در باب عقل یک بحث تاریخى وجود دارد و یک بحث مبنایی. آنچه عرفا با عنوان طور وراى طور عقل مطرح کرده اند تفسیر خاصى دارد، و مناقشه بر سر عقل نیز تفسیر خاصى دارد. عواملى وجود دارد که عرفا را به این نزاع با عقل سوق مىدهد: یکى از آنها، عقل مشوب جزئیِ تاریخى است. اگر مىگویند این عقل به کار نمىآید، منظور چیست؟ از سویى عقل مشایى هنوز در اوایل بحث علیت مانده، و با تفسیر خاصى همراه است؛ مثلاً هنوز به تجلى نرسیده است. طبیعتاً عرفا درباره این عقل مشوب مناقشه مىکنند؛ همان مناقشهاى که ملاصدرا نیز مطرح مىکند و مىگوید اگر شما نرسیدید، به دلیل عقل جزئىتان است.
عامل دیگرِ اعتراض بر عقل، ضعف آن است. مىگویند آنچه با عرفان مىشود یافت، با عقل نمىتوان بدان دست یافت؛ به این معنا که حتى اگر عقل معتبر باشد، در حد حصول است نه حضور، و در مرتبهاى ضعیفتر قرار دارد. خود فلاسفه نیز مىگویند، علم ما حصولى است نه حضوری. از همین روى، قیصرى مىگوید عقل اعتبار دارد، اما از این جهت ضعیفتر است.
گاه نیز منظورشان این است که وراى عقل حیطههایى هست که عقل نمىتواند به آنها مستقلاً دست یابد، ولى چنانچه عرفان دست یافت و براى عقل گزارش داد، اگر عقل مشوب نباشد مىتواند به آن برسد. به تعبیرى، آنان مىگویند عقل منور و عقل سلیم به آن دست مىیابد. این نیز حرف درستى است که ملاصدرا هم پذیرفته است. وى در جلد دوم اسفار، (ص۳۲۲) طور وراى طور عقل را توضیح مىدهد. بسیارى از حقایقى را که سهروردى با شهود یافته است، مانند عالم مثال منفصل یا مثل افلاطونى، و یا آنچه را عارفان شهود کردهاند، مانند وحدت شخصیه، پس از آنکه عرفا و صاحبان شهود رفتند و آمدند و بیان کردند، فلاسفه به خوبى مىفهمند، ولى قبل از آن، فیلسوفان چنین امکانى نداشتند. ما از حیطههاى ماورایى از طریق عقل انتقالى و عقل استدلالى باخبر مىشویم. اما عقل استدلالى کجا و شهود آن حقایق کجا؟ ملاصدرا مىگوید: کسى که از راه شهودْ حقایق را مىبیند، در حقیقت از راه علت وارد شده و به حقایق دست یافته است، پس بهتر مىتواند به یقین دست یابد، تا از راه معلول.
در آخر تمهید القواعد این پرسش مطرح شده است که اگر آنچه عرفان مىیابد طور وراى طور عقل است، عقل نمىتواند بدان دست یابد، و در این صورت چطور مباحث را عقلانى مىکنید؟ مؤلف در پاسخ مىگوید اتفاقاً منظور از طور وراى طور عقل این نیست که عقل اصلاً نمىتواند بیابد، بلکه عقل مستقلاً به آن دست نمىیابد؛ ولى اگر عرفان و شهود آن را دریافته باشد، عقل مىتواند به آن برسد. عقل منور و عقل سلیم مىتواند آموزههاى شهودى را بیابد.
عقل منور متعلق به کسى است که خودْ شهود دارد. آن نور قلب بر عقل مىتابد، و عقل نیز منور مىشود و خوب مىفهمد. عارف نمىگوید با عقل نمىتوانیم به این آموزهها دست یابیم. از سویى گفتهاند اگر کسى شهود هم نداشته باشد مىتواند این آموزهها را بیابد. اگر عقلْ سلیم بوده، مشوب به وهم نشده و مقدمات غلط در آن جاى نگرفته باشد، به راحتى مىتواند به واقع برسد. البته مواردى هست که عرفا عقل را به کلى نفى کردهاند. در سنت عرفانى ما اگر گاهى نفى کل عقل ادعا شده، راه به جایى نبرده است، و در خود سنت عرفانى، آهسته آهسته عقل را پذیرفتند. ابن عربى در جلد دوم فتوحات (ص۱۶۳، باب۸۸۸) مىگوید: اینکه خداوند سبحان فرموده: أَوَلَمْ یَنظُرُواْ فِى مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالاَرْضِ(اعراف، ۱۸۵)، به نظر عقلى دعوت کرده است، و بر این اساس، نظر عقلى حجت است. همچنین درباره «اولوا العلم» مىگوید مراد از آن، اهل نظر و شهودند، گرچه شهود قوىتر است (ر.ک: فتوحات، ج۱، ص۳۱۳، باب۶۵).
گفتنى است به برکت شریعت، فیلسوف مسلمان به عرفان متمایل شد و عارف مسلمان به عقل؛ زیرا دین، هم به عقل دعوت کرده است و هم به شهود. سنت عرفانى ما نیز عملاً آهسته آهسته عقلانى شد، و اساساً مىتوان گفت سنت عرفانى ـ یعنى عرفان نظرى دوره دوم ابنعربى ـ خودْ عقلانى است؛ هرچند چگونگى عقلانى بودنِ آن بحث دیگرى مىطلبد. «استیس» در اثر خود، عرفان و فلسفه، اصطلاح «طور عقل» را به شکل دیگرى معنا کرده است که بسیارى از اندیشمندانِ داخل کشور، از همین نظریه پیروى کرده اند، و آن اینکه اساساً حیطه و ساحت عرفان، ساحتى است فوق عقل، و هرگز عقلانى نمىشود؛ زیرا آن ساحت، بر تناقض استوار است، لکن ساحت عقل، ساحت اصل عدم تناقض است. در آن ساحت، تناقض راه دارد ولى در عقل محال است تناقض راه یابد. بر این اساس، اصلاً عقل نمىتواند آموزههاى عرفان را بفهمد. واقعیت این است که این ادعا نه با ادعاى خود عرفا سازگار است، نه با مبانى عرفان نظرى و نه با مبانى عقلی. ما در مقاله «عقلگریزى عرفان» که در نشریه معرفت فلسفى،شماره۹ ،چاپ شده است، این نظر را به صراحت نقد کرده ایم، و بر آنیم که نظر ایشان صائب نیست.
منابع :
- یزدان پناه، یدالله - دوفصلنامه معارف عقلی- مرکز پژوهشی دائرة المعارف علوم عقلی اسلامی – پیش شماره سوم (عرفان اسلامی)