عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

یکی از نتایج مباحث عرفانی به‌ویژه آنچه در بحث قوس نزول و قوس صعود آوردیم آن است که همه موجودات به سوی خداوند روان‌اند. إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ. بنابراین همه راه‌ها به خداوند ختم خواهد شد و از این منظر همه راه‌ها راه راست و صراط مستقیم است.

خدای سبحان در سوره هود می‌فرماید:

مَّا مِن دَآبَّه إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِنَاصِیَتِهَا إِنَّ رَبِّی عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ. (هود / ۵۶)

با توجه به آنکه در تحلیل عمیق‌تر همه موجودات هستی، دابّه و جنبنده هستند، معنای آیه آن است که خداوند که پروردگار و رب است، زمام همه ذرات عالم را در اختیار خود داشته و همه را به صورت قهری به سوی خود جذب می‌نماید و در ادامه از این معنا به حرکت در مسیر و صراط مستقیم تعبیر می‌نماید.

بنابراین هیچ موجودی، در مسیر صعودی، خارج از صراط مستقیم نیست. اما نکته ویژه این بحث آن است که این صراط مستقیم، صراط مستقیم وجودی است، یعنی از نظر وجودی، چون حق‌تعالی غایت قوس صعود است، قهراً همگان در یک راه مستقیم به سوی حق در حرکت‌اند. و از ویژگی‌های صراط مستقیم وجودی آن است که مقابل ندارد. راه‌های کج و صراط‌های انحرافی بی‌معناست و همه صراط‌ها حتی صراط ضالین و مغضوبین و معصیت‌کاران و جنایت‌پیشگان و کفار هم صراط مستقیم است، زیرا همه به سوی خداوند روان‌اند و در نهایت سیر به خداوند می‌رسند.

همچنان‌که خداوند متعال می‌فرماید: إِلَى اللَّهِ تَصِیرُ الأمُورُ. (شوری /۵۳)

و با توجه به آنکه از نظر ادبیات عرب، «الامور» جمع مُحلّی به الف و لام است و افاده عموم می‌کند، بنابراین مراد خداوند آن است که همه امور ـ با تأکید بر «همه» ـ به سوی خدا در حرکت و صیرورت‌اند.

لکن این سیر وجودی و قهری به سوی خدا، مسئله سعادت که در دین و پیرامون انسان مطرح است را تأمین نمی‌نماید، زیرا هرچند به سوی خدا می‌روند و به خدا نیز می‌رسند، لکن خداوند را در لوای اسمای مختلف ملاقات می‌کنند ( مسئله لقاء الله از مسائل مسلّم دینی است لکن باید دانست این لقا با ذات غیب‌الغیوبی نیست زیرا احدی به آنجا دسترسی ندارد بلکه این ملاقات، ملاقات خداوند است در پس پرده اسم‌های مختلف و چهره‌ها و تجلیات گونه‌گون او. و حتی در فنای ذاتی، سالک واصل در پس پرده اسم‌های ذاتی حق را نظاره می‌کند) و حق‌تعالی را در چهره‌های گوناگون می‌بینند. گروهی با اسمای جلالی و قهری خداوند که به صورت جهنم و شعب مختلف عذاب آن تجلی کرده است، ملاقات می‌کنند و خدای منتقم قهار می‌بینند. اما گروهی با اسمای جمالی و رحمتی خدا که مظهر آن بهشت و مراتب گونه‌گون آن است، ملاقات نموده و حق‌تعالی را در چهره رحیم و رئوف و غفار و ودود می‌بینند. بنابراین هرچند در قوس صعود و بر اساس صراط مستقیم وجودی همگان به سوی خدا می‌رویم، اما رفتن‌ها و ملاقات‌ها مختلف است و از رهگذر تبیین راهی که ما را با اسمای جمالی حق آشنا می‌سازد و تأمین‌کننده سعادت انسان‌هاست، صراط مستقیم دیگری شکل می‌گیرد که از آن به «صراط مستقیم سلوکی» تعبیر می‌گردد.

ملا عبدالرحمن جامی شارح ارزنده افکار ابن عربی و عرفان نظری، در متن و حاشیه نقد النصوص به زیبایی جوانب بحث را بررسی کرده است. در قسمتی از شرح خود بر فصّ هودی، پس از طرح مسئله سعادت می‌گوید:

... انّ کلّ طریقٍ وان کان یوصلنا الیه من حیثیه اسمٍ من الاسماء ـ لانّ کل اسمٍ من وجهٍ عین المسمّی ـ فذلک لا یُجدی نفعاً ولا یورث سعاده فانّها ای الاسماء من حیث حقائقها وآثارها مختلفه فأیْنَ الضارّ من النافع والمعطی من المانع؟! واین المنتقم من الغافر والمنعم اللطیف من القاهر؟!؛

( نقد النصوص، ص۱۸۷)

... همانا هر راهی، هرچند به حسب اسمی از اسم‌های خداوند ما را به او می‌رساند ـ زیرا هر اسمی از جهتی عین مسمی است ـ لکن چنین وصول و رسیدن به حق‌تعالی نفعی نبخشیده و منشأ سعادتی نخواهد بود. چون اسم‌های خداوند (که انسان با آنها ملاقات خواهد کرد) از نظر حقیقت و اثر مختلف و متفاوت‌اند. (مثلاً) اسم ضارّ خداوند کجا و اسم نافع کجا؟! (حقیقت و اثر این دو اسم تا به چه اندازه با هم متفاوت و در مقابل هم قرار دارد) اسم معطی کجا و مانع کجا؟! اسم منتقم کجا و غافر کجا، اسم منعم لطیف کجا و اسم قاهر کجا؟! (ارحم‌الراحمین کجا و اشدالمعاقبین کجا؟!)

بنابراین سیر قهری در صراط مستقیم وجودی، هرچند انسان را به خدا می‌رساند لکن ضامن سعادت انسان نیست، و آنچه بر ما لازم است، آن است که در بستر صراط مستقیم وجودی، به دنبال صراط مستقیم سلوکی باشیم، راه و صراطی که منشأ سعادت ابدی انسان است و موجب می‌شود سالک با وجهه رحمتی خداوند ملاقات کند و حق‌تعالی را در لوای اسم‌هایی همانند، نافع و معطی و غافر و منعمِ لطیف ببیند. این راه و صراط مستقیم، همان دین خداست که در عصر ختمی به نحو کامل در شریعت محمدی صلی الله و علیه و آله جلوه کرده است.

جامی در ادامه عبارت پیشین و در مقام ارائه راه سعادت‌ساز می‌نویسد:

وهو ای الطریق الموصل لنا الی سعادتنا هو ما شرعه الله سبحانه لنا علی لسان رسوله وامره بان یدعونا الیه بقوله «قُلْ هَـذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِیرَه أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِی وَسُبْحَانَ اللّهِ وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ»؛

(یوسف / ۱۰۸)

و آن راهی که ما را به سعادتمان می‌رساند، همان است که خداوند سبحان بر زبان رسولش بر ما تشریع کرده است. و پیامبرش را امر نمود که ما را به سوی او دعوت کند، چراکه به او فرمود: بگو به مردم که این راه راه من است و من و پیروانم همگان را از روی بصیرت به سوی خدا دعوت می‌کنیم و خداوند پاک است و منزه و من از مشرکان نیستم.

انبیا مأمور دعوت به صراط مستقیم وجودی نیستند، چون صراط مستقیم وجودی مسیر قهری سیر موجودات است و نیازی به دعوت ندارد. انبیا و اولیای الهی صلوات الله علیهم اجمعین هرچند صراط مستقیم وجودی را از جهت تحلیل هستی‌شناسانه تبیین می‌نمایند، لکن وجهه اصلی ایشان معرفی و تشریح صراط مستقیم سلوکی و دعوت به آن است، دعوت به راهی که انسان را از شقاوت دور و به سعادت رهنمون می‌کند.

مهم‌ترین ویژگی صراط مستقیم سلوکی که آن را از صراط مستقیم وجودی کاملاً متمایز می‌سازد، آن است که برخلاف صراط مستقیم وجودی که مقابل ندارد و همه راه‌ها را شامل می‌شود، مقابل داشته و بر اساس آن طرق الی‌الله دو دسته می‌شود. زیرا صراط مستقیم سلوکی عبارت از برنامه‌هایی است که انسان را در سیر صعودی به سوی خداوند متعال، به اسم‌های جمالی و لطفی می‌رساند و از نام‌های جلالی و قهری دور می‌کند. بنابراین صراط مستقیمی که انبیا ما را به سلوک آن دعوت می‌کنند، غیر از صراطی است که گمراهان و مغضوبین می‌پیمایند، غیر از راه کفار و مشرکان و غیر از راه معصیت‌کاران و منافقان است.

صراط مستقیم سلوکی همان است که ما شبانه‌روز چندین مرتبه در سوره حمد هدایت به آن را از خداوند طلب می‌کنیم و به تعلیم الهی به خداوند متعال عرض می‌کنیم:

اهْدِنَا الصِّرَاطَ المُسْتَقِیمَ * صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ.

در این سوره دو دسته صراط معرفی شده و صراط مستقیم را غیر از صراط گمراهان و مغضوبین دانسته است، بنابراین، صراط مستقیم مطرح در این سوره، صراط مستقیم سلوکی است و همچنان‌که دعوت به سوی آن معنا دارد، طلب آن نیز بامعناست برخلاف صراط مستقیم وجودی که هیچ یک از دعوت و طلب در آن معنا ندارد.

خلط بین این دو نوع صراط، سوء فهم‌ها و انحرافاتی را هم در زمان‌های سابق ـ که جامی در کتاب خود آن را منعکس کرده است ( نقد النصوص، ص ۱۸۵، حاشیه شماره ۱۶۷) ـ و هم در زمان ما پدید آورده است. برخی از روشنفکران عارف‌نما با استفاده از مباحث عرفانی صراط مستقیم، در پی پدید آوردن نوعی پلورالیسم عرفانی بوده و کوشیدند، ادیان موجود را در کنار اسلام، صراط مستقیم جلوه دهند. غافل از آنکه مطابق مبانی عرفانی در بحث صراط مستقیم، نه‌تنها پیروان ادیان الهی، بلکه منافقان و گمراهان و جنایت‌کاران هم در مسیر الهی و بر صراط مستقیم وجودیند. أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِیرُ الأمُورُ. از این منظر همه راه‌ها حق است و راه باطل وجود ندارد. لکن در عرفان در کنار صراط مستقیم وجودی، صراط مستقیم سلوکی مطرح است، که از این منظر به تصریح عرفای بزرگ اسلام، که نمونه‌ای از آن را در کلمات ملا عبدالرحمن جامی مشاهده نمودیم، فقط اسلام راه حق و صراط مستقیم سلوکی است. و اگر ادیان دیگر تحریف هم نمی‌شدند، در این زمان که عصر ختمی و جلوه دین کامل محمدی علیه السلام است، صراط مستقیم نبوده و اگر با آگاهی و اطلاع بر امر، انتخاب شوند، جز ناخشنودی خداوند را در پی نخواهند داشت.

چراکه «إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ». ( آل عمران/19)

محقق جامی در ذیل مباحث خود که گوشه‌هایی از آن را در صفحات پیشین نقل نمودیم، و در جایگاه نتیجه‌گیری می‌گوید:

فالصراط المستقیم السلوکی غیر الصراط المستقیم الوجودی ولهذا لا یصل الیه کل احد وان وصل الیه احد لا یکون الاّ بعد مجاهده شاقّه وریاضه صعبه مع وجود شیخ کامل ومرشد واصل؛

(جامی،  نقد النصوص، ص ۱۸۷)

بنابر مباحث پیشین صراط مستقیم سلوکی غیر از صراط مستقیم وجودی است لذا هر کسی بدان دست نمی‌یابد. و اگر کسی به صراط مستقیم سلوکی دست یافت قطعاً در پی مجاهدات و ریاضات سخت و به همراهی استادی کامل و راهنمایی واصل بوده است.

به دیگر سخن باید فقه و آداب شریعت را به دقت عمل نمود و موازین اخلاقی در گفتار و کردار را رعایت کرد و در مسیر حق به همراه تعلیمات انبیا و اولیای الهی قدم برداشت تا آنکه به صراط مستقیم سلوکی رسیده و در پی آن اهل نجات و فلاح و رستگاری شد.

محقق قیصری در تبیین مسئله صراط مستقیم، از دو اصطلاح استقامت عامه و استقامت خاصه بهره برده است. وی صراط مستقیم وجودی را که در اصطلاح جامی بدان آشنا شدیم، استقامت عامه نام نهاده است زیرا همه راه‌ها در آن مستقیم بوده و راه کج و انحرافی در آن نیست. در مقابل یک نوع استقامت ویژه و خاص وجود دارد که در سوره حمد از آن یاد شده است. این استقامت خاصه همان صراط مستقیم سلوکی است که در کنار آن راه‌های انحرافی فراوانی وجود دارند. وی در شرح فصوص الحکم پس از طرح راه‌های مختلف وجودی به سوی خدا می‌گوید:

وکلّ منها فی الانتهاء الی الربّ مستقیمٌ الاّ انها لا توصف بالاستقامه الخاصّه التی ارید بقوله تعالی اهدنا الصراط المستقیم؛

( شرح فصوص الحکم قیصری، شرح دیباچه، ص ۵۰)

هر یک از راه‌های وجودی در منتهی شدن به خداوند متعال مستقیم است مگر آنکه استقامت خاصه‌ای که در آیه اهْدِنَا الصِّرَاطَ المُسْتَقِیمَ مورد اراده خداوند هست را ندارند.

 نکته‌ای که در پایان بحث صراط مستقیم و با استفاده از مباحث مطرح‌شده در این بحث یادآور می‌شویم، دیدگاه ویژه عرفا پیرامون سعادت و شقاوت است. زیرا بر اساس مبانی عرفانی صرف رسیدن به خداوند متعال سعادت تلقی نمی‌شود، زیرا همه موجودات عالم در پایان قوس صعودی به خداوند می‌رسند، آنچه موجب سعادت یا شقاوت انسان‌ها می‌شود، نوع رسیدن به حق‌تعالی و چگونگی ملاقات با اوست که در بحث صراط مستقیم سلوکی، خلاصه آن تبیین شد.

منابع :

  • امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 553 تا 559