عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

الفقرة الثانیة :

شرح مقدمه قیصرى بر فصوص الحکم (حسن زاده آملی):

و لیس انضمامه إلى المعانی الکلّیة أو الجزئیة، إلاّ ظهوره فیها و تجلّیه بها: تارة فی مراتبه الکلّیة، و اخرى فی مراتبه الجزئیّة، فهو1 الذات الواحدة بحسب نفسه، المتکثّرة بظهوراته فی صفاته، و هی بحسب حقائقها لازمة لتلک الذات، و إن کانت من حیث ظهورها متوقّفة على اعتدال2، تکون عنده بالفعل.

فکلّ ما فی فرد بالفعل أو بالقوّة وقتا ما، أو دائما، من اللّوازم و الصفات، فهو فیها غیب؛ إذ کلّ ما یظهر فهو قبل ظهوره فیه بالقوّة3، و إلاّ لم یمکن ظهوره.

و الجوهر4 لا جنس له، و لا فصل، فلا حدّ له، و ما ذکر من التعریف فهو رسم له لا حدّ حقیقیّ‌.

و لمّا کانت التجلّیات الإلهیّة المظهرة للصفات متکثّرة، بحکم: (کلّ یوم5 هو فى شأن)6 صارت الأعراض متکثّرة غیر متناهیة، و إن کانت7 الامّهات8 منها متناهیة.

و هذا التحقیق ینبّهک على أنّ للصفات من حیث تعیّناتها9 فی الحضرة الأسمائیّة، حقائق متمیّزة بعضها عن بعض، و إن کانت راجعة إلى حقیقة10 واحدة مشترکة11بینها من وجه آخر، کما أنّ مظاهرها12 حقائق متمایزة بعضها عن بعض، مع کونها مشترکة فی العرضیّة13؛ لأنّ کلّ ما فی الوجود دلیل و آیة على ما فی الغیب.



1 - أی الجوهر.
2 - کما یحصل للعناصر المتضادة حتّى یتحقّق الظهور النطقی للإنسان.
3 - ی بنحو الإجمال و الاندماج، و الوحدة و الشدّة.
4 - لأنّه جنس عال و ما لا جنس له لا فصل له.
5 - أی کلّ ظهور.
6 - أی فی تجلّ و تعیّن. الرحمن (55):29.
7 - أی المقولات التسع العرضیّة.
8 - و هی ماله الإحاطة التامّة الکلیّة بجمیع الأسماء و هی المسمّاة بالأئمة السبعة.
9 - ی مفهوماتها الذهنیّة و ملاحظة التحلیل العقلی.
10 - أی الذات الأحدیّة.
11 - أی جامعة إیّاها.
12 - و هی الأعراض.
13 - و التابعیّة لوجود الجوهر.

منبع:

شرح فصوص الحکم داود القیصری - تصحیح آیة الله حسن حسن زاده آملی - جلد اول - ص97-98.



شرح مقدمه قیصرى بر فصوص الحکم (آشتیانی):

و لیس انضمامه الى المعانى الکلیة او الجزئیة الا ظهوره فیها و تجلیه بها تارة فی مراتبه الکلیة، و اخرى فی مراتبه الجزئیة. فهو الذات الواحدة بحسب نفسه المتکثرة بظهوراته فی صفاته، و هی بحسب حقائقها لازمة لتلک الذات، و ان کانت من حیث ظهورها متوقف على اعتدال یکون عنده بالفعل، و کل ما فی فرده بالفعل او بالقوة وقتا ما او دائما من اللوازم و الصفات، فهو فیها غیب، اذ کل ما یظهر فهو قبل ظهوره فیه بالقوة، و الّا لا یمکن ظهوره.

و الجوهر لا جنس له و لا فصل فلا حد له. و ما ذکر من التعریف فهو رسم له لا حد حقیقى.

و لما کانت التّجلیات الالهیة المظهرة للصفات المتکثرة بحکم‌ «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ» صارت الأعراض متکثرة غیر متناهیة، و ان کانت الامّهات منها متناهیة. و هذا التحقیق ینبّهک على ان الصفات من حیث تعیناتها فی الحضرة الاسمائیة، حقایق متمایزة بعضها عن بعض1‏  و ان کانت راجعة الى حقیقة واحدة مشترکة2  بینها جواهر خارجى با اعراض از تجلى حق با اسماء و صفات ظاهر مى‌شوند. جواهر مظهر ذات و اعراض از شئون اسماء و صفاتى هستند که در کسوت ذات در حقایق تجلى نموده‌اند.

(3). همان‌طورى‌که صفات و اسماء در ذات بوجود واحد موجودند، بحسب تحلیل عقلى تمیز دارند و اصل واحد «ذات» جامع آنها است. اعراض خارجى متمیز از یکدیگرند و جامع بین آنها حقیقت وجود جوهر واحد متجلى و متظاهر در آنها است. جامع بین اعراض از حیث مفهوم عرض است و از حیث وجود حقیقت جوهر است، لان ما بالعرض لا بدّ و ان ینتهى الى ما بالذات.

من وجه آخر، کما ان مظاهرها حقائقها متمایزة بعضها عن بعض مع کونها مشترکة فی العرضیة، لان کلما فی الوجود دلیل و آیة على ما فی الغیب.


شرح این قسمت از کلمات مصنف گذشت. صدر الدین شیرازى این عبارت مصنف علامه را: «و هذا التحقیق ینبّهک على ان الصفات من حیث تعیناتها ...» باین نحو بیان نموده است «و هذا التحقیق ینبّهک على ان الصفات من حیث مفهوماتها و تعیناتها فی عالم الاسماء اى باعتبار مرتبة التفصیل الذهنى و ملاحظة التحلیل العقلى حقایق متمایزة بعضها عن بعض و ان کانت بسیطة الذات وحدانیة الوجود و للجمیع ایضا اشتراک فی مطلق کونها اسماء غیر المسمى بحسب المفهوم، کما ان مظاهرها حقایق متمایزة بعضها عن بعض مع کونها فی الموجودیة تابعة لوجود الجوهر و مشترکة فی معنى العرضیة الزائدة وجوداتها على وجود الجوهر، لان کلما فی الوجود دلیل و آیة لما فی الغیب». صدر المتألهین بواسطه توضیح بعضى از جهات از عبارات محقق قیصرى رفع ابهام و اجمال نموده است.3 

*** اسماء بسیطه نظر: حىّ، قدیر، سمیع، و اسماء مرکبه مثل: الحى القیوم و العلى العظیم. بر اسماء مرکبه آثارى غیر از آثار اسماء مفرده مترتب مى‌شود. این ثمره در مظاهر اسماء ظاهر مى‌شود، مثل اینکه گفته‌اند: حیوان، مظهر اسم السمیع البصیر و ملک، مظهر اسم قدوس «اسم مفرد» و فلک، مظهر اسم الرافع الدائم است. اگر فردى از انسان مظهر حکمت و معرفت باشد، ولى مظهر کرامت نباشد، مظهر اسم حکیم است، ولى اگر هر دو را دارا باشد، مظهر اسم الحکیم الکریم است. کسى متصف باین دو اسم است که جهت جامع این دو اسم باشد، و اگر یکى از اسماء را واجد نباشد، این دو اسم جهت جامع ندارند، لذا مظهر هر دو اسم نخواهد بود. محیى الدین عربى در فتوحات مکیه، این مطلب را بنحو تفصیل بیان نموده است. امهات اسماء حى و قدیر و علیم و مرید و سمیع و بصیر و متکلم است. مظاهر این اسماء بحسب اشخاص تناهى ندارد. اسم اللّه اسم جامع و امام الائمة در اسماء است، چون این هفت اسم، ائمه اسماء حقند. عالم وجود مظاهر اسماء حقند و اسماء حقند و اسم از وجه ى عین مسمى است.



1 - مراد از مظاهر صفات و اسماء اعراض خارجیه‏اند، مراد از مظهریت اعراض نسبت بأسماء و صفات حق این نیست که اعراض بطور مستقیم بدون دخالت ذات الهیه و بدون مدخلیت جوهر خارجى که علت وجود اعراض است، منشأ ظهور اعراض گردد، چون اعراض از شئون وجودى جوهر و اسماء الهیه از شئون و تجلیات حقند، بلکه مراد آنست که حق با اسماء و صفات متجلى در حقایق خارجیه است.
جواهر خارجى با اعراض از تجلى حق با اسماء و صفات ظاهر مى‏ شوند. جواهر مظهر ذات و اعراض از شئون اسماء و صفاتى هستند که در کسوت ذات در حقایق تجلى نموده ‏اند.
2 - همان‌طورى‌که صفات و اسماء در ذات بوجود واحد موجودند، بحسب تحلیل عقلى تمیز دارند و اصل واحد «ذات» جامع آنها است. اعراض خارجى متمیز از یکدیگرند و جامع بین آنها حقیقت وجود جوهر واحد متجلى و متظاهر در آنها است. جامع بین اعراض از حیث مفهوم عرض است و از حیث وجود حقیقت جوهر است، لان ما بالعرض لا بدّ و ان ینتهى الى ما بالذات.
3 - رجوع شود بجلد اول اسفار،« چاپ ط گ 1282، ه ق ص 188»، اواخر فصول عرفانیه علت و معلول. ملا صدرا مسائل مهم عرفانى را که در مواضع مختلف کتب خود برهانى کرده در مطاوى این چند فصل، نفیس ‏ترین مسائل آن را با بیانى شیوا تقریر کرده است.« اشارة الى حال الجوهر و العرض فی هذه الطریقة ...».

منبع:

شرح مقدمه فصوص الحکم داود القیصری - سید جلال الدین آشتیانی - ص413-415