بعد از راه افتادن مکتب صدرایی، عملا چند نحله درون این مکتب پرورش یافتند که عبارتاند از:
پایبندان به فضای بحثی محض
این نحله بقیه مباحث را کنار زدند، در عین اینکه روح کار صدرا این نیست.این بخش از شاگردان و پیروان ملاصدرا که به حسب تعداد میان شاگردان او اندک و کم شمارند، رگه بحثی و استدلالی مباحث او را بسیار غلیظ کردند و در فضایی شبه مشایی - البته در چهارچوب آموزه های صدرایی- باقی ماندند.
متوغلان در عرفان نظری
ایمن دسته به لحاظآن که صدرا بسیاری از مباحث نهایی خود را به مباحث عرفان نظری کشانده و بطور گسترده به بررسی و حل و فصل مسائل عرفان نظری پرداخته است ، بطور کلی به سمت عرفان نظری رفته و با شیفتگی نسبت به این علم در آن متوغل شدند.
این دسته اوج مباحث صدرا را در عرفان نظری یافته اندو آثار وی را نیز با این دید تحلیل نموده و آنها را واسطه و پلی برای وصول به اندیشه های ناب و نهایی عرفان نظری می دانند.
از بزرگان این نحله که تمایل شدید به عرفان نظری پیدا کردند و از مدافعان سرسخت ابن عربی شدند، مرحوم آقا محمد رضا قمشهای – قدس الله روحه را می توان نام برد.
نحله دارای مشرب میانه و بینابین
این نحله تقریبا سعی کردند هم جهت بحثی را و هم جهت ذوقی و اشراقی را نگه دارند، اینها با حفظ فضای بحثی به جنبه های اشراقی بحث های صدرایی نیز تمایل دارند و لذا بین دو دسته بالا قرار می گیرند.
این دسته حتی در صورت همراهی با عرفان نظری و پرداختن به برخی مباحث آن ، دلبستگی و تعلق خاطر چندانی به آن نداشته و در عمل در فضاای اوج مباحث این علم قرار ندارند.
از افراد شاخص این دسته می توان از مرحوم کمپانی قدس سره نام برد.
با وجود این همه، این سه نحله از عرفان نظری متأثر شدند ، هر چند بعضی از اینها آن را نمیپذیرند. اما چهره غالب مکتب صدرایی آنهایی هستند که یا عارف به عرفان نظریاند یا از متوسطین هستند و گروه بحثی صرف بسیار کم هستند. بعد از صدرا نیز اساتیدی که وجود دارند، از تحلیلهای صدرایی برای عرفان استفاده کردهاند.
آنهایی که صدرایی شدند، انگیزه فهم معارف دین داشتند و به واسطه مکتب صدرا یا مکتب محی الدین گره خوردند و از محی الدین به رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیدند و نگرشی نو، عمیق و ژرف نسبت به معارف دین یافتند که قبلا به آن نرسیده بودند، لذا میگفتند: راه فهم معارف دین در سنت صدرایی است.
در این دوره عرفان بهتر فهمیده شد چون فلسفه که راه عمومی است، خودش را به ساحت عرفان نزدیک کرد و راه عمومی برای فهم عرفان باز شد.
بعد از ملاصدرا، محققینی در عرفان نظری بوجود میآیند بدون سیر و سلوک و کشف و شهود. و این به مدد فلسفه صدرا حاصل شد، البته این خاصیت در عرفان دوره دوم به جهت دستگاه سازوار هستیشناختی محی الدین هم بوجود آمد، ولی نسبت به این دوره کمتر بود؛ مثل فناری که شهود نداشت ولی محقق بود. اکثر محققین این دوره به جهت تشنگیای که برایشان حاصل میشد، صاحب کشف و شهود هم میشدند؛ مثل ملا علی نوری، حاج سبزواری، علامه طباطبایی و ... (قدس الله سرهم).
منابع :
- یزدان پناه - سید یدالله، سیری در تاریخ عرفان اسلامی، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)
- یزدان پناه - سید یدالله، فروغ معرفت، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، صص 136 تا 137