عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

حقیقت وجود، عبارت از حق اول است که در تمام ماهیات و اعیان ثابته متجلى، و ظاهر و تجلى او تابع ذات او می‌‏باشد، و تکثر در تجلى محال است؛ چون موجودات از جهت وحدت، ارتباط بحق اول دارند و مجعول بالذات وجود منبسط است که فعل اطلاقى حق باشد: (وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِدَةٌ)، کثرت از ناحیه قوابل و اعیان ثابته است. از این تجلى و ظهور، تعبیر بتجلى فعلى می ‏نمایند.

احاطه حقیقت حق باشیاء، احاطه قیومى و احاطه این فعل بر اشیاء، احاطه و ظهور سریانى می ‏باشد.

خلاصه کلام، آنکه حق تعالى بتمام جهات خدائى، از اشیاء خارج نمی ‏باشد، و بتمام جهات خدائى، داخل در اشیاء نیست، خروج حق از اشیاء بتمام جهات، مستلزم بینونت عزلى و تعطیل در ایجاد و ملازم با قول یهود است:

«قالَتِ الْیَهُودُ یَدُاللَّهِ مَغْلُولَه غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ»

و بالجمله، ملازم با تنزیه صرف است. و دخول حق در اشیا بتمام جهات خدائى، مستلزم امکان، فقر، تجزى، تقدر، تقیید، حدوث و تشبیه می ‏باشد.

بحسب صرف حقیقت وجود، و محض جهت فعلیت، خارج از اشیاست، و بجهت ظهور و تجلى فعلى، سارى در قوابل است. از همین معناى مذکور، بتجلى و ظهور وحدت در کثرت و انطواء و فناى کثرت در وحدت تعبیر شده است. از این توحید، بتوحید اخص‏ الخواصى، تعبیر نموده‏اند. کسانى که از وادى معرفت دورند، این مطلب را حرف هزل پنداشته و معتقد باین قول را منحرف می ‏دانند: «فهم بمعزل عن فهم هذه العویصات و تنادون من مکان بعید وَ ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ»

خلاصه کلام، آنکه حق تعالى چون وجودش وجود مطلق و عارى از جمیع قیود است، در مقام فعل، معیت سریانى و در مقام ذات، معیت قیومى با اشیا دارد. اشیا مقام تفصیل و ظهور و جلاى همان حقیقتند، بدون آنکه آن حقیقت تنزل از مقام خود نموده باشد. و اینکه می‌‏گوئیم: وجود، داراى وحدت و کثرت است، معنایش این است که کثرت در مقام تفصیل و وحدت در مقام اجمال است، بلکه کثرت از اطوار و شئونات وحدت است، و طور و ظهور شى‏ء واحد بحسب ذات کثیر نمی‌‏شود، طور و ظهور شى‏ء بوجهى عین شى‏ء و بوجهى غیر شى‏ء است، موجودات متکثر و حق واحد است، و منافاتى بین وحدت حق و کثرت اشیاء نمی ‏باشد. وجود اطلاقى حق، عین مقیدات است، ولى در مرتبه مقیدات و تقیید. و مقید در این مرتبه عین مطلق است، ولى در مرتبه ذات، مطلق بوصف تقیید وجود ندارد. مطلق در مقام ذات، عارى از جمیع تقیدات است و کلیه مقیدات، بوجود واحد بنحو اجمال در عین تفصیل در مشهد ذات مشهود و معلوم حقند. معیت حق با اشیاء و ظهورش در جمیع مراتب وجودى، بنحو حلول و اتحاد نیست.

حلول و اتحاد اینجا محال است‏           که در وحدت دوئى عین ضلال است‏

منابع :

  • آشتیانی  سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، صص  122 تا  124