حضرت امام موسی بن جعفر علیهالسلام فرمودند:
«إن الله تبارک و تعالی کان لمیزل بلازمانٍ ولامکان و هو الآن کما کان، لایخلو منه مکان ولایشغل به مکان و لایحلُّ فی مکان: (ما یَکونُ مِن نَجوی ثَلثَةٍ اِلاّهُوَ رابِعُهُم ولاخَمسَةٍ اِلاّهُوَ سادِسُهُم ولااَدنی مِن ذلِکَ ولااَکثَرَ اِلاّهُوَ مَعَهُم اَینَ ماکانوا). (مجادله/7) لیس بینه و بین خلقه حجاب غیرخلقه. احتجب بغیر حجاب محجوب واستتر بغیر ستر مستور لا إله إلاّ هو الکبیر المتعال». (التوحید، ص۱۷۸)
در این بیان بلند امام هفتم، موسی الکاظم علیهالسلام پس از تبیین صفاتی از خدای سبحان: «لایخلو منه مکان و لایشغل به مکان و لایَحل فی مکان» بلافاصله آیه هفتم سوره «مجادله» را نقل میکنند:
(ما یَکونُ مِن نَجوی...)
سپس به توضیح راه عملی، رسیدن به لقاء الله تبارک و تعالی با جملات زیبا و پرمغزی چون «لیس بینه و بین خلقه حجاب غیرخلقه...» میپردازد.
برای تبیین این معارف بلند توحیدی توضیحاتی لازم است که درپی میآید:
مبدأ المبادی در معارف توحید و صفات خداوند متعالی، چه در مرحله وصف و چه در موارد اثبات برهانی صفات ثبوتیه و صفات سلبیه، اطلاق ذاتی حق است که ذات اقدس اله هستی محض است و هستی محض همه کمالات را به طور نامحدود داراست. کمالات نامحدود که مقابل ندارد عین ذات اوست و کمالاتی که مقابل دارد فعل اوست و خداوند سبحان از همه نقصها منزه است؛ چه در مقام ذات، چه در مقام وصف و چه در مقام فعل. امام کاظم علیهالسلام این اطلاق ذاتی را که به آن نتایج توحیدی میانجامد از آیه هفتم سوره «مجادله» استفاده کردند، زیرا آن حضرت از مصادیق بارز «إنما یعرف القرآن من خوطِب به» (الکافی، ج۸، ص۳۱۸) اند.
پس عجیب نیست که حکما و متکلمان سترگ از اسرار این آیه و مانند آن آگاه نباشند و امام هفتم علیهالسلام این راز مستور را که حق نامحدود است و اطلاق ذاتی دارد آشکار کند. امام علیهالسلام بعد از بیان بسیاری از اوصاف خدا میفرماید:
ذات اقدس خداوند در قرآن کریم چنین فرمود:
(ما یَکونُ مِن نَجوی ثَلثَةٍ اِلاّهُوَ رابِعُهُم ولاخَمسَةٍ اِلاّهُوَ سادِسُهُم ولااَدنی مِن ذلِکَ ولااَکثَرَ اِلاّهُوَ مَعَهُم اَینَ ما کانوا)، یعنی تفکر تثلیثی ثالث ثلاثه بودن خدا باطل است، بلکه او رابع ثلاثه است.
آن ثالث ثلاثه کفر و این رابع ثلاثه توحید ناب است:
(لَقَد کَفَرَ الَّذینَ قالوا اِنَّ اللهَ ثالِثُ ثَلثَة).( مائده/73)
چهارمی چهار نفر و پنجمی پنج نفر کفر است؛ اما پنجمی چهار نفر و ششمی پنج نفر توحید ناب است.
اگر رابع ثلاثه توحید ناب است و معتقدش موحّد حقیقی، فرق آن با ثالث ثلاثه که کفر است و گویندهاش تثلیثی است چیست؟
آن دیده تیزبین که مفسّر واقعی قرآن است در مییابد که «ثالث ثلاثه» یعنی واحدی عددی که در ردیف اول و دوم مینشیند و در کنار آنها میآرمد و از آنها جداست و آنها نیز از وی جدایند و آنها با آمدن وی میشوند سه و بدون او میشوند دو. او سومی این سه تاست و از هرجا شروع کنیم اول و دوم و سوم است و در ردیف آنهاست و این همان تثلیث است که بازده تفکر تثلیثی (نَحنُ اَبنؤُا الله)( مائده/18) و (قالوا اتَّخَذَ اللهُ ولَدا)( بقره/116) میشود.
اما آیه (ما یَکونُ مِن نَجوی ثَلثَهٍ اِلاّ هُوَ رابِعُهُم) (مجادله/7) بدین معناست که ذات اقدس خداوند در ردیف چیزی نیست و کسی هم با او همردیف نیست. او به رَقَم و شمارش درنمیآید که اگر سه نفر کنار هم بودند به علاوه خدا بشود چهار تا؛ سه نفر سه نفرند و خدا با همه هست و چهارمی سه نفر است نه چهارمی چهار نفر. سرّش این است که ثالث ثلاثه با اوّلی و دومی نیست و بین اول و دوم هم نیست، بلکه جدای از اولی و دومی و در کنار آنها آرمیده است؛ اما رابع ثلاثه با اوّلی، درون اوّلی، بیرون اوّلی، بین اولی و دومی، درون و بیرون دومی، در سومی، بین اولی و سومی و بین دومی و سومی هست و هیچ جا نیست یعنی رابع ثلاثه و این اطلاق ذاتی و اطلاق مقسمی خارجی است.
به موجود مطلق و نامحدود نمیتوان اشاره کرد، زیرا در شمارش باید اشاره کرد و در اشاره مشیر و اشاره زیر پوشش موجود نامحدود است، پس به کجا اشاره میکنیم؟ لذا او به عدد در نمیآید و بر همین اساس امیر بیان، حضرت علی(علیهالسلام) در وصف حق فرمود:
«واحد لابعدد». (نهجالبلاغه، خطبه ۱۸۵)
این معارف همه محصول (ما یَکونُ مِن نَجوی ثَلثَهٍ اِلاّ هُوَ رابِعُهُم) است که اطلاق ذاتی حق و لوازم آن را درپی دارد.
اگر خدا چهارمی سه نفر است و در جایی محصور نیست و نامحدود است نه تنها برهان توحید تتمیم میشود و جا برای «واجب» دیگر نیست، بلکه جا برای «موجود» دیگر هم نیست، مگر به عنوان آیت، مظهر و... و این همان مفاد وحدت شخصی است.
تو خود حجاب خودی
در اینجا انسان عاقل کیّس میپرسد: حق را که با ما، در درون ما و در بیرون ماست بدون امتزاج، چگونه ببینیم و این حقیقت را دریابیم؟ امام هفتم علیهالسلام در ادامه حدیث راه را هم نشان داد:
«فقد احتجب بغیر حجاب محجوب واستتر بغیر ستر مستور لا إله إلاّ هو الکبیر المتعال» (نهجالبلاغه، خطبه ۱۸۵)
اگر خواستی آن کسی را که با تو و درون تو است قبل از اینکه تو چیزی را بفهمی او میفهمد که چه چیز را میفهمی. اگر خواستی او را ببینی خود را نبین. بین او و تو، تو فاصله و حجابی. در اینجا بحث از حجاب مادی نیست که محجوبی باشد و محجوب عنه و حاجبی، بلکه محجوب خود حاجب است. حجاب و ساتری غیر از محجوب نیست؛ اما خود این حجابْ مستور است، چنانکه در آیه شریفه (جَعَلنا بَینَکَ وبَینَ الَّذینَ لایُؤمِنونَ بِالاءخِرَةِ حِجابًا مَستورا)( اسراء/45)مستور به معنای مفعولی خود است نه ساتر. گرچه در برخی از کتابهای ادبی آمده است که گاهی مفعول به معنای فاعل میآید؛ اما با این نوع نگرش نمیتوان قرآن را تفسیر کرد. در اینجا مستور به همان معنای مستور است نه ساتر و بین عبد و مولا عبد هم محجوب است هم حجاب؛ ولی حجابِ مستور است نه حجابِ آشکار. «لیس بینه و بین خلقه حجاب غیر خلقه» یعنی بین انسان و خدای او خود انسان فاصله است که باید از میان برخیزد و شاگردان این مکتباند که چنین میسرایند:
میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
( دیوان غزلیات حافظ، ص۳۶۰، غزل ۲۶۶)
زیر دیوار وجود «تو» تویی گنج گهر
گنج ظاهر شود ار تو ز میان برخیزی
( دیوان کبیر مولوی، جزو ششم، ص۱۴۸)
بینی و بینک إنّی یزاحمنی فارفع بلطفک انّی من البین
( شرح فصوص الحکم (خوارزمی)، ج۱، ص۱۵۳)
از بایزید پرسیدند که راه حق چگونه است؟ گفت:
تو از راه برخیز که به حق رسیدی.
آری تا خلق خلق است و خود را میبیند و میگوید:
خدا را شکر که من بنده صالح او هستم، تا از خود دم میزند گرچه خودِ ممدوح، او من وراء حجاب میبیند؛ اما اگر از میان برخاست آنگاه مییابد که (ما یَکونُ مِن نَجوی ثَلثَةٍ اِلاّهُوَ رابِعُهُم)
خداوند کسی است که فیضش داخل در اشیاست، بدون ممازجت.
او نه تنها به ما نزدیک است:
(واِذَا سَاَلَکَ عِبادی عَنّی فَاِنّی قَریب) (بقره/186)
و نه تنها از دیگران به ما نزدیکتر است:
(نَحنُ اَقرَبُ اِلَیهِ مِنکُم ولکِن لاتُبصِرون) (واقعه/85)
و نه تنها از حبل الورید به ما نزدیکتر است:
(نَحنُ اَقرَبُ اِلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید) (ق/16)
بلکه از ما به ما نزدیکتر است:
(واعلَموا اَنَّ اللهَ یَحولُ بَینَ المَرءِ وقَلبِه) (انفال/24)
زیرا قلب چیزی جز حقیقت ما نیست.
منابع :
- آیت الله جوادی آملی ، عین نضّاخ، جلد ۳ ، صص 377 تا 415