آیاتی چون
(هُوَ مَعَکُم اَینَ ما کُنتُم) (حدید/4)
(اَنَّ اللهَ یَحولُ بَینَ المَرءِ وقَلبِه) (انفال/24)
(اَینَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجهُ الله) (بقره/115)
و (اَللهُ نورُ السَّموتِ والاَرض)( نور/35)
دلالت دارند که خدا در همه جا حضور دارد؛ حضوری مطلق به گونهای که جایی از حضور او خالی نیست و شراشر هستی را او پر کرده است. آیات مزبور نه تنها زمینهساز تفکر توحید وجودی است، بلکه با تعمقی عاقلانه و تعقلی عارفانه مستقیماً وحدت وجود مطلق و نامحدود را به ارمغان خواهد آورد، زیرا آن معبودی که با همه اشیا و اشخاص هست خدایی است که تمام حقیقت هستی اوست و با همه هست: (هُوَ مَعَکُم اَینَ ما کُنتُم)، زیرا در دار هستی جایی از او خالی نیست، بلکه به هر فرد از خود او به او نزدیکتر است: (اَنَّ اللهَ یَحولُ بَینَ المَرءِ وقَلبِه). آیاتی چون (اَینَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجهُ الله) و (هُوَ مَعَکُم اَینَ ما کُنتُم) ما را به یک حقیقت نامحدود رهنمون میسازد که در همه جا هست و جایی از او خالی نیست. به هر طرف روی گردانید چهره او را خواهید دید. او چون حق مطلق است و در ظاهر و باطن همه امور حاضر و ناظر است به هر سو که سفر شود جز او دیده نمیشود.
انسان اگر به آسمان صعود کند به او رجوع میکند و اگر به زمین فرو رود بر او وارد میشود:
لو دلیتم بحبل الی الأرض السفلی لهبط علی الله( بحار الانوار، ج۵۵، ص۱۰۷ ـ ۱۰۸)
و هر جا باشید او با شما خواهد بود. او بر اثر اطلاقی که دارد در همه اشیا هست، بدون اینکه با آنها آمیخته باشد و به قید هیچ یک از آنها مقید نیست، بدون اینکه از آنها غایب باشد:
مع کل شیءٍ لا بمقارنه و غیر کل شیء لابمزایله. (نهج البلاغه، خطبه اول)
در حدیث دیگر آمده:
داخل فی الاشیاء لا کشیء داخلٍ فی شیء و خارج من الأشیاء لا کشیء خارج من شیء سبحان من هو کذا و لا هکذا غیره ( الکافی، ج۱، ص۸۵)
او که از همه قیود منزه و دارای حیثیت اطلاقی است در همه جا با اطلاق خود حضور دارد و از همینرو کسی که به جانب او نظر کند او را در همه جا خواهد دید. چنین شخصی البته خواهد گفت:
ما رأیت شیئاً إلاّ و رأیت الله قبله و معه و بعده ( این حدیث به صورت مرسل در کتب حکمی و عرفانی از امیرالمؤمنین علی و امام صادق عیله السلام نقل شده است.)
هیچ شیء مقیدی را ندیدم، جز آنکه حق را که منزه از همه قیود است قبل از آن مقید و با او و بعد از او یافتم.
منابع :
- آیت الله جوادی آملی ، عین نضّاخ، جلد ۳ ، صص 377 تا 415