تمثیل پوست و مغز
فیلسوف شهیر اسلامی، حکیم قدوسی، خواجه نصیرالدین طوسی در خطبة رسالة آغاز و انجام، زبان به وحدت اطلاقی وجود گشوده و میگوید:
سپاس آفریدگاری را که آغاز همه از اوست و انجام همه بدوست، بلکه خود همه اوست.
وی در پارهای از اشعارش، ارتباط حق و خلق را که در دستگاه وحدت شخصیه از آن به «هستی» و «نیستی» تعبیر میکند، به مثابه مغز و پوست میشمارد، و در ابیاتی نغز میگوید:
گر صور بسیار بینی با مواد نیست جز یک ذات، مبدأ و معاد
چون شدی آگاه از ذات و صفات بر سراسر جملگیّ کاینات
نورها میدان که کرد از حق طلوع جمله را هم سوی او باشد رجوع
چون از او بود هر یکی را ابتدا هم بدو باید که باشد انتها
غیر از او گر کهنهاند و گر نوند زو همی آیند و زی او میروند
گر تو و من نیستی اندر میان اوستی و اوستی تا جاودان
چون بباشد مَن علیها را زوال چیست باقی؟ وجه ربّ ذوالجلال
پس چو هست و نیست، یکسر مغز و پوست
اوست، یا هم اوست یا هم زوست اوست
(معظّمه اقبالی، شعر و شاعری در آثار خواجه نصیرالدین طوسی، چاپ وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، ص ۱۳۲)
منابع :
- یزدان پناه – سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 165 تا 166
- امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 179 تا 200