و أمّا مرتبه ثالثه که مرتبۀ امتیاز أسماء و صفات است بعضها عن بعض؛ که در اصطلاح «فیض أقدس» نامیده شده، و از لوازم ذات اقدس است؛ و او را مرتبۀ واحدیّت میخوانند، که قبال کثرت است و انتشاء کثرت به ملاحظۀ این مقام است؛ پس این مرتبه از لوازم مرتبۀ سابق است. و تلازم بینهما نظیر تلازم بین وجود و ماهیّت است نه تلازم وجود و وجودی؛ زیرا که چون هیچ عنوانی و مفهومی را در مرحلۀ وجود حقیقی راهی نیست؛ و إلاّ لازم آید انقلاب ما سنخه نقیض العدم إلی ما سنخه لا یأبی عن الوجود والعدم؛ فلذا حقیقت درمرحلۀ ذات است بنفس وجود ذات؛ و عنوان در مرحلۀ متأخرۀ از ذات و لازم ذات. و همچنین است حال أعیان ثابته چه آنها را از لوازم ذات بدانیم، چه از لوازم أسماء و صفات. علی أیُّ حال موجود هستند در این مرتبه نه بالوجود الاستقلالی؛ بل تبعاً لوجود حقایقها المندکَه فی حقیقه الذات الواجبیّه لاندکاک کلّ ضعیف فی القویّ و إحاطه کلّ شدید فی ذاته بالضعیف من سنخه.
پس معلوم اگر از سنخ معنی و ماهیّت و مفهوم باشد معلوم است در مرتبۀ متأخّرۀ از ذات؛ و علم در مرتبۀ ذات است بوجود المعلوم الذاتی فی تلک المرتبه. و برهان بر این معنی این است که: در عالم اگر عالِمی و معلومی باشد، لابدّ و أن ینتهی إلی عالم بالذّات؛ و معلومٍ بالذات؛ ضروره انتهاء ما بالعرض إلی ما بالذات. پس نشود که علم کمالی باریتعالی، مرحلۀ اسماء و صفات و مرحلۀ أعیان ثبوتیّه باشد، که بالعرض خارج از مقام ذات هستند؛ اگر چه لازم ذات باشند؛ و إلاّ لزم خلوّ الذات فی مرتبه ذاته عن هذه الصّفه الکمالیّه. و همین بیان هم در معلوم جاری باشد؛ پس ناچار ذات أقدس عالِم و معلوم بالذّات باشد. و هر جا که حقیقه الوجود مستتبع ماهیّتی یا عنوانی باشد، بهر نحوی که آن وجود موجود شود، آن ماهیّت یا عنوان نیز بالعرض موجود باشد؛ پس اگر حقایق أسماء وصفات و حقایق موجودات فیما لا یزال موجود باشند در علم أزلی ذاتی به نفس وجود ذاته لذاته؛ لابد آن عناوین و ماهیّات از روی تلازم وجود و ماهیّات، موجود باشند بوجود علمی بالعرض بنحو تلازم وجود و ماهیّت؛ نه تلازم وجود و وجودی؛ تا آنکه أسماء را مثلاً دو وجود حقیقی مستقلّ باشد؛ وجودی خاصّ به آن، و منشأ ترتّب آثار مطلوبه از آن؛ و وجود دیگری خاصّ واجب، و ممتاز از واجب، و مناط علم کمالی واجب.
منابع :
- حسینی طهرانی (ره) - محمد حسین، توحید علمی و عینی، صص 66و 67