عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

نظر به اینکه علم عرفان، عالی‌‏ترین علم است، باید موضوع آن نیز از موضوعات جمیع علوم بحسب مفهوم و مصداق، اعم باشد.

حکماى الهى در فن برهان فرموده‌اند: برترى علمى بر علم دیگر باعتبار اعمیت موضوع آن علم است. علم الهى بواسطه آنکه موضوعش اوسع از موضوعات سایر علوم است، به‏ نحوى که موضوعات علوم دیگر از مسائل و جزئیات این علم محسوب می‌‏شود.

شرافت و برترى علمى بر علمى، یا باعتبار اعمیت و اشملیت موضوع و یا اشرفیت غرض یا موضوع می‌‏باشد. جمیع این جهات در علم تصوف جمع است.

موضوع علم کلام و علم الهى، اگر چه بوجهى موضوع همین علم است، و لیکن در علم کلام و الهى از کیفیت وصول عبد و رجوع او بحق اول و فناء در احدیت و بقاء بحق، که مقصد مهم این علم است بحث نمی‌‏شود. براق معراج علماى حکمت نظرى، عقل نظرى است و نظر و فکر باصطلاح آنها عبارت است از ترتیب امور معلومه از براى نیل و وصول بامر مجهول، در حالتى که فکر و نظر و عقل جزئى، خود حجاب است و صورت حاصله از فکر« حجاب اللّه الاکبر». آنچه را که سالک بقدم فکر به ‏آن می ‏رسد، مجعول نظر و فکر اوست، نه عین حق تعالى، مشاهده حضوریه بعد از رفع موضوع حجاب و خرق استار امکانى تحقق پیدا می‌‏نماید، چون مشاهده، حضور و تدلى و ربط و رفض جمیع تعینات است:« ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى، فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى‏». معرفت و کشف و شهود، مرغوب و مأمور به است، ولى تفکر و نظر در ذات منهى عنه و مرعوب.

سالک، به ‏واسطه تخلیه نفس از رذائل و تحلیه آن بکمالات ربانى مستعد براى استفاضه از منبع غیبى می‌‏گردد. مقدمه مکاشفه و شهود، اعراض از دواعى طبیعى و مشتهیات نفسانى و تطهیر روح از ریون معاصى و توجه بعالم ملکوت اعلاست. انسان به ‏واسطه طهارت قلبى یعنى تطهیر خیال از عقاید فاسد و تخیلات ردى و باطل و طهارت ذهن از افکار باطل و غلط و طهارت عقل از تقید به نتایج افکار نادرست و طهارت قلب از تقلباتى که تابع تشعب و عزم و اراده است، و طهارت نفس از مشتهیات نفسانى و همچنین سایر انواع طهارات از طهارت روح و سرّ، موجودى می‌شود تام العیار و ابدى الحیات و افاضه می‌‎‏شود بر او انوار ملکوت، بلکه متصل می‌‏شود بحضرت علمیه و مقام واحدیت.

چون نماند هیچ معلومت بدست‏

 دل بباید پاک کرد از هر چه هست‏

چون دل تو پاک گردد از صفات‏ 

تافتن گیرد ز حضرت نور ذات

منابع :

  • آشتیانی – سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، صص ۹۹ و ۱۰۰