در دارِ وجود، جز صرف الوجود المتجلّی بذاته فی مقام فعله، نیست
و أمّا آنکه وحدت و کثرت هر دو حقیقی است؛ پس در نوشتۀ سابقه عرض شده بود که: وحدت وجود عددیّه نیست، تا منافی کثرت باشد؛ بلکه وحدت إطلاقیّۀ انبساطیّه است؛ فلیس فی دار الوجود إلاّ صرف الوجود المتجلّی فی مقام فعله، تجلّیّاً وحدانیّاً علی نهج وحدته؛ و ذلک التّجلیّ هو السَّاری فی مرائی الممکنات، کالمطلق فی المقیّد؛ لا أنّ الوجود الواجبیّ بذاته کذلک، تعالی عمّا یقول الظّالمون.
ملاحظۀ وحدت در کثرت، و کثرت در وحدت
و اگر عارفی این معنی را بگوید؛ البّته به ملاحظۀ شهود قلبی است، که وجود منبسط را که فعل حقّ است به نحو مظهریّت و مرآتیّت ملاحظه نموده؛ و هر مظهر و مرآت بما هو کذلک لا یَری نفسه؛ و إلاّ لم یکن مرآه لغیره. و عرفاء را حالاتی است:
گاهی وحدت بینند، و میگویند: که یکی هست و هیچ نیست جز او. (از ترجیع بند معروف و مشهور آقا سیّد أحمد هاتف اصفهانی است که: که یکی هست و هیچ نیست جز او وحده لا اله إلاّ هو)
و گاهی کثرت بینند و گویند:
خیز تا بر کِلْکِ این نقّاش جان أفشان کنیم
کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت
(دیوان حافظ، طبع پژمان، ص 20)
و گاهی وحدت در کثرت بینند، و گویند:
این همه عکس می و نقش مخالف که نمود
یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد
(دیوان حافظ، طبع پژمان، ص 79)
و گاهی کثرت در وحدت بیند و گویند:
هر چه از نَعت جلال آید و از وصف جمال
همه در روی نکوی تو مُصوّر بینم
منابع :
- حسینی طهرانی (ره) - محمد حسین، توحید علمی و عینی، صص 129 و 130