عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

با دقت و تأمل در مباحث وحدت شخصیه و تصور صحیح خداشناسی عرفانی، یکی دیگر از برداشت‌های نادرست در حوزة عرفان نیز برطرف می‌شود. گروهی می‌پندارند عرفا معتقدند همه چیز خداست. زمین و آسمان و درخت و برّ و بحر و هرچه هست خداست. در حالی که عرفا نه‌تنها برای مخلوقات بهره‌ای از الوهیت و خداوندی و ربوبیت ذاتی قایل نیستند بلکه اساساً غیر حق‌تعالی را بهره‌مند از وجود نیز نمی‌دانند؛ یعنی عکس آنچه را عرفا می‌گویند، به ایشان نسبت می‌دهند.

عارفان مسلمان، شأن خلق را بسیار بسیار ضعیف می‌شمارند، تا جایی که برای هیچ‌یک از مخلوقات هیچ حظی از حقیقت وجود قایل نیستند و تحقق خارجی آنها را در حد حالات و شئون حقیقت وجود می‌دانند.

بر همین اساس می‌توان گفت بینونتی که عرفان برای حق و خلق قایل است، در هیچ برداشت دیگری وجود ندارد؛ زیرا عارفان مسلمان وجود را مساوی حق‌تعالی می‌دانند. از سوی دیگر، خلق را شأن وجود می‌شمارند نه خودِ آن.

امام خمینی رحمه الله علیه ، عارف مجاهد معاصر، در مصباح چهارم از مصباح الأنس می‌گوید:

هذه الحقیقه الغیبیّه غیر مربوطة بالخلق، متبائنه الحقیقه عنهم ولا سنخیّه بینها وبینهم أصلاً ولا اشتراک أبداً؛

(امام خمینی رحمة الله علیه،‌ مصباح الهدایة، ص۱۴)

حقیقت غیبی حق‌تعالی هیچ ارتباطی با خلق ندارد و از منظر ذات و حقیقت از ایشان کاملاً متباین است و هیچ سنخیت و اشتراکی میان آنها نیست.

این سخن و مبنای دقیق عرفانی کجا و برداشت سطحی و نادرست همه‌خدایی کجا؟! البته همان‌گونه‌که موجودات و ماسوی‌اللّه‌ با حیثیت تقییدیة وجود حق موجود و متحقق‌اند، با همین حیثیت نیز باقی صفات و اسمای الهی از جمله الوهیت را می‌توان به خلق نسبت داد، و آنچه در باب انسان کامل و ربوبیت او بر عالم گفته خواهد شد، همه از همین مجراست و نباید مؤید برداشت همه‌خدایی قرار گیرد.

منابع :

  • یزدان پناه – سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 241 تا 244
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، 269 تا 270