عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

سنت فلسفى و عرفانى ما از ابتدا از دین دور نبوده است. باید در جاى خود بحث کرد که فیلسوف یا عارف مسلمان چه تعلق خاطرى به دین دارد، و چگونه قرار است آموزه‌هاى دینى را عقلانى کند. در این باره به لحاظ تاریخى بحث‌هاى گسترده ترى مى‌توان کرد. البته هر فلسفه یا عرفانى را در نظر نداریم و در این مقام سخن بر سر فلسفه اسلامى، و عرفان اسلامى است. پس باید گفت عرفان و فلسفه اسلامى از یک نظر، مجموعه تلاش‌هاى عالمان دینیِ صاحب شهود و عقل است براى فهم متون دینى و تبیین آموزه‌هاى شریعت.

از این روى، در همین سنت فلسفى مثلاً مسئله‌اى گفته مى‌شود که فیلسوف مسلمانِ بعدى یا همان فیلسوف مى‌بیند با متن دینى نمى‌سازد، و در نتیجه مجبور است که دوباره بیندیشد و بیابد که کجاى این مقدمات خلل دارد. این آمد و شد میان فلسفه و دین و نوع تعامل بین آنها، آن‌قدر ادامه یافته که آهسته آهسته خود را تصحیح کرده و به متون دینى نزدیک ساخته است. مثلاً علامه طباطبایى المیزان را در موقعیت خاصى مى‌تواند بنویسد، و قبل از آن چنین نبود، علامه جامع دین، عقل و عرفان و صاحب شهود و نظرات فلسفى است. از طرفى، با متون فلسفه و میراث عرفانى آشناست. در عین حال عالم دینى نیز هست. ما با این نوع افراد و با این میراث رو به رو هستیم. طبیعتاً این میراث مثل میراث قرن اول نیست که متکلمى آیه‌اى را دیده و حرفى زده است که با آیات دیگر نمى‌سازد. بسیارى از کارهاى مهم شریعت عمدتاً پس از این سنت گران‌قدر عرفانى و فلسفى صورت گرفته است، چون آن ابزارهاى لازم فراهم آمده است.

امروزه اگر کسى بخواهد بدون فلسفه و عرفان اسلامى حقایق دینى را بفهمد، مثل این است که از ابتدا شروع کند و دستمایه ضعیفى براى این کار دارد. تلاش‌هایى که عمدتاً در فهم دین صورت گرفته، تلاش‌هاى عالمان دینى صاحب عقل و شهود است. امروزه چنانچه کسى بخواهد واقعاً یک مسئله پخته معرفتى در معارف دینى را دریابد، باید به اینها تن دهد، و در غیر این صورت گویا از قدم اول آغاز مى‌کند. امروزه کسانى با استناد به چند حدیث یا آیه، جبرى یا قَدَرى شده‌اند. ولى در متون دینى چنانچه بخواهیم همه این آیات و روایات را با هم جمع کنیم، کار فراوانى لازم است. مثلاً مسئله جبر و اختیار با بسیارى از مسائلى گره خورده است که همه باید کنار هم گرد آید، و در ابتدا شاید براى ما مشخص نباشد که چه مقدار تلاش لازم است؛ ولى فیلسوف و عالم مسلمان با دغدغه هستى‌شناسانه اش، با تمام اینها درگیر بود. ما باید بر این میراث تکیه کنیم تا بتوانیم فهم درستى از متون دینى داشته باشیم، و پس از داشتن چنین مجموعه‌اى، مى‌شود پیش‌تر رفت.

بنابراین سنت فرهنگى، عرفانى و فلسفى ما در فهم متون دینى سهم مهمى دارد. همان‌گونه که اگر کتاب‌هاى فقهى و اصولى را به خوبى نخوانیم، نمى‌توانیم احکام را به خوبى از آیات و روایات برآوریم، این معارف نیز اگر خوانده نشود، نمى‌توان مسائل را حل کرد. گاهى در کتاب‌هاى عرفان مى‌بینیم در مسئله خاصى نزدیک به سیصد آیه و روایت به هم گره خورده است و بزرگان نیز گاهى به این پشتوانه‌ها اشاره مى‌کنند. از این روى، این امر تأثیر مهمى دارد و بلکه اصلاً راه درستِ فهم است و فهم کسانى که این کار را نکرده‌اند، مانند برخى متکلمانى که عرفان و فلسفه را بر نمى‌تابند، از متون دینى فهم ضعیفى است.

منابع :

  • یزدان پناه، یدالله - دوفصلنامه معارف عقلی- مرکز پژوهشی دائرة ‌المعارف علوم عقلی اسلامی – پیش شماره سوم (عرفان اسلامی)