عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

یکی از دشوارترین پرسشها در باب پیدایی تصوف، رابطه آن با تشیع است. در بررسی این رابطه‌ی ظریف و تا حدی پیچیده، نباید خود را درگیر نقدهای اغلب تکراری برخی از خاورشناسان کنیم که در منشأ قرآنی و اسلامی تشیع و تصوف تشکیک می‌کنند؛ آنها با این پیش‌فرض وارد بحث می‌شوند که اسلام، دینی وحیانی نیست و اگر هم در طبقه ادیان قرار گیرد، از ادیان ابتدایی و «دین شمشیر» است و تنها به کار بادیه‌نشینان ساده دل می‌آید.

این ناقدان نسل های آینده(!) عرفان را به دلیل فقدان متون تاریخی به جامانده از دوره‌های اولیه، غیراسلامی می‌دانند. گویا نبودن متون، به خودی خود احتمال وجود چیزی را در آن زمان باطل می‌کند. اینکه تشیع و تصوف ابعادی از وحی اسلامی هستند، آشکارتر و درخشان‌تر از آن است که کسی بتواند آن را نادیده بگیرد و یا برپایه استدلال‌های تاریخی جهت‌دار تفسیر کند. 

میوه‌هایی که در اینجاست، ثابت می‌کند که این درخت در خاکی، ریشه‌ای ژرف دارد و این ثمره معنوی را تنها درختی می‌تواند به بار بیاورد که در حقیقت وحیانی غرس شده باشد. انکار این شواهد راستین مانند این است که در قداست مسیحیانه قدیس فرانچسکوی آسیزی (۱۱۸۱-۱۲۲۶م) تردید کنیم تنها به این دلیل که گزارش های تاریخی از سال های آغازین «مأموریت تبشیری» (۱) مطابق معیارهای آکادمیک ثبت نشده است. 

در واقع، نَفسِ وجود فرانچسکوی قدیس خلاف این را ثابت میکند، و این بدان معناست که مأموریت تبشیری واقعیت دارد، حتی اگر هیچ گزارش تاریخی نیز به دست ما نرسیده باشد. درباره ی تصوف و تشیع نیز کمابیش همین مسأله صادق است. به هر حال در این مقاله، هویت اسلامی تصوف و تشیع را مفروض می‌گیریم و بر همین اساس به بررسی رابطه این دو می‌پردازیم.

(۱) Succession Apostolic اعتقادی است در فرقه‌ی کاتولیک

مبنی بر این که مأموریت تبشیر که از سوی عیسی مسیح به پطروس محول شد

نسل اندر نسل تا به امروز به پاپها به ارث میرسد. (مترجم)

منابع :

  • سیدحسین نصر، حمید دَباشی و سیدولی رضا نصر،

    فصل نهم کتاب «تشیع: آموزه‌ها، اندیشه، معنویت»
    (Shi’ism: Doctrines, Thought, and Spirituality)
    ترجمه محمد سوری، چاپ نخست، انتشارات دانشگاه ایالتی نیویورک،

    ۱۹۸۸میلادی. ص ۴۰۱ به بعد