عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

از منظری دیگر می‌توان صرفاً جانب کثرات را بدون لحاظ هویت‌ شأنی آنها در نظر آورد. از این منظر، که نگاهی سطحی و عمومی به واقعیت هستی است و اکثر مردم نیز واقع را این گونه می‌بینند، وحدت به طور کلی مغفول واقع می‌شود.

این نگاه هم نفس‌الامریت دارد و واقع به گونه‌ای است که از یک لحاظ چنین نگاهی را صحیح می‌نماید. در این لحاظ تنها به تک تک تعینات نظر می شود و کثرت محض به نظر می‌آید . هر چند همه این تعینات به حیثیت تقییدی حق موجودند ، اما به واقع مغایر یکدیگرند.

عارفی که در این مقام قرار می‌گیرد و هستی را از این لحاظ مشاهده می‌کند، کثرتی محض می‌بیند که هرگز قابل بازگردانیدن به یک وحدت نیست و از آن کثرات به خلق یا ماسوی الله تعبیر می‌کند.

از آنجا که شئون حق ، توهم و هیچ و پوچ نیستند و نفس الامر دارند، این لحاظ نیز در نفس الامر خارجی ریشه داد و از آن انتزاع شده است. به این ترتیب صرف نظر از بودن یا نبودن ناظر و شاهد ، این لحاظ به جای خود برقرار است . بنابراین عالم ارواح غیر از عالم مثال است و عالم مثال مغایر عالم ماده است.

منابع :

  • یزدان پناه – سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 241 تا 244
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، ص 272