عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

«با تجلّى حق تعالى همه عالم وجود پیدا کرده است، و آن تجلّى و نور، اصل حقیقت وجود است؛ یعنى اسم اللَّه است: اللَّهُ نُورُ السَّموتِ وَ الْأَرْضِ؛ نور سماوات و ارض خداست، یعنى جلوه خداست. هر چیز که یک تحقّقى دارد این نور است؛ ظهورى دارد، این نور است. ما به این نور مى‌گوییم، براى اینکه یک ظهورى دارد؛ انسان هم ظاهر است؛ نور است. حیوانات هم همین طور، نورند. همه موجودات نورند، و همه هم نور «اللَّه» هستند: اللَّهُ نُورُ السَّموتِ وَ الْأَرْضِ؛ یعنى وجود سماوات و ارض که عبارت از نور است، از خداست؛ و آن قدر فانى در اوست که اللَّهُ نُورُ السَّموتِ، نه اینکه اللَّهُ یُنَوّرُ السَّماواتِ، این یک نحوه جدایى مى‌فهماند. اللَّهُ نُورُ السَّموتِ وَ الْأَرْضِ؛ یعنى هیچ موجودى در عالم نداریم که یک نحوه استقلالى داشته باشد. استقلال معنایش این است که از امکان خارج بشود و به حد وجوب برسد، موجودى غیر از حق تعالى نیست. از این جهت اینکه مى‌فرماید: به اسم اللَّه الحمد للَّه به اسم اللَّه قُلْ هُوَ اللَّه أَحَدٌ» .

...

«در عین حالى که نورِ سماوات و ارض ظهورِ نور خداست؛ لکن اللَّهُ نُورُ السَّموتِ وَ الْأَرْضِ. در عین حالى که این ظهور اوست، نه این است که خود او باشد؛ لکن این ظاهر به طورى فانى در مبدأ ظهور است، از این جهت گفته مى‌شود که اللَّهُ نُورُ السَّموتِ وَ الْأَرْضِ.


منابع :

  • امام خمینی ، تفسیر سوره حمد، متن، ص: ۱۰۱ و 113