در لحاظ دوم کثرت محض مد نظر قرار میگرفت؛ اما اگر کثرت را در حالی که به وحدت میگراید و بدان منتهی میشود لحاظ کنیم، لحاظ دیگری پدید میآید که آن را لحاظ وحدت نسبی میخوانند. چنانچه بعدا به تفصیل می آید اسم عبارت است از ذات حق افزون بر یک نسبت اشراقی خاص که به حیثیت تقییدیه وجود حق موجود است. از این رو آن ذات مطلق در دل تمام اسماء و تعینات حضور و وجود دارد.
در چنین دیدگاهی وحدت غلبه دارد و کثرت هر چند به رسمیت شناخته میشود اما به وحدت برمی گردد و در پرتو آن معنا می یابد. از همین رو این مقام را وحدت نسبی خوانده اند ، زیرا بر خلاف لحاظ اول ، این گونه نیست که تنها وحدت در آن مدنظر باشد، بلکه به ارتباط وحدت و کثرت نیز نظر می شود. در این منظر همه اشیاء نیز دیده می شوند ، اما همه به عنوان اسماء و تعینات او دیده می شوند.
این لحاظ نیز مانند لحاظات گذشته دارای حیثیت نفس الامری و برآمده از واقعیت است و به عبارت دیگر متن واقع چنان است که این حیثیت را به ما می دهد.
منابع :
- یزدان پناه – سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 241 تا 244
- امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، ص 272