حقایق صفات محدود نیستند؛ بلکه عین حقیقت واجب، و صرافت آنها بنحو صرافت وجود واجب؛ بالبرهان القطعیّ؛
قال أمیرالمؤمنین علیه الصّلوه و السّلام فی خطبته المبارکه؛ لَیْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌ مَحْدُودٌ. (خطبۀ اوّل نهج البلاغه) و آنچه در آخر میفرماید: کَمَالُ الإخلاصِ نَفْیُ الصِّفاتِ عَنْهُ (خطبۀ اوّل نهج البلاغه) نفی بنحو امتیاز و مباینت است. زیرا که بعد همین فقره میفرماید: لِشَهَادَه کُلِّ صِفَه أنَّهَا غَیْرُ الْمَوصوفِ؛ وَ شَهادَه کُلِّ مَوْصُوفٍ أنَّهُ غَیْرُ الصِّفَه. (خطبۀ اوّل نهج البلاغه) و منافات ندارد که این اوّل توحید است، نه کمال توحید و اخلاص.
زیرا که ممکنست که مراد به کمال کمال اوّل باشد که مناط انتفاء ذی الکمال است، کما یقال: النَّفس کمالٌ أوَّلٌ. (صدر المتألّیهن «أسفار»، طبع حروفی، ج 8، ص 14 ) همچنانکه میفرماید: أوّلُ الدّینِ مَعْرِفَتُهُ وَ کَمالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصدیق بِهِ. (خطبۀ اوّل نهج البلاغه) با آنکه حقیقت معرفت ینتفی بانتفاء التَّصدیق.
منابع :
- حسینی طهرانی (ره) - محمد حسین، توحید علمی و عینی، ص 67