نقش اصل اصالت وجود
ملاصدرا با بنیان نهادن اصل محوری فلسفه خویش، یعنی اصالت وجود به تصحیح و بازسازی نظریه هستی شناختی مشائی پرداخت.
نخستین پیام اصالت وجود جدا کردن حساب مفهوم وجود از دیگر مفاهیم همسان مانند تشخص و وحدت از نظر صدق شان بر امور و حقایق خارجی است، مفاهیمی که در دستگاه فلسفی مشاء از نظر حمل بر اشیاء خارجی هیچ تفاوت عمده ایی میان آنها وجود نداشت. از نظر ملاصدرا وقتی کسی اصالت وجود، یعنی عینی بودن وجود را بپذیرد کل دیدگاه وی در مباحث هستی شناختی و به ویژه در بحث های وحدت و کثرت دگرگون خواهد شد.
تمایزی که ملاصدرا در پرتو بحث اصالت وجود میان مفهوم عام وجود و حقیقت عینی وجود می نهد، کلیدی ترین نکته بحث حاضر است. هر چند سخن مشاء درباره انتزاعی بودن و خارج از ذات بودن مفهوم وجود در اینجا نیز پذیرفته می شود، اما در عین حال تاکید می گردد که آنها از این نکته اساسی بازمانده اند که این مفهوم عام برخلاف دیگر مفاهیم مشابه، از متن خارج و عین واقع خارجی حکایت دارد. مابه ازای مفهوم عام وجود همانا حقیقت عینی وجود است که بدون واسطه در متن واقع تحقق دارد. به بیان دیگر محکیِّ مفهوم وجود، اصل ذات و هویت شیء است در حالی که محکیِّ مفاهیم مشابه و همسانی چون وحدت، تشخص و ... یک ویژگی هویت خارجی است و نه خود آن.
نفس پذیرفتن این مبنای فلسفی مهم ما را به پذیرش یک نوع وحدت و اشتراک خارجی میان اعیان خارجی می کشاند. زیرا اگر مفهوم وجود در ذهن ما مفهوم واحدی بیش نیست و اگر همین مفهوم است که همواره از متن واقع حکایت می کند، بنابراین تمام آنچه که در متن واقع یافت می شوند باید در ذات و اصل هویت خارجی شان با یکدیگر اشتراک داشته باشند که مصحح انتزاع مفهومی واحد باشند. این اشتراک و جهت وحدت همان است که در اصطلاح صدرایی به حقیقت عینی وجود معروف است.
به عبارت دیگر صدرالمتألهین معتقد است اگر وجود را در موجودات اصیل دانستیم، دیگر نمیتوان آن را همانند مفاهیمی چون فعلیت و علیت و وحدت و تشخص، صرفاً مفهوم عام مشترک یا حداکثر خصیصة انتزاعی و عارض خارج لازم دانست؛ بلکه باید سخن را جلوتر برد و ذوات موجودات را مملوّ از حقیقت وجود دانست و آنها را به لحاظ ذات وجودی مشترک و واحد شمرد.
تشکیک خاصی
در دیدگاه صدرایی حقیقت عینی وجود و نه حمل مفهوم عارضی وجود بر مصادیق است که مراتب و شدت و ضعف دارد و گفته می شود که این حقیقت یک حقیقت واحد دارای مراتب است.
نظریه ملاصدرا در این باره را تشکیک خاصی می نامند. البته تشکیک خاصی نظر عالی و سخن نهایی صدرا در این زمینه نیست و او در نهایت نظر عرفا را می پذیرد که به وحدت وجود معروف است ولی همان گونه که خود او نیز یادآور شده است برای فهم آن نظر نهایی، به لحاظ آموزشی پرداختن به این نظریه و مبانی آن، برای آشنایی ذهن مخاطب ضروری است.
در تشکیک خاصی صدرایی ما دیگر با یک وحدت مفهومی انتزاعی و یا حتی یک وحدت سنخی همچون وحدت افراد یک نوع در اصل نوع مواجه نیستیم، زیرا در وحدت سنخی نیز یک واحد حقیقی خارجی نداریم. وحدت سنخی وحدتی بالقوه است که به تصور نوع در ذهن وابسته است و حقیقت واحد به نحو بالفعل تنها در مرتبه ذهن وجود دارد. البته خارج به سبب هم سنخ بودن قابلیت وحدت خواهد داشت. در حالی که در تشکیک خاصی حقیقت وجود امری عینی و واحد و در عین حال دارای مراتب است از نظر ملاصدرا همان گونه که کثرت اعیان خارجی حقیقی است وحدت آنها نیز حقیقی است به همین دلیل برخی شارحان فلسفه صدرایی تصدیق هم زمان چهار گزاره ذیل را برای تصدیق تشکیک صدرایی ضروری دانسته اند :
- کثرت حقیقی است
- وحدت حقیقی است
- کثرت به وحدت باز می گردد
- وحدت در کثرت ساری است
در واقع دو گزاره ی آخر با این هدف طراحی شده اند که اصل محوری تشکیک یعنی عینیت ما به الامتیاز و ما به الاشتراک را در مورد تشکیک خاصی تبیین کنند.
برای تصویر سازی جمع میان وحدت و کثرت باید به دقت دانست که مقصود ملاصدرا از وحدت در اینجا چه نوع وحدتی است؟ می توان وحدت مورد نظر در این دستگاه را در مقابل وحدت سنخی یا وحدت عددی، وحدت سریانی یا وحدت حقّه سریانی نام نهاد .وحدت سریانی ویژگی حقیقتی است که در کثرت سریان دارد و می تواند کثرت را در خود جمع کند و در عین حال وحدت عینی و حقیقی آن آسیبی نمی بیند چنین وحدتی نه تنها با کثرت منافی نیست بلکه کثرت بر آن تاکید دارد زیرا نشانِ شمول و وسعت آن وحدت است.
از چنین کثرتی به کثرت نوری نیز تعبیر می شود. کثرت نوری کثرتی است که سازگار با وحدت و بلکه موکِّد آن است. اساسا تصور صحیح وحدت سریانی بدون تصور کثرتی که وحدت شامل آن باشد ممکن نیست.
برخی گمان کردهاند در نظام صدرایی، چون وجود در هر موجودی اصیل شمرده میشود و همة موجودات در اصل وجود مشترکاند، این اشتراک، سنخی است؛ یعنی موجودات در سنخ وجود با یکدیگر یکسان و واحدند؛ همانند کاسههای آب جدای از یکدیگر که همه در سنخ آب شریکاند اما هرگز وحدت و یکپارچگی خارجی میان آنها نیست.
از جمله اموری که به این برداشت نادرست دامن میزند، مثالی است که معمولاً در سطح متعارفِ تعلیمی برای تشکیک در اصل وجود ـ چنانچه در نکتة بعدی و مباحث آتی بدان اشارتی خواهد رفتـ آورده میشود. در این مثال میگویند وجود مثل نور است؛ لیکن گاهی نور آفتاب است و گاه نور نورافکنهای بزرگ و گاهی نور یک چراغ معمولی و گاه نور شمع و گاهی هم نور کرم شبتاب. همة اینها نورند اما با این حال به حسب شدت و ضعف در نفس نوریت مختلف میشوند.
مثالْ گرچه همیشه از جهت یا جهاتی مقرِّب است، هیچگاه از همة جهات عین ممثَّل نیست؛ زیرا در غیر این صورت مثال نخواهد بود. غفلت از این نکته و تطبیق جهت یا جهاتی که مد نظر ممثِّل نیست بر ممثَّل، موجب میشود مثال مبعّد و رهزنی شود. در این مثال فقط شدت و ضعف نورها و اینکه همه نورند، در نظر بوده، لکن برداشت اشتراک سنخی را نیز به دنبال آورده است؛ زیرا در مثال، نورهای جدا از یکدیگر مطرح شدهاند، در حالی که مثال درستتر در این زمینه مثال به نور واحدی است که به تدریج ضعیف میشود؛ مانند نور آفتاب که به ماه میتابد و از آنجا به زمین منعکس میشود و همان نور واحد شخصی مرحلهبهمرحله ضعیف و ضعیفتر میشود تا آنکه دیگر نوری باقی نماند.
به هر روی، ملاصدرا بر اساس آنچه در آثار خود ارائه داده و بهویژه در مرحلة علت و معلول تبیین کرده است، همانند عرفا، به وحدت شخصی و یکپارچگی خارجی وجود معتقد است؛ یعنی به نظر وی در واقع و عالم خارج یک پیکره از وجود تحقق دارد و وجوداتْ تکهتکه و جدا از هم نیستند.
اما این وحدت شخصی، وحدتی سریانی است. صدرالمتألهین میگوید وحدت شخصی و یکپارچگی خارجیِ وجود، همراه با سریان آن در مراتب بیشماری از شدت و ضعف است که تمثیل صحیح آن به نور در سطور پیشین گذشت.
تبیین دیگر تشکیک خاصی
تبیین دیگری که با بهره مندی از یکی دیگر از مفاهیم دستگاه فلسفی صدرا می تواند ما را در فهم تشکیک خاصی و وحدت سریانی یاری کند ، نوع رابطه میان علت و معلول در این دستگاه فلسفی است. ملاصدرا با ناکافی دانستن اقسام حمل که در فلسفه اسلامی مطرح بود، در طرحی نو نوع جدیدی از حمل را برای کاربرد در مقاصد این دستگاه فلسفی مطرح نمود. این حمل که به نام حمل حقیقت و رقیقت معروف شد، میان علت و معلول برقرار است و مفاد آن این است که معلول تنها نسخه ضعیف شده و رقیق وجود علت است و نه چیزی دیگر. به این ترتیب نوع یاین همانی بین علت و معلول برقرار است. در واقع یک حقیقت واحد است که هم در علت و هم در معلول موجود است ، اما وجود این حقیقت در علت در شدیدترین حالت و درمعلول به نحو ضعیف است که از آن به رقیقت تعبیر می شود.
چنین حملی با طرح وحدت سنخی تبیین پذیر نیست . در واقع چنین حملی تنها در زمینه تشکیک خاصی که وحدت حقیقی را به متن خارج می برد و کثرات را مراتب و درجات ضعیف و شدید یک حقیقت می داند قابل فهم است.
نتیجه گیری
- وحدت شخصی وجود از نگاه ملاصدرا، سریانی است نه اطلاقی (آنچنانکه عرفا میگویند)؛
- کثرت در این دستگاه، همگام با وحدت، ذاتی وجودات است. به دیگر سخن، همچنانکه وجودات در خارج واقعاً وحدت و یکپارچگی دارند، واقعاً متکثرند و با هم متفاوتاند؛ زیرا وحدت شخصی سریانی وجود، جز با وحدت و کثرت واقعیِ در نفس وجود به دست نمیآید، که تصویر کامل این معنا در تشکیک خاصی و ذاتی فراهم میآید. ملاصدرا در شواهد الربوبیه میگوید: انّ شمول الوجود للأشیاء لیس کشمول الکلّی للجزئیات کما اشرنا الیه بل شموله من باب الانبساط والسریان...؛ همانا شمول و فراگیری وجود نسبت به اشیا ـ چنانکه پیشتر بدان اشاره کردیمـ همانند فراگیری کلی مفهومی نسبت به جزئیات نیست بلکه از باب انبساط و سریان است... .
- صدرالمتألهین در نگاه متوسط خود، (وحدت شخصیِ سریانی) برخلاف حکمای مشاء که کثرت را به نحو غلیظ و واقعی مطرح میساختند، و وحدت را در خارجْ لازمْ یا در مفهوم وجود جاری میدانستند، هر یک از وحدت و کثرت را واقعی و خارجی میشمارد و هر دو را در نفس حقیقت وجود جاری میداند. در این دیدگاه وحدت و کثرت هر دو جدیاند.
منابع :
- یزدان پناه – سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 154 تا 156
- امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 139 تا 148