عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

دیتا، اطلاعات، دانش

راسل ایکاف (Russell L. Ackoff) را از بزرگان علم مدیریت در قرن اخیر می‌دانند. او در حوزه معماری و فلسفه تحصیل کرده بود و در نهایت هم دکترای خود را در حوزه فلسفه علم گرفت. اما در حوزه‌های تئوری مدیریت، سازماندهی و همینطورتفکر سیستمی، آثار ارزشمندی را از خود به جا گذاشته است.

او برای نخستین بار،‌ به تفاوت بین داده، اطلاعات و دانش و حکمت اشاره کرد. چیزی که امروز، از مبانی اولیه آموزشی در مدیریت محسوب می‌شود.

این مدل با توجه به چهار حرف اول کلمات آن به زبان انگلیسی، معمولاً به نام هرم DIKW شناخته می‌شود. ایَکاف در توضیح این تقسیم بندی چنین می‌نویسد:

داده‌ها (Dataخام هستند. آنها فقط وجود دارند و یک گزارش هستند. آنها ممکن است مفید یا غیرمفید باشند. ممکن است معنادار یا بی‌معنی باشند. در ادبیات کامپیوتر و برنامه‌نویسی، پر شدن یک جدول با «داده‌ها» آغاز می‌شود (به عنوان مثال، فهرست قد تمام دانشجویان یک کلاس. یا جدولی از درآمد هر یک از مردم ایران. یا تاریخ تولد هر یک از مشتریان یک بانک).

اطلاعات(Information)، همان داده‌ها هستند که بین آنها رابطه منطقی برقرار شده. ممکن است این رابطه به آنها معنایی بدهد و ممکن هم هست معنایی ندهد. خروجی پایگاه داده‌ (Database) معمولاً چیزی از جنس اطلاعات است (به عنوان مثال، متوسط قد دانشجویان یک کلاس، اینکه ده‌ درصد ثروتمند جمعیت ایران، چند درصد ثروت ایران را در اختیار دارند. اینکه بیشترین حجم پس‌انداز در یک بانک،‌ توسط چه گروه سنی از مشتریان انجام می‌شود؟)

دانش(Knowledge) یکپارچه کردن و انتخاب‌ کردن و دسته‌بندی اطلاعات است که با هدف خاصی صورت می‌گیرد. (بررسی توزیع قد دانشجویان یک کلاس یا تهیه گزارشی از فاصله طبقاتی در کشور یا تهیه اطلاعات اولیه برای بازاریابی خدمات بانک).

او حکمت و پختگی(Wisdom) را آخرین لایه این هرم می‌داند. لایه‌ای که انسان در آن به «چرا»ها فکر می‌کند. زیبایی‌ها را در دنیای اطراف تشخیص می‌دهد. می‌کوشد تا برای دنیا «ارزش» ایجاد کند. او حکمت را بسیار شخصی می‌داند و لباسی که بر اساس تلاش و تجربه و تفکر، بر تن هر انسانی دوخته می‌شود.

 

این هرم که هرم دانش نیز نامیده شده است،  در مباحث فن آوری اطلاعات و ارتباطات (فاوا) نیز بسیار بکار برده می شود.

در مورد این هرم بحث های متعدد و متنوعی صورت گرفته و نسخه های مختلفی از طبقات آن ارائه شده است. در نسخه های قدیمی تر سطح "داده" و در نسخه های جدیدتر سطح "حکمت" حذف شده اند.

در فضای فعلی علوم انسانی اکثریت قریب به اتفاق بحث های مربوط به شکل های مختلف اطلاعات و تفکر سیستمی در حوزه مدیریت و بیشتر به دنبال نتایج کاربردی مطرح می شوند.

در اینجا می خواهیم با مرور مختصری بر بر این دو بحث که در واقع اولی را می توان مقدمه دومی دانست، یک تصویر کلی از آنها بدون گرایش به بحث های مدیریتی و کاربردی داشته باشیم و سپس به بررسی آن در حوزه دین بپردازیم.

 

سیستم (نظام)

در مورد سیستم و خصوصیات آن تعریفات متعددی ارائه شده است که در اینجا چند وجه مشترک میان این نظریات برای درک بهتر مفهوم سیستم (یا نظام) آمده است:

·        سیستم از اجزای مختلف تشکیل می‌شود. به عبارت دیگر یک واحد به تنهایی سیستم نیست.

·        اجزای سیستم با هم در ارتباط و تعامل هستند. تا وقتی تعامل وجود ندارد صرفاً یک «مجموعه» داریم و نه یک سیستم.

·        هر عنصر سیستم بر ویژگی های کل سیستم، موثر است.

·     بین عناصر سیستم به لحاظ ویژگی های جزئی و نوع تاثیر بر کل سیستم، وابستگی متقابل وجود دارد، یعنی خصوصیات هر عنصر از سیستم و نیز نحوه تاثیر هر عنصر بر کل  سیستم، بستگی به چگونگی رفتار حداقل یک عنصر دیگر از سیستم دارد. 

با استفاده از تعاریف فوق نتیجه می گیریم که هر سیستم، یک کل است و نمی توان آنرا به اجزای مستقل تقسیم نمود. زیرا ویژگی های سیستم، در هیچ یک از اجزا  به طور مستقل وجود ندارد. و اگر اجزا سیستم را ازهم جدا کنیم، خاصیت خود را از دست می دهند. به عنوان مثال چشم به عنوان جزئی از بدن انسان، اگر از بدن جدا باشد، نخواهد دید.

وقتی سیستم به اجزا مستقلی تقسیم شود، تعامل بین اجزا از بین می رود و سیستم خاصیت و توانایی های خود را از دست می دهد. اگر اجزا یک موجودیت با یکدیگر تعامل نداشته باشند، تشکیل یک مجموعه می دهند نه یک سیستم. به عبارت دیگر، مشخصه مهم یک سیستم، تعامل و ارتباط است و ویژگی های اصلی سیستم از تعامل اجزا بدست می آید نه از رفتار مستقل اجزا.

راسل ایکاف سیستم را اینطور تعریف می کند:

سیستم یک کل است متشکل از دو جزء یا بیشتر با پنج شرط :

·        کل مورد نظر یک و یا بیش از یک ویژگی و یا کارکرد معین را دارا باشد.

·        هر جزء بتواند رفتار یا ویژگی های کل را تحت تاثیر قرار دهد یعنی وجود همه اجزا ضرروی است.

·        اجزاء می توانند با هم زیر مجموعه هایی را تشکیل دهند و حداقل یک زیرمجموعه ضروری از اجزاء وجود دارد که برای تحقق اهداف کلی کفایت می کند و هیچ یک از اجزا به تنهایی قادر به تحقق کارکرد کل نیست .

·        تأثیرگذاری هر جز وابسته به رفتار و ویژگی های حداقل یک جزء دیگر باشد.

·        تاثیر زیرمجموعه متشکل از اجزای ضروری به رفتار حداقل یک زیرمجموعه دیگر از همان سیستم وابسته است.

 

تفکر سیستمی

بر اساس تفکر سیستمی، ویژگی های مهم یک سیستم از تعامل بین اجزای آن بوجود می آید نه از فعالیت جداگانه آنها. بنابراین با تجزیه سیستم، ویژگی های مهم آن از دست می رود. سیستم یک کل است که با تحلیل قابل درک نیست.

با توجه به نکته فوق، روشی غیر از تحلیل برای درک ویژگی های سیستم ضروری است. این روش را روش ترکیبی یا تفکر سیستمی می نامیم.

با این توجه، شناخت دقیق، عمیق و صحیح پدیده‌ها مستلزم آن است که آنها را به منزله یک «سیستم» در نظر بگیریم که مجموعه‌ای از اجزاء را دربرگرفته و رفتار هر جزء بر رفتار کل اثرگذار است و هیچ یک از آنها نمی‌تواند تاثیر مستقل داشته باشد. به همین دلیل باید علاوه بر تعامل اجزاء با یکدیگر، ارتباط متقابل پدیده‌ها با پدیده‌های دیگر در آن محیط و با خود محیط را از نظر دور نداشت. فهم این حقیقت مستلزم «کلان‌نگری» و داشتن «تفکر سیستمی» است. تنها در این صورت است که بجای نگرش‌های خطی و مکانیکی و جزئی به پدیده‌ها، ارتباطات و تعامل‌های وابسته به یکدیگر را می‌بینیم و می‌توانیم الگوی تغییرات و روابط درونی پدیده‌ها را درک کنیم.

چنانچه اشاره شد تفکر مکانیکی به نوعی نقطۀ مقابل تفکر سیستمی است. در قرن های ۱۶ و ۱۷ میلادی و در دوران صنعتی شدن جهان، رویکرد مکانیکی غالب بود که در هر مجموعه به جزء جزء همان مجموعه نگاه می کرد و برای تحلیل یک مجموعه نقش هر جزء را با استفاده از خصوصیات و وظایف فردی و جزئی آن تحلیل می نمود. اما در تفکر سیستمی این مجموعه به عنوان یک کل در نظر گرفته می شود و تعریف این کل و نقش هر جزء آن در تعامل با اجزاء دیگر و در ارتباط با هدف کلی سیستم تعریف می گردد.

راسل ایکاف این دوره را «عصر ماشین» نامگذاری کرده بود و معتقد بود اکنون ما در «عصر سیستم ها» قرار داریم و این عصر نیازمند دیدگاه متفاوتی است

به عنوان مثال اصولی که دکارت در سال 1637 میلادی به عنوان اصول تفکر در عصر ماشین مطرح کرده به شرح زیر است:

·            فقط چیزی را بپذیر که برایت حقیقتی روشن و متمایز باشد.

·            هر مشکلی را تا حد امکان به اجزای کوچکتر تجزیه کن.

·            کارت را با ساده ترین عناصر شروع کن و بتدریج، با شیوه ای منظم به عناصر پیچیده تر بپرداز.

·            هر عنصری را شماره گذاری و این شماره ها را بازشماری کن تا مطمئن شوی چیزی را از قلم نینداخته‌ای.

نگرش متفکران سیستمی به جهان، بر مبانی چهارگانه ذیل استوار است:

1- تصور ارگانیک، یعنی تصوری که ارگانیسم را در مرکز طرح ادراک آدمی قرار می‌دهد.

2- کل‌نگری، یعنی هر پدیده به‌منزله موجودی زنده، دارای نظم، دارای روابط باز با محیط، خودتنظیم و هدفمند در نظر گرفته می‌شود و به‌جای توجه به اجزای پدیده‌ها بر کلیت ‌آن‌ها تاکید دارد و بر ‌آن متمرکز می‌شود.

3- مدل‌سازی، یعنی متفکر سیستمی سعی می‌کند که به‌جای شکستن کل به اجزای قراردادی، ادراک خود از پدیده‌های واقعی را بر پدیده‌های واقعی منطبق کند.

4- بهبود شناخت، به طوری که یک متفکر و پژوهشگر نظام‌گرا درک کند که:

الف) زندگی در یک سیستم ارگانیک و در فراگردی پیوسته، استمرار دارد.

ب) شناخت آدمی از یک کل، از طریق مشاهده فراگرد‌هایی که درون ‌آن به وقوع می‌پیوندند، به‌دست می‌آید نه از طریق مشاهده اجزای ‌آن کل.

ج) آنچه که فرد مشاهده می‌کند، خود واقعیت نیست، بلکه ادراک وی از واقعیت است.

 

داده های دینی

دین مجموعه ای عظیم از مفاهیم و گزاره ها را در خود دارد، اگر بخواهیم نسخه ای از هرم ایکاف را ارائه کنیم که ناظر به سطوح مختلف فهم دینی باشد، می توانیم آن را به شکل زیر در نظر بگیریم :

 

 

در این هرم  داده عبارت است از مفاهیم و گزاره های خام و مفرد دینی مانند نماز یا شب قدر، اطلاعات داده هایی هستند که رابطه ای منطقی آنها را بهم پیوسته است مانند حُسن حضور قلب در نماز و یا نزول قرآن کریم در شب قدر، اما آنچه مورد بحث ما در این مقال است سطح  فوقانی هرم یعنی مدل است، این سطح که از آن می توان به نگاه مدل گرا و یا نگرش سیستمی به دین تعبیر نمود، از به هم پیوستن همه عناصر اصلی دین در همه لایه ها با حفظ روابط ارگانیک آنها و بوجود آمدن یک واحد یکپارچه حاصل می شود.

 

نظام وارگی دین

تصویری که قرآن کریم و روایات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام از دین عرضه می کنند کاملا با مشخصات یک سیستم ارگانیک، واحد و یکپارچه منطبق است.

برای نمونه می توانیم چند مورد زیر را در نظر بگیریم:

·     جامعیت : اسلام، جامع همه احکام فردی و اجتماعی است و هیچ از نیازهای انسان فروگذار نکرده است. چیزی نیست که نیازمندی فرد یا جامعه باشد و دین در رفع آن نکوشیده باشد: "وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْء" (نحل/89) و ما نازل کردیم بر تو کتاب را که بیان کننده همه چیز است"مَّا فَرَّ‌طْنَا فِی الْکِتَابِ مِن شَیْء" (انعام/38) ما در قرآن هیچ چیزی را فروگذار نکردیم .  "وَکُلَّ شَیْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِیلًا" (اسراء / 12) همه چیز را کاملاً شرح و تفصیل داده‌ایم.

·     یکپارچگی و وحدت : اللَّـهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِیَ (الزمر/23) خداوند بهترین سخنی را نازل کرده که سراسر آن هماهنگی و همگونی است و آیاتش نسبت به هم منعطف و منثنی است. و در جای دیگر می فرماید: أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ  وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللَّـهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلَافًا کَثِیرًا (النساء/82) آیا در قرآن از روی فکر و تأمل نمی‌نگرند؟ و اگر از جانب غیر خدا بود در آن اختلافی بسیار می‌یافتند.

علامه طباطبائی (ره) می فرمایند: از مهم‏ترین ویژگ‏ی هاى دین اسلام ارتباط همه اجزاى آن با یک‏دیگر است؛ ارتباطى که منجر به وحدت و یکپارچکى کامل میان آنها می ‏گردد، به این معنا که در اخلاق کریمه، که این دین [همه را] به سوى آن فرا می ‏خواند، روح توحید جارى و منتشر است و روح اخلاق نیز در همه اعمالى که افراد جامعه مکلّف بدان می ‏باشند منتشر می ‏باشد. پس همه اجزاى دین اسلام با تحلیل به توحید بازگشت می ‏کنند و توحید ترکیبى است از اخلاق و اعمال‏. (المیزان، ج4 ص 109)

·    استحکام درونی : ذَ'لِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ (الروم/30) این است دین استوار و لیکن بیشتر مردم نمی‌دانند. یا فرموده است : قُلْ إِنَّنِی هَدَانِی رَبِّی إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ دِینًا قِیَمًا مِّلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (الانعام/161) بگو همانا مرا هدایت کرده است پروردگارم بسوی راهی راست دینی استوار آئین ابراهیم یکتاپرست و نبوده است از شرک‌ورزان‌. و فرموده است : إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ (الاسراء/9) همانا این قرآن رهبری می‌کند بدانچه آن استوارتر است و مژده می‌دهد مؤمنانی را که کردار شایسته کنند که ایشان را است پاداشی بزرگ‌. قرآن کریم نیز توسط خود قرآن چنین وصف شده است: کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ (هود/1) کتابی است که استوار شد آیت های آن و سپس تفصیل داده شده است از نزد حکیمی دانا.

·     ارتباط ارگانیک اجزاء : از نظر قرآن کریم ارتباط پویا و ارگانیک اجزاء دین اسلام امکان پاره پاره کردن آن را نمی دهد : إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِاللَّـهِ وَرُسُلِهِ وَیُرِیدُونَ أَن یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللَّـهِ وَرُسُلِهِ وَیَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَیُرِیدُونَ أَن یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلًا (النساء/150) همانا آنان که کفر ورزیدند به خدا و پیمبرانش و خواهند جدائی افکنند میان خدا و پیمبرانش و گویند ایمان آریم به بعضی و کفر ورزیم به بعضی و خواهند که برگیرند میان این راهی‌. در آیات دیگر قرآن با بیان دیگری به همین موضوع اشاره است : الَّذِینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِین فَوَرَبِّکَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ (الحجر/91تا93) آنان که قرآن را پاره پاره کردند (بعضی را قبول و بعضی را رد کردند) قسم به خدای تو که از همه آنها سخت مؤاخذه خواهیم کرد. از آنچه می‌کرده‌اند. یا می فرماید: أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَن یَفْعَلُ ذَلِکَ مِنکُمْ إِلَّا خِزْیٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ (البقره/85) چرا به برخی از احکام ایمان آورده و به بعضی کافر می‌شوید؟ پس جزای چنین مردم بدکردار چیست به جز ذلّت و خواری در زندگانی این جهان و بازگشتن به سخت‌ترین عذاب در روز قیامت؟.

 

تفکر سیستمی یا مدل گرای دینی

با توجه به توضیحات پیش گفته در مورد سیستم و تفکر سیستمی هم اکنون می توانیم به روشنی روش تفکر مزبور در دین را دریابیم.

ارتباط ارگانیک میان اجزاء، کل‌نگری و مدل‌سازی مهمترین مولفه های این نوع تفکر هستند.

برای درک بهتر تفکر مدل گرا مثالی می آوریم. علم شیمی در زمان های بسیار دور وجود نداشت. در آن زمان ها اگر کسی فعل و انفعالات شیمیائی خاصی را به تجربه بدست آورده و صورت می داد عنوان کیمیاگر به خود می گرفت که یکی از شاخه های علوم غریبه (کُلُّهُ سِرّ) بود. به عبارت دیگر این عمل نوعی سحر و جادو تلقی می شد. اگر بخواهیم کیمیا یا همان شیمی را در آن زمان توصیف کنیم بایستی چنین بگوئیم : مجموعه ای از داده های پراکنده و رازآلود که مجبوریم بپذیریم چون بعضا تجربه شده ، ولی مرتبط و فرموله نیست و اکثر سئوالات ما را در چهارچوب خواص مواد بی پاسخ می گذارد.

اما در عصر حاضر علم شیمی (Chemistry یا همان کیمیا) یک مدل تقریبا جامع از ساختار، خواص، ترکیبات، و دگرگونی مواد ارائه می دهد.

اصولی مانند : اصل بقای جرم (ثابت بودن مقدار ماده در واکنش های شیمیائی)، نظریه اتمی (ساختار مواد = مولکول، اتم و ...)، اربیتال ها و ابر الکترونی، جدول تناوبی عناصر، فرمول شیمیائی هر ماده ، معادله شیمیائی واکنش های شیمیائی و ... به مااجازه می دهد که توانائی های بسیاری نسبت به عصر کیمیا را تجربه کنیم. حالا با دانستن این اصول و بطور کلی مدلی که علم شیمی جدید از ساختار، خواص، ترکیبات، و دگرگونی مواد آنها ارائه می دهد، می توانیم هر نوع اتفاقات ناشی از واکنش های شیمیائی را از انواع عظیم آن مانند فعل و انفعالات سطح خورشید گرفته تا نمونه های کوچک مانند هضم مواد غذائی توسط آنزیم های معده را تحلیل کنیم. این تحلیل ها اگرچه در همه موارد به صورت تفصیلی برای ما و با بطور کلی امکان پذیر نباشد اما از دانش کلی ما نسبت به آنها نمی کاهد. این به آن معناست که بر خلاف سده های نخستین حیات بشر اگر ما جزئیات یک فعل و انفعال شیمیائی را هم ندانیم درپرتو مدلی که از علم شیمی در ذهن ماست یک تصویر کلی از مکانیسم صورت گرفته خواهیم داشت و همین علم اجمالی ما را از تعجب و خلاف عادت شمردن وقایع این چنینی باز میدارد.

ویژگی بسیار برجسته دیگر این مدل آن است که لازم نیست در مورد هر واکنش یا فرآیند شیمیائی جدید دست به دامن عالمان این رشته و یا عاملان آن فرآیند شویم و با داشتن اصول کلی نحوه واکنش های شیمیائی و ساختمان مواد و امثال آن می توانیم خود تحلیلی شیمیائی (کلی یا جزئی) از فرآیندهای نو داشته باشیم.

بدین سان این مدل برای ما مانند معادله ای عمل می کند که در هر موردِ واقعی اعداد جدیدی در آن وارد نموده و نتیجه جدیدی را استخراج می نمائیم.

مدل های کلی یا نظام واره های فیزیک جدید، فناوری اطلاعات ارتباطات(IT)، نجوم و بسیاری از علوم دیگر نیز چنین هستند و چنین آثاری دارند. همه این مدل ها در حوزه خود شمول 100% ایجاد نمیکنند و به همه سئوالات پاسخ تفصیلی نمیدهند ولی یک دیدگاه کلی میدهند که پاسخ قریب به اتفاق سئوالات را به صورت اجمالی فراهم می سازد

یک دستگاه فکری دینی نیز اگر منتَج از تفکر سیسستمی نسبت به دین باشد بایستی چنین خاصه ای داشته باشد. یعنی اصول و مبانی و اخلاق و فروعات احکام را چنان در مجموعه ای به نظام درآورد که در مواجهه با هر گزاره دینی ما خود بتوانیم  معنای صحیح آن را دریافت کنیم به نحوی که به ارتباط ارگانیک میان آن گزاره با سایر گزاره های دین نیز خدشه ای وارد نشود.

خروجی این نظام فکری را می توان در موارد ذیل خلاصه کرد:

·        داشتن یک ساختار پیوسته از هستی از دیدگاه اسلام و قرآن،

·        قفسه بندی ذهنی دانسته های دینی به نحوی که هر چیزی در جای خود جای گیرد،

·        پوشش حداکثری نسبت به داده های دینی (قرآن و حدیث) به نحوی که در مواجهه با یک متن مقدس، تصوری ولو اجمالی و غیر مضاد با سایر گزاره ها، از مفهوم آن به ما بدهد،

·        فرمولایز داده های دینی به نحوی که شخص بتواند ابهامات خود در گزاره های دینی را با استفاده از این اصول فرموله رفع نماید.

·        دیدگاه جامعی که هاضم اختلافات سطحی در نگاه به قرآن و روایات باشد.

 

منابع :

  • وردی نژاد فریدون، تفکر سیستمی و نگرش سیستمی در اسلام، اینجا
  • وردی نژاد فریدون، سیستم،  اینجا
  • نعمتی - حسن، تفکر سیستمی، دانشگاه گلستان،  اینجا
  • موسسه متمم، تفکر سیستمی-درس ۷ : راسل اکاف و تدوین مدرن تفکر سیستمی،  اینجا
  • بینش - مسعود ، موانع تفکر سیستمی، اینجا
  • زارع شحنه، مجید - قریب، غلامرضا ، نظریه سیستمی، اینجا
  • ابوالحسنی - علی محمد، نظریه ی سیستم ها، اینجا