عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

تصوف و عرفان اسلامی از آنجایی که مقصد و مقصود خود را قرب الی الله و نیل و وصول به حق و معرفت او می‌دانست، به ناچار می‌بایست شرایط و امکانات لازم را برای سیر و سلوک فراهم آورد. از این رو، از سده‌های نخستین برای تحقق این امر بر پیروی کامل از «خضر راه» اصرار می‌ورزید. (. شهید مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، ص 85.) زیرا کسی که این منازل را طی کرده باشد و راه و رسم منزل‌ها را بداند به راحتی می‌تواند از تازه‌واردان دستگیری کند و آنها را همچون راه‌بلد راهنمایی کند و به مقصد برساند.

قطع این مرحله بی همرهی خضرمکن
ظلماتست بترس از خطر گمراهی

پیر راه با دستوراتی که می‌دهد و تلقیناتی که القا می‌کند و روش ویژه‌ای که فرا روی سالک می‌نهد و با نظرات روحی که همواره دارد، سالک را اندک اندک به بالا می‌برد. هر سالکی به فراخور استعداد و صفای باطنش این منازل را طی کرده و به مقصد نهایی نائل می‌گردد.

به بیان دیگر، در این وادی عرفای اسلامی به تربیت جان‌ها می‌پردازند که یکی از بخش‌های نهفته در آموزه کلی عرفان است. این بخش در کنار بخش‌های سه‌گانه یادشده تکمیل‌کننده مجموعه آموزه‌های عرفان است. عرفان هرگز نمی‌تواند از بخش عمل و تربیت تهی باشد. بلکه این بخش یکی از ارکان اصلی مجموعه عرفان شمرده می‌شود، زیرا به مدد آن سالک و واصل الی الله و عارف بالله معنا پیدا می‌کند و آثاری همچون عرفان نظری و ادبی و عملی را به ارمغان می‌اورد. این بخش در طی سده‌ها به تدریج به صورت فرقه‌های صوفیه ظاهر گشت که هر فرقه برای خود استاد خاص و دستورات ویژه داشته و روش منحصر به فردی را ارائه نموده‌اند. چنین عواملی به وجود سلسله‌ها و فرقه‌های گوناگون منتهی شده است. در گذر زمان، برخی فرقه‌ها پدید آمدند که در منش، روش اختصاصی و دستورات به انحراف کشیده شده‌اند.

این امر از دید محققان و بزرگان عرفان پنهان نمانده است به ناچار زبان به اعتراض گشوده‌اند.( به عنوان نمونه بنگرید به: جامی، نفحات الانس، ص ۵۳۳ ذیل عنوان سَیدی احمد بن ابی الحسن الرَّفاعی پیرامون فرقه رفاعیه. سَیْدی احمد بن ابی الحسن الرَّفاعی قدس الله روحه: ذو المقامات العلیة و الاحوال السنیة خَرَقَ الله سبحانه علی یدیْه العواید و قلّب له الاعیان و اظهر العجائب و لکن اصحابه ففیهم الجیّد و الردیء یدخل بعضهم النیران و یلعب بالحیّات و هذا ما فیه ما عرفه الشیخ و لاصلحاءُ اصحابه نعوذ بالله من الشیطان.)

عرفان اسلامی در طی قرون در بخش تربیت ناگزیر با مقوله فرقه‌های عرفان گره خورده است. این بخش از عرفان کم و بیش بروز اجتماعی پیدا کرده و گاه به صورت طبقه اجتماعی خود را نشان داده است. این بخش در گذر زمان آداب خاصی هم پیدا کرده است که به عنوان آداب مستحسنات صوفیه مشهور گشته است. (عزالدین محمود کاشانی، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایة، باب پنجم، ص ۱۴۶ تا ۲۰۲)

از آنجایی که گاه عارفان مسلمان برای تربیت جان‌ها مکان‌های خاصی را برگزیده‌اند که تنها به این امر بپردازد (خانقاه، تکیه، رباط) و دستوراتی را در پوشیدن لباس ویژه (خرقه) و شیوه‌های ذکر (خلوت، چله‌نشینی سماع) ارائه کرده‌اند، به آداب خاصی منتهی شد که از آن به آداب صوفیه یاد می‌کنند.

برخی از این آداب جزو ضروریات و لوازم حتمی عرفان نیست، لیکن از آنجایی که در طی قرون در عرفان اسلامی راه یافته است، ناچاریم در عرفان اسلامی نیم‌نگاهی به آنها داشته باشیم.

منابع :

  • یزدان پناه– سید یدالله، سیری در تاریخ عرفان اسلامی، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)