یکی از بحثهایی که مشابه بحث صراط مستقیم است، بحث قرب میان حق و خلق است. در متون دینی، دو دسته آیات و روایات دربارة مسئلة قرب دیده میشود، از یک طرف در آیات و روایات بسیاری آمده است، خداوند به همة موجودات نهایت قرب و نزدیکی را دارد. از باب نمونه در آیات ذیل دقت و تدبر نمایید:
ـ وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ. حدید/۴
ـ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ. ق/۱۶
ـ وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ. بقره/ ۱۸۶
ـ وَکَانَ اللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُّحِیطًا. نساء/ ۱۲۶
مثلاً اگر در آیة اخیر تدبر نماییم و دقیقاً احاطة خداوند به همة اشیا با تأکید و ریزبینی در «کل شیءٍ» را مورد توجه قرار دهیم، معلوم خواهد شد که خدای متعال در عین غیریتی ظریف که از واژة قرب هم بهخوبی استفاده میشود، شدت قرب را تا مرز عینیت با همة اشیای هستی داراست.
از جانب دیگر در متون دینی، مسئلة تقرب الی الله مطرح است که خود حاکی از وجود فاصله بین بنده و خداوند است که در این فاصله برخی دور و برخی نزدیک و برخی نزدیکتر هستند تا جایی که مثل رسولاللهˆ در چندین مرحله به خداوند نزدیک میشود و نهایت ممکن از قرب را حیازت مینماید، «دَنَا فَتَدَلَّى فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى». (نجم/ ۹)
بنابراین مطابق دستة اول از متون دینی، خداوند به هر چیز و همه کس حتی کفار و منافقان و معصیتپیشهگان نزدیک است اما بر اساس دستة دوم از آیات و روایات، اهل باطل و معصیت از خدا دور و اهل ایمان و اطاعت به خداوند نزدیکاند. حل مسئله چگونه است؟!
در راستای آنچه در مسئلة صراط مستقیم ارائه شد که در نتیجه و در تحلیل مفاهیم دینی و عرفانی، به دو نوع صراط مستقیم دست یافتیم، در بحث قرب هم با دو گونه قرب و نزدیکی روبه رو هستیم، یکی قرب وجودی و دیگری قرب سلوکی.
در تمام دستة اول از آیات و روایات قرب حق به خلق مطرح است یعنی قرب و نزدیکی از سوی خالق به سوی مخلوق مد نظر است. و این نزدیکی از نوع احاطه وجودی حقیقت بینهایت نسبت به اشیا محدود است. اما در تمام دسته دوم از متون یاد شده، قرب خلق به حق مطرح بوده و نزدیکی از سوی بنده به سمت خداوند متعال مدنظر است. و این نزدیکی در بستر قوس صعود و در فضای سلوک معنا مییابد. و همچنانکه در بحث صراط مستقیم ارائه شد، قرب وجودی مقابل ندارد بعد و دوری برنمیتابد زیرا احاطة خداوند بر اشیا از نوع احاطة قیومی است. اما قرب سلوکی مقابل دارد، دوری و نزدیکی میپذیرد.
بنابراین در عین آنکه از طرف خداوند «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ» و بالاتر از آن «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ» و بالاتر از آن «إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُّحِیطٌ»، در عین حال از سوی سالک، انسانی در دَرَک اسفل سافلین است و انسانی دیگر «فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِر» به سر برده و در مقام عندیت مقیم شده است.
هنر یک دینشناس و مفسر واقعیِ آیات و روایات آن است که اینگونه مباحث اساسی را حل و فصل نماید و گرهها را بگشاید. و باید دانست اینگونه معارف به دست اهل معرفت و صاحبان مقامات معنوی و عرفانی و اولیای الهی، تبیین میشود.
جامی در مقام تفکیک بین قرب وجودی و قرب سلوکی میگوید:
ینبغی ان یعرف انّ الطریق والقرب من الله تعالی الی الموجودات خلاف طریقهم وقربهم الیه سبحانه لانّ طریقه وقربه الیهم من حیث الوجود والاحاطه وقربهم وطریقهم الیه من حیث السلوک والاستعداد وبینهما بون بعیدٌ؛
(جامی، نقد النصوص، ص ۱۸۶)
مناسب است دانسته شود که راه و قرب، از سمت خداوند متعال به سوی موجودات غیر از راه و قرب و نزدیکی ایشان به سوی خداوند سبحان است. (اینها دو چیز مختلف هستند) زیرا راه و نزدیکی و قرب خداوند به سوی موجودات (وجودی و) از نظر وجود و احاطة (آن بر همة موجودات است) و قرب و راه و نزدیکی موجودات به سوی خداوند (سلوکی و) از جهت استعداد و سلوک است و بین این دو نوع قرب و راه فاصلة فراوانی است.
بنابراین نباید شبهه شود که اگر خدای متعال به همه نزدیک است، دیگر انجام دستورات دینی چه معنایی دارد. دیگر نماز و روزه، عبادات برای تقرب الی الله چه معنایی دارد. زیرا اولی قرب وجودیست و نسبت به همگان یکسان بوده و منشأ سعادت و شقاوت نیست، در حالی که دومی قرب سلوکی و در قوس صعود است و مقابل داشته و سعادت یا شقاوت با آن رقم میخورد.
منابع :
- امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 559 تا 562