عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

اهمیت بحث وحدت وجود

مسئله وحدت وجود از بنیانی ترین مسائلی است که بر دیگر مباحث نظام هستی شناختی عرفانی تاثیر می گذارد و به تمام بحث های مابعد الطبیعی جلوه ای تازه می بخشد.

درآغاز بهترین راه آن است که تاریخچه ای کوتاه از نظرات حکیمان اسلامی در مسئله وحدت و کثرت ارائه دهیم تا با مقایسه نظریه وحدت وجود با نظریه های مشائی، صدرائی و عرفانی دریابیم که چگونه سرانجام دیدگاه وحدت وجود توانست به عنوان نظر نهائی در فلسفه صدرائی بر کرسی قبول نشیند و نظرات هستی شناختی رقیب را از میدان به در نماید.

دیدگاه مکتب مشائی، نظریه کثرات متباین

می دانیم که مسئله اصیل یا اعتباری بودن وجود، به عنوان یک مسئله متمایز ، تنها در فلسفه صدرائی و فلسفه اشراق سربرآورده است. ولی در بررسی نظرگاه مکتب مشائی همواره تلاش شده است که با بهره مندی از شواهد متنی و توجه به کلیت ساختار فلسفی آن دوره ، نظر حکمای مشاء در مورد اصالت وجود و نیز چگونگی ارتباط وحدت و کثرت موجودات استخراج گردد.

کسانی که چنین تلاشی می کنند به خوبی آگاهند که دستگاه فلسفی مشاء کمال و پختگی لازم در مباحث وجود شناختی را ندارد تا بتوان نظریه ای کاملا منقح از آن را انتظار داشت.

آنچه بیشتر در این زمینه به فلسفه مشاء نسبت داده می شود گزاره ها زیر است :

  •  همه وجودها اصیل اند
  • همه وجودات به تمام ذات تباین دارند
  • همه وجودها در یک امر عام لازم، یعنی مفهوم وجود، شریک اند.

از گزاره های چهارگانه فوق بر می آید که از نظر مکتب مشاء کثرت حقیقی در جهان عینی برقرار است و این کثرات تنها از طریق امری که لازم عام آنها و خارج از ذاتشان تلقی می شود، ارتباط و وحدت می یابند.

این لازم عام همان همان مفهوم وجود است که به تمام کثرات خارجی حمل می شود.

بر اساس این نظریه ذات خارجی اشیاء به کلی با هم متباینند و اشتراکشان در یک مفهوم ذهنی است که خارج از ذات آنها ، اما در عین حال عَرَض لازم آنهاست. به بیان دقیق تر وجه اشتراک موجودات متباین خارجی در یک ویژگی انتزاعی است که از آن به خارج لازم تعبیر می شود.

اشتراک در چنین ویزگی ای، هرگز به اتحاد و اشتراک خارجی وجود های عینی مورد بحث نمی انجامد.

از نظر مشائیان صرف حمل یک وجود بر اشیاء متباین خارجی سبب حصول وحدتی حقیقی در ذات آنها نمی شود، زیرا وجود یک ویژگی انتزاعی است.

در این نظریه چنانچه مشاهده می شود وحدت از میان اعیان رخت بربسته و به امری انتزاعی و خارج از ذات اشیاء تبدیل شده است.

خلاصه این که : در حکمت مشائی، بنابر آنچه منسوب به آنهاست، وجودات گرچه اصالت دارند، حقایق متباین به تمام ذات‌اند که از نظر ذاتی هیچ اشتراکی ندارند و صرفاً در پاره‌ای خصایص انتزاعیِ خارجِ لازم، مشترک‌اند که یکی از این خصایص انتزاعی مشترک، وجود است.

بنابر این دیدگاه، عالَم واقع یا نفس‌الامر، صحنة کثراتی است که با هم هیچ ارتباط و وحدت و اشتراک ذاتی‌ای ندارند و فقط وحدت آنها در مفهوم وجود است. ازاین‌روی، وحدت وجود نزد حکیمان مشاء، صرفاً وحدتی مفهومی است.

درجه ی صحت انتساب این نظریه به مشاء

لازم است یادآور شویم که این دیدگاه ـ چنان‌که اشاره شد‌ـ منسوب به مشاء است و با برخی از مباحث دیگر همان نظام فلسفی ناسازگاری دارد.

از جمله قراین و شواهدی در بحث علت و معلول، در کلمات و آثار حکمای بزرگ مشائی همچون ابن‌سینا وجود دارد که بنابر آنها، حکمای مشاء، رابطه علت و معلول را یک رابطه عینی و خارجی می دانند و به وجود سنخیت میان علت و معلول معتقدند. لذا بایستی یک نحوه اشتراک عینی خارجی را هر چند به نحو اشتراک و وحدت سنخی میان علت و معلول بر اساس نظریه مشاء قائل شد.

از این رو می توان با مراجعه به آثار فلاسفه مشاء چنین برداشت کرد که آنها وحدت وجود را صرفاً وحدتی مفهومی ندانسته، به حقایق متباین کذایی قایل نیستند، و مراد آنان از تباین وجودات، تغایر و تفاوت و تکثر آنهاست که لزوماً با تباین به تمام ذات همسان نیست. از همین روی صدرالمتألهین بر این باور است که با بررسی بیشتر معلوم می‌شود کلمات مشائیان منطبق بر مبانی حکمت متعالیه است؛ اما به هر روی دیدگاه مشهور و منسوب به مشاء همان‌ است که گفته شد. 

تشکیک عامی وجود

در چگونگی حمل این خصیصه انتزاعی که خارج از ذات ولی لازمه آن است می توان شدت و ضعف نیز یافت به بیان حکمای مشاء در حمل مفهوم عام بر موجودات، تشکیک وجود دارد این خصیصه انتزاعی بر واجب الوجود بیشتر از ممکن الوجود صدق می کند.

همان گونه که می دانید در هر تشکیکی به یک جهتِ تامین کننده وحدت و عینیت و یک جهتِ تامین کننده افتراق و امتیاز نیازمندیم که دومی باید به گونه ایی به اولی بازگشت نماید. از آنجا که مشائیان اعیان خارجه را متباین به تمام ذات و فاقد جهت اشتراک حقیقی می دیدند جهت وحدت مورد نیاز در بحث تشکیک را به مفهوم عام لازم نسبت دادند. از نظر آنها نفس این مفهوم، در لزوم خود و در حمل خود بر موضوع ها شدت و ضعف دارد پس تشکیک را به این مفهوم عام نسبت دادند.

آنچه بیشتر پژوهشگران از ظاهر متون حکمت مشاء استخراج کرده اند چنین نظرگاهی است. همان گونه که روشن است این نظریه کثرت را در اعیان خارجی اصل قرار داده و به شدت بر آن تاکید می ورزد از این نظریه با نام تشکیک عامی وجود یاد شده است. 

منابع :

  • یزدان پناه  سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 154 تا 156
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 139 تا 148
  • مرادی- مژگان، زیر نظر دکتر حسینی شاهرودی، وحدت و کثرت وجود، اینجا