در نزد اهل عرفان واجب همان وجود مطلق است و امتیاز وجود مطلق از وجودات مقیده امتیازی طولی و احاطی است، زیرا مطلق دارای وصف وجودی سعه و احاطه است؛ اما مقید جز فقدان آن وصف وجودی دارای هیچ حقیقتی که مطلق فاقد آن باشد نیست.
وصف سعه و احاطه که موجب امتیاز مطلق از مقید است یک وصف زاید و خارج از ذات مطلق نیست تا امتیاز مطلق از مقیدات به یک امر خارج منتسب باشد، از اینرو امتیاز آن از دیگر امور بدون آنکه محذورهای وارد بر نظر اهل حکمت را به دنبال داشته باشد به ذات بازمیگردد. اطلاق و احاطه واجب که عین ذات است او را بالذات از دیگران امتیاز داده و دیگران را بالعرض از او ممتاز میگرداند. این معنا که مشهود عارف است از طریق تدبر در آیات قرآن کریم نه تنها در ظرف ادراک و فهم حکیم قرار گرفته، بلکه در معرض مشاهده و معاینه قلب سالک واقع میگردد، از اینرو خداوند سبحان میفرماید:
(اَفَلا یَتَدَبَّرونَ القُرءانَ اَم عَلی قُلوبٍ اَقفالُها)( محمدصلی الله علیه و آله و سلم/۲۴)؛ پس چرا در قرآن تدبر نمیکنند؟ آیا بر قلبها قفل زده شده است؟
قرآن کریم در سوره مبارکه «توحید» میفرماید:
(بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم قُل هُوَ اللهُ اَحَد اَللهُ الصَّمَد لَم یَلِد ولَم یُولَد ولَم یَکُن لَهُ کُفُوًا اَحَد)
این آیات با تأکید بر احدیت و یکتایی هویت غیبیه و ذات احدی و شریک نداشتن او راه را برای قول به انحصار وجود در خداوند باز میکند و در آیه (اَللهُ الصَّمَد) احدیت به صمدیت که اطلاق سِعِی خداوند است تبیین شده است و در آیات (لَم یَلِد ولَم یُولَد ولَم یَکُن لَهُ کُفُوًا اَحَد) با نفی دو نحوه از تقابل صمدیت تشریح شده است، زیرا «والد» در قبال «ولد» و «کفو» در مقابل کفو دیگر است، با این تفاوت که والد و ولد دو صنف از یک نوع و دو کفو ممکن است دو نوع از یک جنس باشند. واجب تعالی که دارای وحدت صمدی است نه مقابل صنفی دارد و نه مقابل نوعی.
اشتمال سوره شریفه «توحید» بر این گونه از معانی بلند زمینه صدور روایتی معروف را از امام سید الساجدین، زین العابدین(علیهالسلام) فراهم آورده است؛ مرحوم کلینی در کافی و مرحوم صدوق در توحید نقل کردهاند ( الکافی، ج۱، ص۹۱؛ التوحید، ص۲۸۳) که امام سجاد علیهالسلام فرمود:
خداوند سبحان میدانست که در آخر الزمان اقوامی متعمق و ژرفنگر خواهند آمد، از این رو سوره مبارکه «اخلاص» و اوایل سوره مبارکه «حدید» تا (واللهُ عَلیم بِذاتِ الصُّدور) را نازل کرد، پس هرکس در مسیر معرفتْ چیزی را جز آنچه در این آیات نازل شده قصد کند هلاک شده است؛
یعنی راه معرفت به آنچه در این آیات آمده است ختم شده و این نهایت معرفت است؛ نه آنکه به بالاتر راهی است ولی ممنوع شده. آری در ورای آن راهی نیست و تجاوز از مرز صمدیت و احدیت مایه حیرت و ضلالت است. گرچه هرگونه تفکر و تعمیقی در این معرفت توحیدی مطلوب است؛ ولی معرفت بیرون از قلمروی که برای انسان امکان دارد، مقدور هیچ متفکری نیست.
منابع :
- آیت الله جوادی آملی ، عین نضّاخ، جلد ۳ ، صص 377 تا 415