از منظری دیگر میتوان صرفاً جانب کثرات را بدون لحاظ هویت شأنی آنها در نظر آورد. از این منظر، که نگاهی سطحی و عمومی به واقعیت هستی است و اکثر مردم نیز واقع را این گونه میبینند، وحدت به طور کلی مغفول واقع میشود.
این نگاه هم نفسالامریت دارد و واقع به گونهای است که از یک لحاظ چنین نگاهی را صحیح مینماید. در این لحاظ تنها به تک تک تعینات نظر می شود و کثرت محض به نظر میآید . هر چند همه این تعینات به حیثیت تقییدی حق موجودند ، اما به واقع مغایر یکدیگرند.
عارفی که در این مقام قرار میگیرد و هستی را از این لحاظ مشاهده میکند، کثرتی محض میبیند که هرگز قابل بازگردانیدن به یک وحدت نیست و از آن کثرات به خلق یا ماسوی الله تعبیر میکند.
از آنجا که شئون حق ، توهم و هیچ و پوچ نیستند و نفس الامر دارند، این لحاظ نیز در نفس الامر خارجی ریشه داد و از آن انتزاع شده است. به این ترتیب صرف نظر از بودن یا نبودن ناظر و شاهد ، این لحاظ به جای خود برقرار است . بنابراین عالم ارواح غیر از عالم مثال است و عالم مثال مغایر عالم ماده است.
منابع :
- یزدان پناه – سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 241 تا 244
- امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، ص 272