عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

حق تعالى فقط از راه اسباب و معالیل متوسطه بین او و اشیاء رابطه با مخلوقات ندارد، کما اینکه کثیرى از فلاسفه بر آن رفته‏اند؛ بلکه ارتباط حق باشیاء از دو راه است: یکى از رشته سبب سازى و ایجاد معدات از براى خلق اشیاء که وجود هر چیزى منوط بشرائط و معدات است؛ زیرا سدّ جمیع انحاء عدم معلول جز بجعل وسائط و ایجاد معدات و رفع موانع حاصل نشود:

«ابى اللّه ان یجرى الامور الّا باسبابها

»

و چون هر وجودى در دار هستى، مدخلیتى تام از براى خلقت اشیاء دارد، به‏نحوى که از عدم آن، عدم جمیع اشیاء لازم مى‏آید؛ بجهت آنکه برگشت تمامى موجودات بوجودى واحد من جمیع الجهات است، که نظام و ترتیب وجود از عقول طولیه و عرضیه و مجرده و مادیه و دنیویه و برزخیه و اخرویه، بسته بنظام تام اوست و بعلم عنائى ذات خود، که در او علم بجمیع اشیاء منطویست: (علم اجمالى در عین کشف تفصیلى، بحکم بسیط الحقیقة کل الاشیاء)، مراتب وجودیه را از درّه الى الذره بوجود آورده است. از این رشته، جعل وسائط طولیه و عرضیه مادیه و مجرده، به رشته سبب سازى تعبیر شده است.

غیر از این ارتباط، ارتباط دیگرى حق با مجعولات امکانیه بلا واسطه دارد، که از آن بوجه خاص و رشته سبب ‏سوزى تعبیر نموده ‏اند که جمیع وسائط در مقابل سیطره و عظمت وجوبى مقهور و فانى، و حق تعالى متجلى و متظاهر در جمیع اشیاء است. نگارنده برهانى خاص بر این مطلب دارد که باختصار ذکر می ‏کند:

در جاى خود ثابت شده است، که علت بوجود خارجى، مقوم و مؤیّس وجود معلول است، و این تقویم، از تقویم جنس و فصل اجزاء ماهیت را تمام‏تر است، و معلول بحسب ذات، محتاج به علت است؛ به ‏طورى‏که حضور علت از براى آن، از حضور ذاتش براى خودش تمام‏تر است، اگر کسى هم بخواهد حقیقتى را شهود کند، اول باید علت موجده آن شى‏ء را به مشاهده حضوریه ادراک نماید.

مبدا و علت العلل که حق تعالى باشد، برهان بر جمیع اشیاء و اقرب از هر شیئى بر آن شى‏ء است:

«نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ»، و «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ، أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ شَهِیدٌ قُلْ أَیُّ شَیْ‏ءٍ أَکْبَرُ شَهادَهً قُلِ اللَّهُ».

در روایت است که منصور بن حازم، که از اصحاب امام باقر (علیه السلام) می ‏باشد، بحضرت عرض می ‏کند که با قومى مجادله کردم؛ آنها می ‏گفتند ما خدا را از اشیاء می ‏شناسیم، من گفتم خداوند بالاتر است از آنکه او را بوسیله مخلوق بشناسیم، حضرت او را تحسین نمود.

محقق را که وحدت در شهود است‏       نخستین نظره بر نور وجود است‏

دلى کز معرفت نور و صفا دید             بهر چیزى که دید اول خدا دید

همه عالم ز نور اوست پیدا                کجا او گردد از عالم هویدا

زهى نادان که آن خورشید تابان‏          بنور شمع جوید در بیابان‏

نظر به ‏آنکه حق تعالى بما نزدیکتر از ماست، علم حضورى ما بحق تعالى مقدم بر علم ما بذات ماست. حکماء مشاء بلکه جمهور چون از این نکته غفلت کرده‏ اند، در مسفورات خود گفته ‏اند: هیچ حصولى اقوى از حصول شى‏ء براى ذات خودش نیست. روى این مقدمات، حق تعالى از وسایط فیض که بین ما و او واقع شده‏ اند، نزدیکتر به ماست. این رشته رشته سبب ‏سوزیست، که حق تعالى بلا واسطه با هر موجودى رابطه خاصه‏ اى دارد و آن موجود ازاین‏ جهت با هیچ موجودى رابطه ندارد.

ارتباطى بی ‏تکیف بی ‏قیاس‏                هست ربّ الناس را با جان ناس‏

به رشته سبب سازى و سبب ‏سوزى، هر دو مثنوى معنوى، اشاره فرموده و گفته است:

از سبب ‏سازیش من سودائیم‏             وز سبب ‏سوزیش سوفسطائیم‏

از سبب ‏سازیش من حیران شدم‏         وز سبب‏ سوزیش سرگردان شدم‏

منابع :

  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، صص  120 تا  122