عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

شاید بتوان گفت، بهترین تشبیه به کار رفته در این زمینه، مثالی است که ابتدا از سوی ابن عربی ارائه شد و پس از او، شارحان مکتبش آن را در آثار خود مطرح ساخته‌اند.

اگر شعلة یک شمع یا چراغ‌نفتی را مورد دقت قرار دهیم، سه چیز را در آن مشاهده خواهیم کرد، یکی منبع سوخت و دیگری شعلة آتش و سومی عامل ارتباط میان منبع سوخت و شعلة آتش که عموماً در این دست مثال‌ها آن را فتیله می‌نامند.

هنگامی که نگاه را متوجه شعلة آتش می‌اندازیم، در دریافت متعارف، شعله‌ای ثابت خواهیم یافت که اگر ساعت‌ها روشن باشد آن را یک شعله می‌یابیم. اگرچه این برداشت، برداشتی کاملاً نادرست و غیرمطابق با واقع نیست و وجهی از واقعیت نفس‌الامری را حکایت می‌کند اما دقت و تأمل عمیق در شعلة آتش، چهرة دیگری از آتش را بر ما نمایان می‌سازد، زیرا شعلة آتشی که در لحظة اول آشکار شده، با به پایان رسیدن مادة سوختی خود، به پایان رسید و در لحظة دوم مادة سوختی دیگری است که از طریق واسطة میان منبع سوخت و شعله که همان فتیله است، شعله گرفته است و در لحظة سوم مادة سوختی دیگری شعله می‌گیرد و شعلة جدیدی برمی‌افروزد و لحظه به لحظه و آن به آن، پی‌درپی مواد سوختنی به وسیلة فتیله می‌آید و شعله می‌گیرد و آن‌چنان این شعله‌های مختلف و متکثر، پشت به پشت هم می‌آیند که ما آن را یک شعله می‌پنداریم، اگر یک لحظه امدادرسانی قطع شود و فیض مادّة سوختنی از طریق واسطه از منبع سوخت به صحنة شعله نرسد، دیگر شعله‌ای نخواهیم داشت.

شاید این معنا در چراغ‌های جدید امروزی که از نیروی برق استفاده می‌کند، بهتر فهمیده شود، زیرا شعله‌های آتش چراغ‌های قدیمی و یا شمع غالباً کمی دچار تحول‌های ظاهری و مشهود نیز می‌شود اما نور چراغ‌ برق امروزی ثبات ظاهری بسیار بالایی دارد. با این حال همه می‌دانیم که دم به دم، نیروی برق از نیروگاه‌های برق با واسطة کابل‌های مسی و سیم‌ها به صحنة تولید نور در درون لامپ می‌رسد به طوری که اگر یک لحظه، استمرار در مددرسانی قطع شود و نیروگاه‌ کار خود را متوقف سازد و یا در طول مسیر، هر کجا انقطاعی حاصل گردد، چراغ خاموش خواهد شد و دیگر نوری نمی‌دهد.

عرفا در پی ارائة این تشبیه، بر این باورند که همة موجودات عالم همانند نور چراغ‌های نفتی و یا برقی است که اگرچه به ظاهر اموری ثابت به نظر می‌رسند اما چهرة دیگر این ثبات، تغییر و تحول دائمی و خلقت‌های متوالی است، لحظه به لحظه مدد فیض الهی، از طریق نفس رحمانی به موجودات می‌رسد و آنها را مستدام نگاه می‌دارد و به بیان دیگر دم به دم فیض مصرف می‌شود و پشت به پشت باید مدد تازه برسد تا عالم باقی بماند.

هر دم از این باغ بری می‌رسد         تازه‌تر از تازه‌تری می‌رسد

آنچه عرفا در معنای ایجاد و اعدام آورده‌اند که در واقع‌ همانا به ظهور رسیدن کمون‌ها و در کمون رفتن ظهورهاست، این معنا علی‌الدوام آن به آن صورت می‌گیرد و کاروان هستی از غیب می‌رسد و در غیب می‌رود.

نو زکجا می‌رسد کهنه کجا می‌رود              ورنه ورای نظر عالم بی‌منتهاست

محقق قیصری در پایان شرح فص شعیبی پس از شرح عبارات ابن عربی در زمینة تجدد امثال، برای توضیح آن از همین مثال شعلة آتش استفاده کرده و می‌گوید:

ویظهر هذا المعنی فی النار المشتعله من الدّهن والفتیله فانّه فی کل آنٍ یدخل منهما شیءٌ فی تلک الناریّه ویتصف بالصفه النّوریه ثم یذهب تلک الصوره بصیرورته هواءً هکذا شأن العالم بأسره فإنّه یستمّد دائماً من الخزائن الإلهیه فیفیض منها ویرجع الیها.

(شرح فصوص الحکم قیصری، ص ۲۸۹)

حقیقت تجدد امثال با دقت در آتشی که از روغن و فتیله اشتعال یافته است، روشن می‌شود، زیرا در هر آنی چیزی از آن روغن و فتیله داخل در متن شعلة آتش می‌شود و شعله می‌کشد و نور می‌دهد اما پس از آن، آن صورت از شعله با تبدیل شدن به هوا از بین می‌رود (و شعله‌ای دیگر برمی‌آید و هکذا) شأن همة عالم این گونه است زیرا عالم علی‌الدوام از خزائن الهی مدد می‌گیرد و دائماً فیض از آنجا گرفته و بدانجا برمی‌گردد.

مؤیدالدین جندی شارح اول فصوص الحکم ابن عربی، آگاهی به حقیقت تجدد امثال را تنها از دقت در شعلة آتش دانسته و می‌گوید:

... لا یشعر به الاّ من شعر بتبدل صورة النور المشهود فی المصباح مثلاً، بشهادة العقل الصحیح انّ الجزء المشتعل من مادة الدهن والفتیل فی کل آنٍ آنٍ یفنی ولا یبقی ویتلاشی ویتعلق النار القائم بها النور بجزءٍ متصل بذلک الجزء الاول المنطفیء فباتصال التعلق وتوالیه وتعاقبه مع الآنات یظهر الإتصال بین التعینات النوریه المنطفئه والمشئعله علی الدوام بال توقفٍ بحیث لا یدرک الحس فاصلاً بین صور الإشتعال والإنطفاء، فیظنّ أنّ النور الظاهر اول اللیل هو بعینه ذلک النور المشهود فی آخره و مع أنّ حقیقه النور واحده ولکنّ التعینات متغایره لا شک فیه ولا ریب، فمن عثر علی هذا التبدّل من ذوی الحسّ السلیم والعقل الصحیح واعترف به فقد یعثر علی تبدل مجموع الصور من العالم مع الآنات...

(جندی ، شرح فصوص الحکم، ص ۴۹۴)

به حقیقت تجدد امثال کسی راه نمی‌یابد مگر آن کس که تبدل صورت نوری که در چراغ مشاهده می‌شود را یافته باشد، زیرا عقل صحیح می‌گوید جزء شعله‌ور از روغن و فتیله دم به دم از بین می‌رود و بقا نداشته، متلاشی می‌شود و آتشی که نور از آن ساطع می‌شود،‌ به جزئی که به آن جزء خاموش شده متصل است، تعلق می‌گیرد. بنابراین با اتصال تعلق و پی‌درپی بودن آن با آنات متعدد، اتصال میان تعین‌های نوری خاموش شده و شعله‌ور گشته علی‌الدوام و بدون هیچ توقفی، ظهور می‌کند به گونه‌ای که حس فاصله‌ای میان صورت‌های شعله کشیده و شعله‌های خاموش نمی‌بیند، تا بدان حد که گمان می‌کند، نوری که اول شب روشن شد عیناً همان نوری است که در آخر شب مشاهده می‌شود و با آنکه حقیقت نور یکی است ولکن تعین‌های آن بدون هیچ شک و تردیدی متغیر و گوناگون است. با این حساب هر کس از صاحبان حس سلیم و عقل صحیح بدین تبدل در صورت آتش آگاه شوند، به دگرگونی مجموعة صورت‌های عالم در هر آنی آگاهی خواهد یافت.

منابع :

  • امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص  515 تا 517