قوله: «و قبل انقطاع النبوة قد یکون القائم بالمرتبة القطبیة نبیا ظاهرا کابراهیم و قد یکون ولیا خفیا ... الخ»
مراد مصنّف، خلو زمان از نبى جائز است، و ممکن است نبى مشرع در برخى از ازمنه وجود نداشته باشد. ولى قائم بامر حق، باید در هر زمانى موجود باشد، چون نبوت جهت خلقى است و ولایت جهت حقى. قبل از انقطاع نبوت، یعنى قبل از ظهور خاتم، قائم بامر حق و واسطه در افاضه فیض، اعم از نبى و ولى موجود بوده است و ممکن است ولى مخفى باشد، و در خلق ظاهر نباشد. مثل حضرت خضر که قطب زمان بود و تا تشرف موسى بمقام نبوت، منشأ اخذ معالم و معارف موسى علیه السلام بود. حصول ولایت و نبوت در عالم خلق، تدریجى است و باید نبى یا ولى، اسفارى را که علت استکمالات هر قطب و واسطه در فیض است بپیماید تا بمقام ولایت و یا نبوت برسد. البته نبى و ولى در استکمال چون نفس آنها مستکفى بالذات است، احتیاج بمعلم بشرى ندارند1 . بعد از اتمام دائره نبوت تشریعى و انقطاع زمان، رابطه خلقى و جهت مربوط باجتماع بشرى ولایت حضرت ختمى از باطن وجود او منتقل به اقطاب و اولیاء محمدیین علیهم السلام مىشود و خلوّ ارض از حجت حق خواه ظاهر، و خواه خفى و باطن و مستور از چشم خلق، محال است و بر این معنى روایات متعدد از طرق متعدد از حضرت رسول اکرم نقل شده است.
همیشه در این امت، باید یکى از اولیاء خاتم ولایت حقیقت محمدیه موجود باشد، با ترتیب مراتب وجودى حفظ شود. و چون ولى از اسماء حاکم دائمى بر خلق است، و انقطاع آن عقلا محال است: «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا» ظهور این اسم و حکومت و تجلى آن دائمى است، و قطع نمىشود. بر این معنى، نیز روایات مفید قطع از طرق اهل سنت از حضرت ختمى مرتبت نقل شده است. با اینکه معاویه و اتراب و اتباع او علیهم اللعنة و العذاب، نهایت سعى را در محو فضائل اهل بیت نمودند، و لیکن خداوند از براى اتمام حجت، روایات مربوط به امامت ائمه را حفظ کرد، بقدر کافى در کتب اهل خلاف نقل شده است.
ولایت بعد از پیغمبر منتقل به وارثان علم او شد، و بحضرت خاتم ولایت مطلقه ختم خواهد شد. بعد از اتمام دائره ولایت و تمامیت کمال این حقیقت الهى، بحسب اقتضاى اسم باطن، قیامت فرا مىرسد. تحقق قیامت ناشى از اسم باطن، یعنى ظهور خلایق بباطن وجود، و استهلاک در انوار ربوبى و اضمحلال در حضرت حق، و علت وقوع آن اسم متولد از ترکیب اسم باطن و ظاهر، یعنى اسمى که حد فاصل بین ظاهر و باطن است. چون قیامت، ناشى از ظهور حق باسم قهار است، و از اسم جامع بین ظاهر و باطن، برزخ که حد فاصل بین دنیا و آخرت و یکى از منازل آخرت است تحقق پیدا مىنماید که: «من مات فقد قامت قیامته».
قیامت روزى است که بواطن و سرائر در آن روز ظاهر مىشود: «یَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» جمیع صور موجود در دنیا، منتقل بباطن وجود مىگردد، و اعمال که در باطن وجود مستور و مجسم است، در قیام قیامت و طى بساط زمان و مکان ظاهر مىگردد؛ و حق کوس: «لمن الملک» مىزند و صورتهائى که منشأ پنهانى تجسم اعمال و نیات مىباشند، مستور مىگردند. و باطن آنها که نیات و صور اعمال اعم از خیر و شر باشد، ظاهر مىگردد. صورت جنت و نار و بهشت و دوزخ که همان ملکات خوب و بد و زشت و زیبا باشد، عیان مىگردند: «و یحشر الناس على صور نیاتهم». منشأ عذاب و علت نیل بمقامات و مراتب بهشت و درکات دوزخ صور ناشیه از اعمال و افعال است. تا دنیا بر قرار است و معمور است، وجود ولیى اولیاء محمدیین، بعد از انقطاع نبوت به مقتضاى اسم ولى و هادى و نذیر لازم است. دولت و حکومت این اسماء بعد از انقطاع دنیا و رجوع فرع باصل و رقیقت به حقیقت، منقطع مىشود. «وَ اللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَ هُوَ یَهْدِی السَّبِیلَ».
در فصل بعد راجع به کیفیت تجلى حق باسماء مناسب با آخرت و معاد بحث و مفصلتر ذکر خواهیم نمود.
1 - سیر سلاک الى اللّه و سفراء الى ذاته تعالى و صفاته العلیا، در سرعت و بطوء اختلاف دارد. برخى از کاملان در اندک مدتى طریق دور و دراز را مىپیمایند و بمقام فناء در ذات و بقاء به او مىرسند، و از اولیاى کاملین مىگردند. کما هو المشاهد من ائمتنا المعصومین. برخى از ائمه علیهم السلام، در حال طفولیت داراى فضائل و کمالات تامه بودهاند. مسائل مشکل احکام فقهى و مسائل مشکل توحید را جواب مىدادهاند. حضرت مهدى موعود در غیبت صغرى و همچنین کبرى، با حداثت سن، مرجع علوم و معارف شیعه بوده است. بر این معنى، کمل از اهل توحید با آنکه در ظاهر از اهل سنت بودهاند، تصریح کردهاند. لذا آنها احتیاج بریاضات شاقهاى که برخى از سالکان مدتهایى اشتغال دارند، و چه بسا به جائى هم نرسند ندارند، و صفاء استعداد آنها در اندک مدتى باعث اتمام دایره ولایت آنها مىشود. شیخ عارف کامل، قدوه اصحاب کشف، در مفتاح الغیب در بیان اقسام، سلاک و مسافران، بحق واحدیت وجود گفته است:
شرح مقدمه فصوص الحکم داود القیصری - سید جلال الدین آشتیانی - ص735-738