عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

آیه شریفه (... اَنَّ القُوَّةَ لِلّهِ جَمیعا) (بقره/۱۶۵) و مانند آن با تأکید بر فاعلیت مطلق خداوند و انحصار قدرت به او به نحوی که همه افعال حتی افعال اختیاری انسان فعل خداوند باشد، زمینه این اندیشه را فراهم می‌آورد که غیر او فاقد فعل و تأثیر و قوت است و این زمینه اندیشه معدوم بودن ما سوا را فراهم می‌آورد.

چنان‌که در بخشی از آیه ۱۶۵ سوره «بقره» آمده است تمام قدرت‌ها از آنِ خداست. منشأ گرایش به غیر خدا، توهّم قدرت آن غیر است و چون غیر خدا بالاستقلال قادر و قوی نیست محبوب و مطاع نیز نیست و چون قوت و قدرت تنها از آنِ خداست غیر او شایسته محبت عبادی نیست. آری تمام توان مخصوص خداست و حتی آن زمان که برای اشخاص قدرتی بحول الله و قوته قائلیم آن اشخاص به حقیقت و در ذات خود فاقد قدرت‌اند، بلکه هماره همه قدرت از آنِ خداست انسان عاقل با برهان توحیدی می‌فهمد و عارف با مشاهده وحدت شخصی درمی‌یابد و کافر پس از دنیا در حال عذاب و عقوبت آن را مشاهده می‌کند و دردناکی عقوبت خدایی که همه قدرت‌ها از آنِ اوست و عذابش بسیار سخت است در الفاظ نمی‌گنجد و قابل بیان نیست، چنان‌که حسرت و ندامت مشرکان وصف ناپذیر است.

فهم و مشاهده این حقیقت که تمام توان مخصوص خداست گاه در دنیا برای غیرحکیم و غیر عارف نیز پیش می‌آید، چنان‌که کشتی نشستگانی که در دام خطر گرفتار می‌آیند بدون هیچ کذب خبری و مخبری خدای سبحان را می‌خواهند و او را می‌خوانند و شاید بر اساس فطرت خود آن را می‌بینند.

قیامت ظرف ظهور حقیقت یاد شده است نه ظرف حدوث آن، منتها این حقیقت برای حکیم و عارف در دنیا معلوم است؛ ولی جاهل در قیامت آن را می‌فهمد. از غیر خدا کاری ساخته نیست، زیرا قوت و قدرت مطلق و تمام توان مخصوص خداست و همه کارها به دست اوست. این حقیقت یافتنی و دیدنی را انسان عاقل با برهان می‌فهمد، عارف با وجدان می‌بیند و کافر پس از دنیا در حال عذاب مشاهده می‌کند.

توجه به این نکته ضروری است که معنای (اَنَّ القُوَّةَ لِلّهِ جَمیعا) در آیه ۱۶۵ سوره «بقره» این نیست که در دنیا قدرت‌ها بین خدا و بت‌ها و دیگران تقسیم شده، گرچه خدا قوی‌تر از دیگر صاحبان قوت است؛ لیکن در قیامت همه قدرت‌ها و قوت‌ها از آنِ خداوند شده، او قوی مطلق می‌شود، زیرا گذشته، حال و آینده برای حقیقت نامحدود، یعنی خدای سبحان یکسان است و قیامت فقط ظرف ظهور این حقیقت و واقعیت است که همه قدرت‌ها و قوت‌ها از آنِ خداست نه ظرف حدوث آن؛ قوه او که (رَبِّ العلَمین)(انعام/45) و (خالِقُ کُلِّ شی‌ء) (غافر/62) است نیز مطلق و نامحدود است. امروز نیز غیر خداوند بالاصاله قوی و صاحب قدرت نیست، زیرا در برابر قدرت نامحدود، مقتدر دیگری فرض ندارد؛ هرچه هست مظهر فیض و کار اوست و اگر غیر او را قدرت و قوت، هیچ نیست زمینه برای فاقد وجود بودن ماسوا فراهم می‌شود. اگر قوت تنها از آن خداست، پس اگر در گذشته ضرری از انسان دفع شده یا خیری به انسان رسیده به عنایت خداوند بوده است. در آینده نیز هر ضرری از انسان دفع شود و هر خیری به انسان برسد به عنایت اوست؛ همچنین کمالی که دیگری دارد، که برای خود و اغیار نافع است به عنایت خداست. بر این اساس، سراسر جهان امکانْ مظاهر خداوند و وسایل قراردادی اوست و هرگز نباید مظهر را مستقل دید که مظهر هیچ‌گاه وجودی جدا و غیر وابسته به وجود حق ندارد.

اگر اراده خدا مطلق است:

(اِنَّما اَمرُهُ اِذا اَرادَ شیئاً اَن یَقولَ لَهُ کُن فَیَکون) (یس/82) چنان‌که هرگونه تأثیر را از غیر او نفی می‌کند، همین مطلب موحد را به این سمت می‌کشاند که وجود را از ماسوا بردارد، زیرا آنچه از خود وجود داشته باشد هرچند به عنوان معلول، صاحب اثر خواهد بود.

(اِنَّما قَولُنا لِشی‌ءٍ اِذا اَرَدنهُ اَن نَقولَ لَهُ کُن فَیَکون)(نحل/40) جدا از معانی بلندی چون عدم نیاز به وسیله برای ایجاد و کفایت اراده او، بدین معناست که اراده خداوند عین فاعلیت اوست که این گونه آیات توجه ما را به انحصار اراده ایجادی در خدا و این نکته که صدور فعل خدا به نحو تجلّی است نه تجافی جلب می‌کند، و از هر دو نکته راه به سوی توحید حقیقی که همان وحدت شخصی وجود است باز خواهد شد.

منابع :

  • آیت الله جوادی آملی ، عین نضّاخ، جلد ۳ ، صص 377 تا 415