عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

از جمله کاربردهای تمثیلی در تبیین وحدت شخصیة وجود و چگونگی کنار آمدن این وحدت با کثرات، تمثیل یک و اعداد است. از یک سو، واحد یا یک، عدد نیست، و از سوی دیگر، اعداد از دو تا بی‌نهایت ـ که به نحو لایقفی پیش می‌روند‌ـ چیزی جز تکرار یک نیستند. بنابراین کثرت عدد از وحدت یک پدید آمده‌ است، و یک، خود را در ظرف اعداد، کثیر کرده است: الواحد متطوّر فی کثره الاعداد والاعداد اطوار الواحد.

همین نسبت با ظرایف موجود در آن، میان وجود واحد حق و کثرات عالم نیز برقرار است؛ زیرا چنان‌که پیش‌تر به‌تفصیل مطرح شد، حق‌تعالی همان وجود واحد متطور و متشأن در کثرت اطوار و شئون است، و این اطوار و شئون جز همان واحد مقیدشده نبوده، اطوار و شئون و مراتب اویند.

به بیان دقیق تر می توان این تمثیل را این چنین بیان نمود:  واحد داراى دو نوع وحدت است:

o       وحدت ‏حقیقى

o       وحدت عددى

واحد از جنبه اول، قابل تکرار و تعدد نیست و از این‏جنبه است که واحد بدون تجافى ازمقام خود، اعداد مختلف تا بی ‏نهایت را به وجود می آورد به این معنا که واحد، در تنزل خود و اختلافات اضافى که به وسیله این ‏تنزل پیدا می ‏کند، محفوظ است‏ با آنکه اعداد، چیزى جز واحد مضاعف نیستند،پس واحد در عین حفظ مقام خود به عنوان واحد، مقوم جمیع مراتب اعداد است.

واحد از جنبه دوم در اعداد، سارى نیست، بلکه مقابل آنهاست. حال این دوجنبه به یک حقیقت موجودند و واحد با این دو جنبه خود نمونه ‏اى است از وجودحق از آن رو که حق هم در مرتبه غیبى باقى است وهم در عین حال به وسیله ‏تجلى، محقق مراتب مختلف وجود است، به نحوى که هر مرتبه ‏اى همان تجلی ‏است از حیث تخصص واضافه آن به عین ثابت. با این وصف، وجود حق از حیث ‏مرتبه، مباین است ‏با دیگر مراتب، چنان که واحد در عین تکرر، واحد بودن وهویت‏ خود را از دست نمی ‏دهد، به علاوه همانطور که همه اعداد به جمیع جهات،محتاج واحدند و واحد به هیچ وجه به عددى محتاج نیست، همین طور در مورد رابطه ممکنات با حق تعالى چنین است.

وقتی عدد واحد (یک) تکرار شود، به ترتیب با یک بار تکرار، عدد 2، با دوبار تکرار، عدد 3 و با سه ‏بار تکرار، عدد 4 و ... حاصل می‏شود. از این رو، اگر عدد واحد تکرار نشود، هیچ عددی حاصل نخواهد شد. لذا می‏توان گفت که همه اعداد برای ظهور و تحقق خود، نیازمند ظهور واحد هستند، در حالی که واحد در مقام ذات خود از وجود اعداد و از ظهور به صور آنها بی‏نیاز است. در این تمثیل، مراد از واحد، وجود مطلق حق و منظور از اعداد و مراتب مختلف آنها، اعیان ثابته و احکام و آثار آنها و موجودات خارجی است.

تمثیل یک و اعداد در آثار عرفانی

محی‌الدین‌بن‌عربی دربارة این تمثیل در جلد اول از فتوحات مکیه می‌گوید:

... فإنّ الإثنین لا توجد ابداً ما لم تَضِفْ الی الواحد مثلَه وهو الإثنین ولا تصحُّ الثلاثه ما لم تزد واحداً علی الإثنین وهکذا إلی ما لا یتناهی، فالواحد لیس العدد وهو عین العدد ای به ظهر العدد فالعدد کله واحد؛ (فتوحات مکیّه، ج۱، ص۶۴.)

... همانا دو هرگز به وجود نمی‌آید تا زمانی که به یک مثل آن را نیفزایی، و این حقیقت دو است، و سه شکل نمی‌گیرد مادام که یکی بر دو اضافه نکنی، و همچنین است اعداد دیگر تا بی‌نهایت. پس یک، عدد نیست و عین عدد است؛ یعنی به واسطة یک، عدد ظهور می‌یابد. پس [می‌توان گفت] عدد همه‌اش یک است.

همچنین درفصوص الحکم، به این تمثیل اشاره کرده است و درباره آن می‏گوید : «وظهرت الاعداد بالواحد فی المراتب المعلومه . فأوجد الواحدُ العددَ و فَصّل العددُ الواحد.» (ابن‏عربی، 1366، فص ادریسی)

تاج الدین خوارزمی از شارحان معروف کتاب فصوص الحکم، پس از نقل عبارت فوق می‏گوید :

«چون ظهور واحد در مراتب متعدده، مثال تام بود مر ظهور حق را در مظاهرش، شیخ این کلام را توطئه(مقدمه) ساخت از برای شروع در تقریر عدد و ظهور واحد در وی، تا محجوب بدین مثال استدلال کند بر تکثر واقع در وجود مطلق، با وجود عدم خروج وجود مطلق از واحد حقیقی بودن.» (خوارزمی، 1364، ص 221)

و باز در فتوحات می خوانیم: ... فهو بمنزله سریان الواحد فى منازل العدد. (فتوحات، ج (چاپ جدید)، ص 114)

جامى : «و کما ان فى الحروف سر التوحید و احتجاب الوحده بالکثره فکذلک فى الاعداد، لان‏العدد هو الواحد المحتجب بلباس العدد الا ترى ان العدد ملتئم من ماده - هى الواحد - و صوره - هی ‏الوحده - به‏»

صدرالمتألهین با الهام از آثار عرفا، این مثال را در آثار خود مطرح می‌کند و آن را بهترین مثال در این زمینه می‌شمارد:

... بهترین مثال‌ها در تقریب به ذهن، مثال زدن به یک و نسبت آن به مراتب کثرت عددی است...؛ زیرا یک، به تکرارش عدد را پدید می‌آورد؛ به دلیل آنکه اگر یک تکرار نشود، حصول عدد ممکن نخواهد بود، و [از سویی] در عدد چیزی جز حقیقت لابشرطیِ یک وجود ندارد.... بنابراین اینکه یک به تکرارش عدد را به وجود می‌آورد مثالی است برای آنکه حق‌تعالی با ظهورش در آیات و مظاهر عالم، خلق را پدید می‌آورد... و ارتباط بین یک و عدد، مثالی است برای [تبیین] ارتباط بین حق و خلق... . (اسفار، ج۲، ص۳۰۸)

علامه حسن زاده آملی می نویسند: از جمله مطالب که در پیرامون وحدت معنون است، مضاهات آن با وجود به وجوه عدیده است از آن جمله این که عدد به تکرار واحد تحقق مى‏یابد یعنى اعداد تکرار وحدت‏ اند و هر عدد جز وحدت مکرره نیست و تکرار شى‏ء ظهورات او است و ظهورات شى‏ء جداى از او نیست، این امر در واحد و اعداد مثال و مضاهى ایجاد حق صور اشیاء را است‏.

تفصیل عدد مراتب واحد را مثال مظهر بودن موجودات مر وجود حق سبحانه و نعوت جمالیه و صفات کمالیه او را است در این دو امر ایجادى و مظهرى‏.

(رساله وحدت از دیدگاه عارف و حکیم، صص: 28 و 29)

... نقل دو بیتى از گلشن راز و کلام شارح لاهیجى مناسب مى‏نماید:

شد آن وحدت از این کثرت پدیدار             یکى را چون شمردى گشت بسیار

یعنى آن وحدت حقیقى که هستى مطلق است از این کثرت مرایا که اعیان ثابته‏ اند به مقتضاى شئونات ذاتیه که مستلزم جلاء و استجلاء است پدیدار شد یعنى ظاهر گشت و با وجود آن که در صورت کثرت و تعینات ظهور کرده هیچ کثرتى در حقیقت آن وحدت لازم نیامد مثل واحد که دو بار بشمارى دو شود، و سه بار بشمارى سه شود، و چهار بار بشمارى چهار شود و على هذا و از بسیارى شمردن ذات واحد به حقیقت کثیر نمى گردد فاما در هر شمارى آن واحد به خصوصیت صفتى و اسمى ممتاز می ‏گردد

چون ظهورات و تجلیات وحدت حقیقى در مجالى کثرات جهت اظهار کمالات صفات غایت پذیر نیست اشاره بدین معنى نموده می فرماید:

عدد گر چه یکى دارد بدایت             ولیکن نبودش هرگز نهایت‏

یکى که واحد است مبدا و منشا جمیع اعداد است و ظهور این مبدا که یکى است بصورت اعداد متکثره و مخصوص شدن آن مبدا که واحد است در هر مرتبه از این مراتب اعداد به اسمى و صفتى و خصوصیتى است چنانچه در مرتبه اولى که بصورت دیگر تجلى می ‏نماید دو می خوانند، و در مرتبه دیگر سه می ‏نامند نمودارى است بر اسرار وجود مطلق و ظهور او در مراتب کثرات و تعینات مع بقائه على الوحده الحقیقیه‏

واحد عدد نیست بلکه منشا جمیع اعداد است و همه از او حاصل شده‏ اند و اوست که عین همه اعداد است و عدد به حقیقت اعتبار تکرار تجلى واحد است و اگر فى المثل یکى از هزار بردارى هزار نماند اگر بصیرتى دارى نظر به این ارتباط کن و تجلى وحدت مطلقه را در مراتب کثرات مشاهده نما و یقین بدان که غیر یک حقیقت نیست که به حسب تکثر مرا یا کثیر نموده و این نمود کثرات قادح وحدت وى نمى گردد.

و ما الوجه الا واحد غیر انه             اذا انت اعددت المرایا تعددا

اگر چه بدایت و منشا عدد یکى است و مبدا همه واحد است فاما عدد را هرگز نهایت پدید نیست چه اعداد از اعتبار تکرار واحد ظاهر می ‏گردد و اعتبارات بى نهایت است و بنابراین اعداد را نیز نهایت نیست و این معنى اشارت است به عدم انحصار ظهورات الهى در مظاهر نامتناهى‏.

(رساله وحدت از دیدگاه عارف و حکیم، صص: 29 و 30)ا

تمثیل یک و اعداد در ادبیات عرفانی

عبدالرحمن جامی پس از طرح مثال «یک و عدد»، اعداد را لباس یک و یک را محجوب در آنها می‌شمارد و از عزالدین محمود کاشی (م ۷۳۵) این مثال را در قالب نظم این‌چنین نقل می‌کند:

کثرت چو نیک در نگری عین وحدت است             ما را شکی نیست در این گر ترا شَکَسْت

در هر عدد ز روی حقیقت چو بنگری                   گر صورتش ببینی و گر ماه یِکَسْت

(نقد النصوص، ص ۶۹)

جامی :

 تحصیل وجود هر عدد از احد است                         تفصیل مراتب احد از عدد است

عارف که ز فیض روح قدسش مدد است                 ربط حق و خلقش این چنین معتقَد است

مولانا :

گرهزارانند یک تن بیش نیست                             جز خیالات عدد اندیش نیست

شیخ عزالدین محمود کاشانى:

کثرت چو نیک درنگرى عین وحدت است                     ما را شکى نماند در این گر ترا شکیست

در هر عدد ز روى حقیقت چو بنگرى                            گر صورتش ببینى و گر ماده‏اش یکیست

شبستری :

شد آن وحدت از این کثرت پدیدار                       یکى را چون شمردى گشت‏بسیار

عدد گرچه یکى دارد بدایت                                 ولیکن نبودش هرگز نهایت

همه یار است و نیست غیر از یار                          واحدى جلوه کرد و شد بسیار

جهان را دید امر اعتبارى                                     چو واحد گشت در اعداد جارى

جهان خلق و امر آنجا یکى شد                             یکى بسیار و بسیار اندکى شد

همه از وهم تست این صورت غیر                        که نقطه دایره است از سرعت‏سیر

حاجی سبزواری :

گر بپویی تو هر عدد را نیست                          جز یکی در قوامشان مدخل

در جمله مراتب اعداد لا یقف                            نبود به پیش دیده اسرار غیریک

منابع :

  • یزدان پناه  سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 165 تا 166
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 179 تا 200
  • یزدان پناه  سید یدالله، درس های شرح تمهید القواعد جلسه 15 تا 16
  • حسن زاده آملی -- حسن، رساله وحدت از دیدگاه عارف و حکیم، صص: 28 و 29