عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

واژه عرفان، هرچند در برخی اطلاقات خود، به هر دو جنبة عملی و معرفتی اشاره دارد و حتی در ذهنیت امروزی، لفظ عرفان بر مطلق میراث عارفان اطلاق می‌شود، اما در آثار محققان از عرفا ـ همچون تعریفی که از ملاعبدالرزاق کاشانی مشاهده کردیم ـ با غلبة جنبة معرفتی استفاده می‌شود، برخلاف واژه تصوف که هرچند در ابتدا به‌معنای مطلق میراث عرفانی کاربرد داشته است، اما کم‌کم با غلبة جنبة عملی به‌کار رفته است و در همین راستا و به‌تدریج در عرفان عملی با بروز اجتماعی آن در قالب سلسله‌ها و فرقه‌ها ظهور یافت و از همین رو با آمیخته‌شدن سلسله‌های دراویش و فرقه‌ها به بدعت‌ها و انحرافات اخلاقی و دینی، واژگان «تصوف» و «صوفی» نیز بار منفی یافت. امروزه و در سرزمین ما واژه «عرفان» و «عارف» با بار ارزشی مثبت در همة فراورده‌های عرفانی اعم از عملی و معرفتی و هنری، و غالباً بر عارفان شیعی به‌کار می‌رود و واژه‌های «تصوف»، «صوفی» و دیگر هم‌خانواده‌های آن، با بار ارزشی منفی در فراورده‌های عمدتاً عملی و سلوکی و فرقه‌ای، و غالباً بر عرفای مذاهب مختلف اهل تسنن استفاده می‌شود.

به هر حال این اصطلاحات در گذر زمان تطوراتی داشتهاند؛ گاه تصوف تنها بر بخش عملی عرفان و عرفان عملی(فناری، مصباح الانس، ص 6 چاپ سنگی) و عرفان بر بخش نظری اطلاق میشد. در عصر کنونی، عرفان به طور مطلق بر همه میراث صوفیه اطلاق میگردد.

منابع :

·  یزدان پناه سید یدالله، سیری در تاریخ عرفان اسلامی، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)   

        ·  امینی نژاد علی، آموزش پودمانی مبانی عرفان اسلامی، صص ۲۲ تا ۳۲