از نظر عرفا نبوت بر دو گونه است؛ یکى نبوت تشریعى یا نبوت خاصه که نبى پس از اتصال با عوالم غیب و دریافت خبر از طریق فرشته وحی، به تقنین و تشریع مىپردازد و براى اجتماع بر اساس قوانین الهى، قانونگذارى مىکند. و دیگرى نبوت إنبایى یا نبوت عامه است که انسان به طریقی غیر از وحی متعارف، اتصال با عوالم بالا داشته و خبرهایى مىگیرد اما دیگر تشریع و تقنین و وضع و جعل قانون ندارد.
به نظر عارفان مسلمان، نبوت تشریعى مطابق آنچه پیشتر در ظهور حقیقت محمدیه گفته شد، با آمدن شخص رسولالله صلی الله علیه و آله پایان پذیرفته و خاتمه یافته است، لکن انقطاع نبوت تشریعى، انقطاع نبوت إنبایى را در پى ندارد. و اتصال با غیب از طریق ولایت که باطن نبوت است و با ختم نبوت، خاتمه نمىیابد، ادامه داشته و نبوت انبایى از مسیر ولایت استمرار مىیابد.
(ر.ک: شرح فصوص الحکم قیصرى، فصّ غریزی، ص ۳۰۸)
بنابراین با خاتمه یافتن نبوت، ولایت که باطن نبوت است پایان نمىیابد، بلکه در هر عصر و زمانى باید فردى در حد رسولالله صلی الله علیه و آله ، در جاى او بنشیند و واسطه فیض الهى باشد، و هرچند باب نبوت تشریعى و رسالت با رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بسته شده است اما باب ولایت و اتصال با آسمان که عامل بقا و استمرار عالم است مفتوح مىباشد، لذا علاوه بر پرسشهاى متعددى که در شناخت این اولیای طراز اول وجود دارد، یکى از پرسشهایى که عرفان بدان پاسخ گفته است، مسئله ختم ولایت و خاتم اولیاست.
منابع :
- امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 623 تا 629