه که علمای سامراء دریافتند که ایشان در حال آماده سازی وسایل سفر برای حرکت به طرف ایران است با اصرار زیاد از ایشان خواستند که در سامراء بماند ولی ایشان رضایت مادر را که رضایت خداوند در آن بود به تدریس و اقامت در سامرا ترجیح داده و به طرف اصفهان به راه افتاد.

چون مردم تهران از ورود آیة الله شاه آبادی به ایران مطلع شدند از ایشان خواستند که به تهران برود و وی پذیرفت و چون منزل ایشان در خیابان شاه آباد (جمهوری اسلامی کنونی) بود به آیة الله شاه آبادی معروف شد.

ایشان نخست در منزل اقامه جماعت و سخنرانی مینمود و بعد به سبب کمبود جا سنگر را به مسجد سراج الملک منتقل کرد.

آن بزرگوار از سال ۱۳۳۰ ق. تا ۱۳۴۷ ق. در تهران اقامت داشت. در آن زمان چون تازه رضاخان به قدرت رسیده بود یکی از مهمترین اقدامات آیة الله شاه آبادی مبارزه با ظلم ستم شاهی وی بود، چنانکه امام «قدس سره» میفرمایند:

مرحوم آیة الله شاه آبادی علاوه بر آنکه یک فقیه و عارف کامل بودند یک مبارز به تمام معنا هم بودند.

در اوج خفقان رضاخانی، آیة الله شاه آبادی، از علمای تهران و دیگر شهرها خواست که در اعتراض به ستمهای شاه در پناه حضرت عبدالعظیم در شهر ری گرد آمده، متحصّن شوند. ولی علما نتوانستند ایشان را همراهی کنند و در حالی که تنها دو نفر ایشان را همراهی میکردند دست از مبارزه خود برنداشت و چون ماه محرم بود همه روزه با سخنرانیهای کوبنده فجایع رژیم را برای مردم بازگو مینمود.

آن بزرگوار حدود پانزده ماه به تحصن ادامه داد و آنگاه در سال ۱۳۴۷ ق. راهی شهر مقدس قم شد. و به تعلیم و تربیت طلاب علوم دینی همت گمارد.

در دوران زعامت مرحوم مغفور له آیت‏الله العظمى حاج شیخ عبد الکریم حائرى یزدى سالیان متمادى مرحوم شاه ‏آبادى در حوزه علمیه قم تدریس می ‏فرمودند.

آقاى شاه‏ آبادى هر طالب مستعدى را از فیض وجود خود بهره‏مند می ‏ساختند کتب منقول و معقول را از کفایه و مکاسب و رسائل گرفته تا اسفار و شواهد و مبدأ و معاد ملا صدرا و شرح فصوص و مصباح الانس را درس می ‏دادند.

وی در حوزه علمیه قم روزی نه تا ده درس تدریس میکرد و نکته جالب توجه اینکه هر یک از علما که در درسی از درسهای ایشان شرکت میکرد، استاد را در همان رشته خاص بسیار میستود؛ چنانکه امام (ره) که در درسهای عرفان ایشان حاضر میشد استادش را در عرفان فوقالعاده میستود و آیة الله میرزا هاشم آملی (ره) معتقد بود مهارت ایشان در فقه و اصول بیش از فلسفه و عرفان است.

آنچه ایشان تدریس مینمود عبارت بود از:     فقه و اصول (دوره‌سطح و خارج)،  تفسیر،   عرفان،  فلسفه و منطق و... که دانش پژوهان بسیاری از آنها استفاده میکردند.

آیت‏الله العظمى امام خمینی در عرفان و تصوّف اسلامى تلمیذ این عارف نامدارند و گویا معظّم له شاگرد منحصر بفرد شاه‏ آبادى مى‏باشند. امام (ره) چگونگی آشنایی خود با آیة الله شاه آبادی را چنین توضیح میدهد:

من پس از آنکه توسط یکی از منسوبین مرحوم شاه آبادی با ایشان آشنا شدم، در مدرسه فیضیه ایشان را ملاقات کردم و یک مسأله عرفانی از ایشان پرسیدم. شروع کردند به گفتن: فهمیدم اهل کار است. به دنبال ایشان آمدم و اصرار میکردم که با ایشان یک درس داشته باشم و ایشان در ابتدا قبول نمیکردند تا به گذر «عابدین» - یکی از محلات قم - رسیدیم و بالاخره ایشان که فکر میکرد من فلسفه میخواهم قبول کردند.

ولی من به ایشان گفتم که فلسفه خواندهام و عرفان میخواهم و ایشان دوباره بنا را گذاشتند بر قبول نکردن و من باز هم اصرار کردم، تا بالاخره ایشان قبول کردند و من حدود هفت سال نزد ایشان فصوص و مفتاح الغیب خواندم.

آیت الله شاه آبادی به امام علاقه زیادی داشت به گونهای که هر گاه میخواست او را صدا کند بدون آوردن پسوند یا پیشوندی همان گونه که پدران فرزندان خود را صدا میکنند میفرمود:روح الله!

علاقه امام هم به استادش بسیار زیاد بود تا آنجا که هرگاه از ایشان نامی به میان میآورد میفرمود: روحی له الفداء، جانم فدای او باد! این مطلب در کتابهای امام (ره) بخصوص در کتابهای عرفانی ایشان کاملاً مشهود است.

آیت الله شاه آبادی هفت سال در قم اقامت گزید. زمانی نیز مردم تهران به قم آمده، از ایشان خواستند به تهران مراجعت کند و وی به رغم میل باطنی خود، در پی احساس وظیفه در سال ۱۳۵۴ ق. راهی تهران شد. ابتدا حدود دو سال در مسجد امین الدوله - واقع در بازار چهل تن - به امامت جماعت و ارشاد و هدایت پرداخت و آنگاه که یکی از شبستان های مسجد جامع - که قبل از آن تبدیل به انبار شده بود - آماده شد، نماز و سخنرانی را بدانجا منتقل نمود و از آن پس مسجد جامع سنگر مبارزه با رضاخان گردید.

مرحوم آشتیانی می نویسد: مرحوم شاه‏ آبادى مطلقا اعتنا بگفته مخالفان فلسفه و عرفان نداشت مانند کوه استوار بود و در فکر او این معنا که از انغماز در الهیّات و عرفان ممکن است‏ به جنبه شریعتمدارى او لطمه بزند، خطور نمی نمود. نگارنده در اوایل دوران طلبگى هر وقت به طهران سفر می ‏کردم به نماز آقاى شاه ‏آبادى حاضر مى‏شدم، ایشان بعد از نماز اصول و عقاید تدریس می ‏کرد و مریدان خاصّى داشت که محضر فیض او را غنیمت می شمردند ولى مطالبى را که بیان می فرمودند در سطح بالا قرار داشت.

مرحوم شاه آبادی پس از 77 سال زندگی پر برکت، در روز پنج شنبه 3 صفر 1369 قمری مطابق با 3/9/1328 بدرود حیات گفت و پیکر مطهرش با تجلیل و تکریم فراوان در زاویه ی مرقد مطهر حضرت عبدالعظیم (ع) به خاک سپرده شد.

میرزا ابو الحسن رفیعی قزوینى (1310 - 1395 هـ ق)

سیّد ابوالحسن در سال 1310ه.ق برابر 1268ه.ش متولدشد. پدر سیّد ابوالحسن که از خاندان علم و از پارسایان عصر خویش است، تربیت آغازین فرزند را خود بر عهده گرفت.

سیّد ابوالحسن با راهنمایی پدر به تحصیل دانش های رایج می‏پردازد. وی پس از تحصیل کتب ادبی و بلاغی در مدرسه صالحیه قزوین سطوح علمی و کتب فقهی و اصولی را نزد حاج ملاّ علی طارمی و آیه اللّه ملا ّعلی اکبر تاکستانی آغاز نمود. لیکن تشنه معارف الهی بر آن است تا علوم عقلی را نیز بیاموزد.

حوزه علمیّه تهران یکی از پربارترین حوزه‏های فلسفی جهان اسلام است. سیّد ابوالحسن قزوینی در سال 1333هجری قمری به مجلس درس آیه اللّه حاج شیخ عبدالنبّی نوری راه می‏یابد و علوم عقلی و عرفانی را از او فرا می‏گیرد. البتّه وجود فرزانگان دیگری چون؛ حاج میرزا مسیح طالقانی، آیه اللّه سیّد محمّد تنکابنی و آیه اللّه شیخ محمّد رضا نوری را هم مغتنم شمرده و دانش فقهی و اصولی خویش را تکمیل می‏کند.

او با حضور در مکتب حکیم متأله میرزا حسن کرمانشاهی، حاج فاضل تهرانی شمیرانی، میرزا محمود رضوان قمی، حکیم محمّد هیدجی زنجانی، حاج شیخ محمّد رضا مسجدشاهی اصفهانی و آقای میرزا هاشم اشکوری در فلسفه و عرفان بهره‏های فراوان می‏برد و علوم ریاضی را از میرزا ابراهیم زنجانی و شیخ علی رشتی می‏آموزد.

آیه اللّه سیّد ابوالحسن رفیعی قزوینی رحمه الله در طی آموزش علوم عقلی در حوزه علمیّه تهران، در مدرسه صدر ساکن و پس از فراغت از تحصیل به قزوین باز می‏گردد و مدّت یک سال در زادگاه خود توقّف می‏کند.

معظم له پس از بازگشت به حوزه تهران در مدرسه عبداللّه خان به تدریس کتب فقهی و اصولی چون شرح لمعه و قوانین می‏پردازد و از تدریس کتب فلسفی غفلت نمی‏ورزد و شرح منظومه حکیم سبزواری رحمه الله و اشارات شیخ الرّئیس ابو علی سینا رحمه الله را تدریس می‏کند. حوزه درسی وی چنان شهرت می‏یابد که شاگردان مدارس دیگر نیز در درس آیه اللّه رفیعی رحمه الله حاضر می‏شوند.

در سال 1340هجری قمری، حضرت آیه اللّه شیخ عبدالکریم حائری یزدی رحمه الله به قم آمد و حوزه قم را رونق دوباره بخشید. آیه اللّه رفیعی رحمه الله با هجرت به قم قصد دارد تا هم دانش فقهی و اصولی خویش را در مکتب آیه اللّه حائری به کمال رساند و هم علوم عقلی را در حوزه علمیّه قم رواج دهد. لذا به دارالعلم قم هجرت می‏کند و به تدریس کفایه الاصول، رسائل، مکاسب شیخ انصاری، اسفار اربعه و شرح منظورمه می‏پردازد و در محضر فقیه و اصولی فرهیخته آیه اللّه العظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی رحمه الله و آیه اللّه شیخ ابوالقاسم کبیر قمی رحمه الله حاضر می‏گردد.

آن جناب مورد عنایت مؤسّس حوزه علمیّه قم قرار می‏گیرد و به امر ایشان در ماه رمضان 1344هجری قمری در مسجد بالاسر بر کرسی تدریس می‏نشیند و همزمان با تدریس، به تحریر تعلیقاتی بر شرح منظومه و رسائل همّت می‏گمارد.

آیه اللّه سیّد ابوالحسن رفیعی قزوینی در سال 1348هجری قمری با اجازه صریح مراجع تقلید به مقام اجتهاد نایل می‏آید. علاوه بر آیه اللّه العظمی حائری یزدی در قم، آیه اللّه العظمی آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی از نجف اشرف و آیه اللّه شیخ محمّدرضا مسجدشاهی اصفهانی هم به ایشان اجازه اجتهاد و نقل روایت می‏دهند.

علاّمه رفیعی قزوینی رحمه الله پس از اخذ درجه اجتهاد در سال 1348هجری قمری، در همان سال به زیارت خانه خدا می‏شتابد تا شکرگزار نعمت حق باشد.

ایشان پس از مراجعت از قم و زیارت خانه خدا در قزوین اقامت می ‏گزیند.

آیت اللّه رفیعی رحمه الله با اخد درجه اجتهاد به حوزه علمیّه قزوین بازگشته و با تدریس متون فقهی و حکمی و سطوح عالی فقه و اصول به عنوان مجتهد قزوین، مرجع خاص و عام در عقد و حلّ امور و علوم و معارف الهی شناخته می‏شود و در مسجد سلطانی قزوین به اقامه نماز جماعت پرداخت و بر فعّالیت اجتماعی مردم نظارت می‏کند.

در ایّام اقامت سی و دو ساله ‏اش در قزوین، گروهی از طلاّب علوم عقلی و پژوهندگان حکمت به قزوین مهاجرت کرده و از مکتب فلسفی وی بهره می‏برند، تا اینکه در سال 1380قمری حکیم متألّه به قم رفته و با برپایی حوزه درسی در علوم فقه، اصول و فلسفه به رونق حوزه قم می‏افزایند؛ لیکن این اقامت بیشتر از دو ماه به طول نمی‏انجامد و در مراجعت به قزوین با اصرار مشتاقان معارف، در حوزه تهران به تدریس می‏ پردازد.

شاگردان مکتب آیه اللّه رفیعی رحمه الله در حوزه‏ های قزوین، قم و تهران پراکنده‏ اند، از آن جمله:

امام خمینی رحمه الله ، علاّمه حسن زاده آملی حفظه الله ، محی الدّین انواری، سیّد رضی شیرازی، شاهچراغی، مصطفی امام جمعه‏ای، حکیم ذهبی شیرازی، مهدوی کنی، میرزا عبدالحسین ابن الدّین، سیّد مهدی کشفی، شیخ شعبان لنگرودی، سیّد جلال الدّین آشتیانی، سیّد محمّد یزدی، سیّد مصطفی خوانساری، شیخ محمّد ابن الشیخ قمی، سیّد مرتضی مبرقعی، علاء الدّین کرمانشاهی، سیّد احمد قمی، حاج میرزا محمّد ثقفی تهرانی، میرزا حسین نوری، سیّد محمّد رضایی، محمّدرضا ربّانی تربتی، شیخ محمّد حسین اویسی، میرزا ابوالقاسم خرمشاهی، مهدی باقری کنی، دکترغلامحسین دینانی، امامی کاشانی، شیخ محمّد تقی شریعتمداری، نجم الدّین اعتمادزاده، نظام الدّین قمشه ‏ای، دکتر سیّد حسین نصر، سیّد محمّد مهدی تقوی، شیخ هادی سلمانی، غلامرضا رضانژاد، سیّد محسن رفیعی ( فرزند آیه اللّه رفیعی) ، ذوالمجد طباطبایی، حاج احمد سیّاح، سیّد ابوترب ابوترابی قزوینی.

علاّمه حسن زاده آملی حفظه الله که با ارشادات علاّمه شعرانی رحمه الله ، در درس آیه اللّه رفیعی رحمه الله حاضر می‏شود، می‏فرماید: در جلسه درس آن جناب شرکت کردم، دو درس می‏فرمود یکی معقول که کتاب اسفار بود و دیگری درس خارج فقه. چون شروع به تقریر درس فرمود، گویی دریای متلاطم و بحر زخّاری به حرف آمد. در اثنای تقریر چه کلیدها و مفاتیح علمی که امّهات معارف اصیل انسانی و قرآنی‏اند از بیانات و ارشادات او استفاده می‏کردیم، و همچنین از دقّت و باریک‏بینی و نازک‏بینی ایشان در مسائل فقهی.

در این اندیشه افتادم که این بزرگمرد چرا قبلاً در قزوین بسر می‏برده - نهنگ آن به که با دریا ستیزد - باید در آنجا چه شاگردانی داشته باشد و چه کسانی را تربیت کرده باشد که از این شخصیت جهانی بهره‏ ها برده ‏اند.

جلسه درس آن روز به پایان رسید و به مدرسه مروی برگشتیم و درس ها را نوشتیم و یادداشت کردیم. روز بعد که به محضر استاد علاّمه شعرانی رحمه الله رسیدیم، پرسیدند: به درس آقای قزوینی شرکت کردید؟ عرض کردم در کنار دریای دیگری نشسته‏ ام. فرمودند: آن محضر را مغتنم بدار.

هفته ‏ای به سر نیامد که بعد از درس به من ( آیه اللّه رفیعی) اشاره فرمود: شما باشید، آقایان هم درس رفتند و بنده برخاستم به نزدیکش آمدم و خم شدم و زانویش را بوسیدم و گفتم آقاجان امری دارید؟

فرمود: خواستم از شما حال بپرسم و از درس ها و اساتید شما با خبر باشم... هفته دوم آمد و یکی دو روزی بگذشت و باز بعد از درس به من اشاره کرد که شما باشید، من نشستم و رفقا رفتند. فرمود: شما اظهار داشتید که شرح قیصری بر فصوص الحکم را محضر آقای فاضل تونی درس خوانده‏اید، گفتم آری، فرمود: مِصباحُ الاُنس را درس خوانده‏اید؟ گفتم: خیر. فرمود: حاضر هستید که مصباح الاُنس را با هم - مشروط به اینکه دو به دو من و شما باشیم، مباحثه کنیم؟ دو زانویش را بوسیدم و اشک شوق در چشمم حلقه زد و عرض کردممن که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم لطف ها می‏کنی ای خاک درت، تاج سرم

خود آن جناب مصباح الانس را در محضر آقامیرزا هاشم اشکوری که مُحشی مصباح الانس است تتلمُذ کرده بود... ببینید آیه اللّه رفیعی رفع اللّه درجاته از تعلیم و تعلّم و مقام معلّم چه خبرها دارد که با طلبه‏ ای از آمل برای تحصیل علم به تهران آمده و هیچ آشنایی و خویشاوندی با او ندارد، این گونه رفتار می‏کند، این اولیای الهی چه دیده‏ اند و چه چشیده ‏اند؟

حضرت علاّمه حسن زاده آملی حفظه الله در ادامه سخن می‏فرماید: حضرت آیه اللّه رفیعی رحمه الله کسی بوده است که پیش از ما مرحوم امام خمینی رحمه الله در محضر انورش زانو زده است و معارف اندوخته است. یک روز در درس مصباح الانس به مناسبتی سخن از آن جناب به میان آورد و فرمود: آقای خمینی خیلی با هوش بود.

باری حضرت آیه اللّه رفیعی رحمه الله نابغه ‏ای جامع معقول و منقول بود و حقیقت امر در وصف و تعریفش چنان است که عارف رومی گفته استدر نیابد حال پخته هیچ خام / پس سخن کوتاه باید والسّلام

استاد علاّمه حضرت آیه اللّه رفیعی رحمه الله از افراد نادری است که علوم عقلی و نقلی اعم از فقه و اصول و فلسفه و حکمت را به خوبی فرا گرفته، مدارج عالی کمال را می‏پیماید. لذا وقتی کتاب نفیس حضرت آیه اللّه العظمی شیخ عبدالکریم حائری چاپ می‏شود، آن فقیه بزرگ و حکیم متألّه بر دُرَر الاصول وی، مقدّمه‏ ای وزین و در خور می‏نگارد. لیکن او بیش از هر علمی با حکمت متعالیه مأنوس بود و به راستی وی را باید ترجمان حکمت متعالیه خواند.

ایشان در مورد کتاب اسفار اربعه صدرالمتألّهین رحمه الله می‏فرمود: این کتاب اسفار( حکمت متعالیه) به لحاظ حجمش، لفظش، متنش، یک جائیش، قضائیش، حکمت متعالیه است و به لحاظ تفسیرش، شرحش، بسطش، اسفار است، چنان که لفظ اسفار هم مؤیّد این گفتار است.

استاد جلال الدین آشتیانی می نویسند: حکیم محقّق و فیلسوف بارع، آقا میرزا ابو الحسن قزوینى «اطاب اللّه ثراه» استاد حقیر در حکمت متعالیه با آنکه قسمتى از فصوص را نزد آقا میرزا محمود قمى قرائت نموده بودند، هر چه در فلسفه و تدریس اسفار، کرّ فرّ داشت و واقعا ید و بیضا می ‏نمود. و به عبارت واضح‏تر در مقام بیان مقاصد ملّا صدرا از ذکر دقیقه ‏اى فروگذار نمى‏کرد. و بواسطه بیان زیبا و عذوبت تقریر و طلاقت لسان خاصّ خود، مستمع صاحب فهم را مجذوب مى‏نمود و در مقام بیان مطالب یک صفحه اسفار چنان مطالب را جاى خاص خود ادا می ‏کرد که واقعا آدمى بعیان می ‏دید که در مقام بیان مراد مؤلف نه یک کلمه زاید بر زبان او جارى می ‏شد و نه یک کلمه کم. از ایشان خواهش کردیم که مقدّمه قیصرى را براى ما تدریس کند، وقتى شروع به تقریر مطالب کرد، حقیر همان اوائل درس متوجّه شد که این شخص، غیر آن استاد نحریر در اسفار است. در بیان مطالب عرفانى گنگ و در مبانى ملّا صدرا افصح الحکماء بود. از ذوق خاص بهره ‏مند بود.

وى در فن عرفان استاد ندیده بود، چون ایشان از اساتید معروف طهران همان آقا میرزا حسن کرمانشاهى را درک کرده بود و الهیّات شفا و سفر نفس اسفار را، نزد آن استاد نامدار قرائت کرده بود و همه اساتید عصر اقرار داشتند که معاصران مرحوم آقا میرزا حسن مباحث نفس اسفار و امور عامه این کتاب و کتب مشائیّه را نمی ‏توانند مانند وى تدریس کنند.

آقاى حاج میرزا ابو الحسن قزوینى به آثار ملّا صدرا علاقه خاص داشت، کتاب اسفار از کتبى بود که استاد خود را ملزم می ‏دانست این کتاب را همیشه مطالعه کند. واقعا مرد میدان اسفار بود. وقتى به ایشان عرض کردم شما حوالى سى سال است که از قم بقزوین مراجعت کرده ‏اید، تعجب دارم که تمام مشکلات کتاب و عبارات مشکل آسان ‏نماى ملا صدرا را، در حفظ دارید، فرمودند تا این ساعت که با شما صحبت می ‏کنم، با دقت تمام این کتاب عظیم را من البدو الى الختم هفت بار، مطالعه کرده‏ام. مرحوم قزوینى سفرى به قم نمودند، نگارنده و مرحوم عزیز از دست رفته و برادر و دوست بسیار مهربانم شهید حاج آقا مصطفى «نصّر اللّه وجهه» و برخى از دوستان نزد آن مرحوم سفر نفس اسفار، شروع کردیم. امام دام ظله فرمودند: اگر بتوانید لا اقل، دو سال ایشان را در قم نگه دارید، بسیار غنیمت است. آن مرحوم در حضور امام فرمودند، سى سال قبل هم من در قم همین کار را انجام می ‏دادم. هر چه خواستم به ایشان بفهمانم که مدرس حکمت متعالیه، بینه اعتقادات طلبه را پی ‏ریزى می ‏کند، کار شما مهمّ است، علوم (آلیه) را بقول حضرتعالى همه درس می ‏دهند، به خرج او نرفت.

آیه اللّه رفیعی رحمه الله به موجز نویسی شُهره است. با این حال، ایجاز به اتقان بحث لطمه ‏ای وارد نمی‏سازد. وی در مسائل کلامی، فلسفی و اثبات عقاید شیعه و معارف اهل بیت علیهم السّلام آثاری را از خود به ارث نهاده که مورد توجّه اهل معرفت است.

این رسائل و حواشی عبارتند از : شرح دعای سحر،  رساله معراج،  رساله اسفار اربعه،  رساله در بیان قوّه مولّده، رجعت، تخلیه و تجلیه و تحلیه، حرکت جوهریّه، اتحاد عاقل و معقول (فارسی)، اتحاد عاقل و معقول (عربی)، رساله در وحدت وجود، رساله در حقیقت عقل،  رساله در شب قدر،  سخن در معاد،  مقاله در وجود،  تفسیری در دو آیه از سوره یونس،  مقاله در تشریح اجزاء حملیّه و اجزاء حدّیّه،  مقاله در قضایای ضروریّه ازلیّه،  رساله در حدوث دهری،  مقاله در اراده و مشیّت،  مقاله در مسح رأس و وضوء،  مقاله در شرح زندگی ملاّصدرا،  بحث شریف معاد،  حاشیه بر شرح منظومه حکیم سبزواری،  حواشی بر اسرارالحکم سبزواری،  حواشی بر شرح الاسماء الحسنی سبزواری،  حواشی بر کتاب اسفار الاربعه صدرالمتألّهین شیرازی، حواشی بر مشاعر، حواشی بر عرشیّه ملاّصدرا، حواشی بر تعلیقات ملاّصدرا بر کتاب شفای بوعلی سینا،  حواشی بر شرح اصول کافی ملاّصدرا،  حواشی بر مفاتیح الغیب ملاّصدرا،  حواشی بر کتاب شفای ابن سینا،  حواشی بر کتاب شرح الاشارات و التّنبیهات،  حواشی بر شوارق الالهام فیّاض لاهیجی، حواشی بر گوهر مراد شرح حکمه الاشراق قطب الدّین شیرازی،  حواشی بر مقدّمه فصوص الحکم قیصری، تعلیقات بر الشواهد الرّبوبیّه صدرالمتألّهین،  تعلیقات بر اسرارالآیات صدرالمتألّهین، حواشی بر شرح مطالع در منطق،  حواشی بر شرح تجرید قوشچی در کلام، تعلیقات بر مصباح الاُنس ابن فَناری در عرفان،  کتابی در حول عقاید امامیّه در ردّ جبّانی از نویسندگان کویت،  تقریرات درسی اصول عقاید.

 

 

معظم له در فقه استدلالی نیز تألیفاتی داشته‏اند که عبارتند از:  کتاب صلوه،  کتاب خمس، کتاب حج، کتاب میراث،  کتاب نکاح، کتاب طلاق، کتاب مکاسب و بیع و تجارت،  در قاعده لا ضرر،  توضیح المسائل،  هدایه الانام،  حواشی بر عروه الوثقی،  رساله مناسک حج،  اسرار حج،  حواشی بر کفایه الاصول،  تعلیقات بر رسائل شیخ انصاری،  حاشیه بر وسیله النّجاه آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی .

علاّمه سیّد ابوالحسن رفیعی قزوینی پس از سال ها مجاهدت، نیمه شب سه‏شنبه 24 دی ماه 1353شمسی، برابر اوّل محرّم 1395 قمری در سن 85 سالگی در تهران به لقاء اللّه شتافت و در مسجد بالاسر آستان قدس فاطمی، کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به خاک سپرده شد.

میرزا مهدی آشتیانی(م 1332 هـ ق)

میرزامهدی به سال ۱۳۰۶ق در تهران‌ زاده شد. پدر او میرزاجعفر برادرزاده و داماد حاج‎‎‎‎میرزا محمدحسن آشتیانی ملقب به «میرزاکوچک»، از عالمان بزرگ تهران بود.

وی فراگیری قرآن و مقدمات علوم، برای آموختن علوم رایج زمان، در درس استادان مشهور تهران شرکت کرد. ادبیات، اصول و فقه را در حد سطح، نزد پدر و سپس در حوزه درس آقاشیخحسن طالقانی و آخوندملا عبدالرسول فراگرفت. خارج فقه و اصول را نزد شیخ فضلالله نوری و آقا سید عبدالکریم مدرّس مدرسه مروی تهران و دیگر عالمان بنام تهران، آموخت.

مبانی ریاضیات را در مکتب شیخ عبدالحسین سیبویه، میرزا غفّاریان نجمالدّوله، میرزا جهانبخش منجم بروجردی و آقاشیخ محمدحسین ریاضی تعلیم دید.

فلسفه مشّاء را نزد میرزا حسن کرمانشاهی و حکمت اشراق و عرفان را نزد آقا میرزا هاشم اشکوری و حکمت متعالیه را نزد سیدالحکما آقامیر شیرازی، فراگرفت.

طب قدیم را نزد میرزا محمدحسین و میرزا ابوالقاسم نائینی و طبّ جدید را به وسیله میرزا علیاکبرخان ناظمالاطباء و میرزا ابوالحسنخان رئیسالاطباء آموزش دید.

ایشان اگرچه در فقه و اصول و ریاضی و طب صاحب نظر و دارای مقامی ارجمند بود، ولی آنچه بیشتر برای او جاذبه داشت گام نهادن در وادی علوم عقلی و فلسفی بود.

ذهن نقاد اندیشه ژرف و جستجوگر او لحظه ای نمی آرمید و در تکاپوی درک معارف بلند عقلی و برای رسیدن به زلال دانش به درس خداوندان حکمت و فلسفه اسلامی عصر شتافت. اساتید او در مباحث فلسفه، حکمت و عرفان به اختصار چنینند: سید الحکماء آقا میرزا ابوالحسن جلوه،

اگر چه خیابانی در علمای معاصرین از خود میرزا مهدی آشتیانی نقل کرده است که ایشان نزد حکیم جلوه درس گرفته؛ ولی همان طور که آقای صدوقی سُها در مقدمه اساس التوحید ذکر فرموده اند، شاگردی آشتیانی نزد حکیم جلوه بعید است. چرا که سید ابوالحسن جلوه در سال 1314 در گذشت حال آن که در این سال آشتیانی تنها هشت سال داشته است. و باز همان گونه که آقای صدوقی فرموده اند، ممکن است بگوئیم پدر دانشمند میرزا مهدی، یعنی مرحوم میرزا جعفر آشتیانی - که خود از شاگردان حکیم جلوه بوده است.- میرزا مهدی را با خود به مجلس درس استاد می برده است و از این طریق میرزا مهدی از پرتو فیوض آن حکیم ارجمند نیز، مستفیض شده است، حکیم و فیلسوف عالی قدر، مرحوم آقا میرزا حسن کرمانشاهی ایشان استاد حکمت آقامیرزا مهدی آشتیانی در مکتب مشاء بوده است،  فیلسوف فرزانه آقا میر شهاب نیریزی که میرزا مهدی آشتیانی، حکمت متعالیه را در محضر افادت او فرا گرفته است، حکیم آقا میرزا هاشم اشکوری که مرحوم میرزا مهدی عرفان و معرفت را از او آموخته است.

آیت الله آشتیانی در سال 1327 ق. برای اولین بار به عتبات عالیات سفر کرد و مدت کوتاهی در حوزه نجف اشرف اقامت گزید ولی اندکی بعد به جهت بیماری و ضعف شدید جسمانی به ایران بازگشت و مجدداً در سال 1329 ق به عراق رفت و سالیانی طولانی به تکمیل مبانی فقه و اصول پرداخت

به نوشته ی مرحوم سید جلال الدین آشتیانی : یکى از تلامیذ نامدار مرحوم آقا میرزا هاشم، استاد متبحّر در عرفان و تصوّف و مدرّس متدرّب در حکمت مشّا و اشراق و حکمت متعالیه ملا صدرا، آقاى حاج میرزا مهدى آشتیانى فرزند مرحوم آقا میرزا کوچک برادرزاده مرحوم فقیه و اصولى محقق عصر خود حاج میرزا حسن آشتیانى و نوه دخترى مرحوم میرزا می ‏باشند. بنده حقیر در دورانى به تحصیل اسفار و شفا اشتغال داشت، که مرحوم آقا میرزا مهدى سخت ناخوش و بسترى بود چه آنکه مزاج آن مرحوم بعد از شهریور 1320 ه ش رو به ناخوشى رفت ولى نشاط علمى و شوق ذاتى بمعارف الهیّه براى مدتى او را سر پا نگهداشت.

آقا میرزا مهدى تقریبا همه فصوص الحکم را حفظ داشت و به قونوى عقیدتى راسخ و فصوص و مفتاح الغیب را در حافظه سپرده بود و بکلمات ملا صدرا احاطه عجیب داشت.

آیت الله آشتیانی حدود 30 سال در مدرسه سپهسالار و مدرسه میرزا محمدخان قزوینی تدریس داشت. معمولاً روزی سه ساعت و گاهی چهار ساعت تدریس می کردند. علامه سید جلال الدین آشتیانی نوشته اند: دوازده دوره الهیات شفا و چهار دوره طبیعیات این کتاب عظیم را تدریس نموده اند. تمهید القواعد را پنج بار و شرح فصوص را تا قبل از سال 1316ش در طول هجده سال، شش دوره و مجلدات اسفار را در دوره های متوالی درس داده اند. تسلط ایشان به مبانی حکمت و عرفان و تبحر در آثار ملاصدرا باعث می شد تا محفل درس او مورد توجه اهل فضل قرار گیرد.

علامه سید جلال الدین آشتیانی باز نوشته اند: مرحوم استاد آقا میرزا مهدی سه سال ایام عید را به مقصد زیارت حضرت معصومه (س) در قم به این شهر مسافرت کردند ؛ و در سفر اخیر مغفور له، حضرت امام خمینی درس اسفار خود را تعطیل کردند و فرمودند، آقای آشتیانی در رتبه اساتید من هستند...

وی علاوه بر چندین رساله در مباحث حکمی و عرفانی مانند اساس التوحید و شرح مشکلات دیوان حافظ بر اسفار ، اشارات، شفا، منظومه، فصوص و مصباح الانس تعلیقات نوشته است.

نام برخی از شاگردان زبده وی چنین است: آیت الله سید علی سیستانی، آیت الله میرزا ابوالحسن شعرانی، آیت الله علامه سید جلال الدّین آشتیانی، آیت الله دکتر مهدی حائری یزدی، آیت الله علامه محمد تقی جعفری، آیت الله آخوند ملا علی همدانی، آیت الله شیخ ابوطالب تجلیل تبریزی، آیت الله شهید مرتضی مطهری، پرفسور عبدالجواد فلاطوری، استاد بدیع الزمان فروزان فر، دکتر محمد تقی دانش پژوه، دکتر مهدی محقق، دکتر ابراهیم آیتی، دکتر محمد صادقی، دکتر محمد جعفر لنگرودی، دکتر موسی جوان، دکتر سید صادق گوهرین، حکیم حاج شیخ علی محمد جولستانی، حکیم شیخ محمدرضا ربانی تربتی، شیخ عبدالکریم روشنا تهرانی، آقا شیخ جعفر خندق آبادی، آقا میرزا محمد علی ادیب تهرانی،آقا شیخ علی محقق کاشمری، آقا سید مهدی لاجوردی کاشانی، آقا سید هوشنگ میرمطهری، آقا سید محمد تقی نقوی، آقا سید محمد حسین آل طیب شوشتری و بسیاری دیگر.

تألیفات ایشان به این شرح است: حاشیه بر مکاسب شیخ انصاری(ره)، حاشیه بر کفایة الاصول، حاشیه بر فرائد الاصول، تعلیقه بر حکمت منظومه سبزواری، تعلیقه بر منطق منظومه سبزواری که سید جلال الدین آشتیانی نوشته اند: تعلیقات آن بزرگوار، بهترین تعلیقه بر شرح منظومه است.، تعلیقه بر اسفار اربعه، تعلیقه بر اشارات بوعلی، تعلیقه بر فصوص فارابی، تعلیقه بر شفاء بوعلی، تعلیقه بر فصوص ابن عربی، تعلیقه بر مصباح الانس، اساس التوحید، رساله ای در علم اجمالی و طلب و اراده، رساله در اثبات معراج جسمانی، رساله ای در اثبات معاد جسمانی، رساله ای در شق القمر،  شرح حدیث عمران صابی،  شرح بر مشکلات حافظ، ترجمه ای بر اشارات بوعلی، ترجمه اسفار اربعه، رساله ای در حقیقت کتاب و میزان به مذاق عرفا و رساله ای در جبر و تفویض.

در پی مکتب عرفانی نجف و تهران مکتب قم پیدایش یافت که در واقع نقطه تلاقی حوزه عرفانی نجف و تهران می باشد و در اینجا به برخی از بزرگان آن اشاره می شود.

 منابع :

o         آشتیانی  سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم

o         آشتیانی  سید جلال الدین، شرح فصوص الحکم (القیصری)

o         امینی نژاد  علی، آشنائی با مجموعه عرفان اسلامی، صص 176 تا 228

o         یزدان پناه  سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 34 تا 60

o         امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 44 تا 51