در بین نظرها در مورد وحدت و کثرت وجود نظریه «وحدت شخصی وجود» با ظواهر شرعی سازگارتر است، زیرا ظواهر قرآن کریم بر آیت ونشانه بودن تمام آنچه غیر خداوند است دلالت میکند:
(وفِی الاَرضِ ءایت لِلموقِنین وفی اَنفُسِکُم)( ذاریات/۲۰ ـ ۲۱)
(وجَعَلنَا الَّیلَ والنَّهارَ ءایَتَینِ فَمَحَونا ءایَةَ الَّیل)( إسراء/۱۲)
(وفی خَلقِکُم وما یَبُثُّ مِن دابَّه ءایت لِقَومٍ یوقِنون)( جاثیه/۴)
(ومِن ءایتِهِ الَّیلُ والنَّهارُ والشَّمسُ والقَمَر) (فصلت/۳۷)
هرچه غیر خداوند است و عنوان «شیء» بر آن اطلاق میشود، هرچه در آسمان و زمین است و خود آسمان و زمین و شب و روز و هر آنچه در آنهاست، آیات خداوند سبحان هستند و آیت بودن وصف و عرض مفارق آنها نیست، حتی نظیر زوجیت برای عدد چهار یعنی وصف لازم نیز نیست، زیرا وصف لازم متأخر از مرتبه ذات ملزوم بوده و در مرتبه ذات نیست. آیت خدا بودن عین گوهر وذات اشیاست و اشیا به تمام ذات خود آیت حق هستند. وقتی که ماسوای خداوند در ذات و وصف خود نشانه او باشند، در ذات خود هیچ چیزی نخواهند داشت، زیرا اگر در ذات خود چیزی داشته باشند، از همان جهتْ آیت و نشانه خداوند نخواهند بود؛ و اگر غیر خدا عین آیت برای اوست، حقیقت آن جز «نمود» نخواهد بود و از «بود» سهمی برای آن نمیماند، زیرا اگر برای آن سهمی از بود باشد، از همان جهت آیت غیر خود نخواهد بود. آیت بودن اشیا نسبت به خداوند نظیر آیات اعتباری نیست که در ظرف اعتبار باشد، بلکه تکوینی است و تکوینی بودن آن هم صبغه مقطعی و محدود ندارد تا آنکه در برخی از اوضاع آیت خداوند باشند و در برخی آیت او نباشند، بلکه هیچ شأنی از شئون ماسوای خدا نیست مگر آنکه آیت خداوند سبحان است.
نفی وجود بر اساس وحدت شخصی از ماسوا و اسناد آیت بودن به آنها مستلزم اجتماع یا ارتفاع نقیضین نیست، زیرا هستی و نیستی نقیض یکدیگر هستند و بر آیتِ هستی، هستی صدق نمیکند و نیستی صادق است و آیت نیز نقیض نیستی نیست تا آنکه اجتماع آیت و نمود با نیستی مستلزم جمع نقیضین باشد؛ نقیضِ آیت و نمود، سلب آن است و البته آیت و نمود نقیض خود نیست. خلاصه آنکه بود و نبود نقیضهماند و نمود و سلب نمود نقیض یکدیگرند و آیت خدا، بود ندارد و نبود بر او صادق است، پس ارتفاع نقیضین نمیشود و از طرف دیگر نمود است و سلب نمود نیست، پس از این جهت هم ارتفاع نقیضین لازم نمیآید.
منابع :
- آیت الله جوادی آملی ، عین نضّاخ، جلد ۳ ، صص 377 تا 415