روی فی الکافی باسناده عن ابی عبدالله علیه السلام
انه قال: ان من الملائکه الذین فی سماء الدنیا لیطلعون الی الواحد و الاثنین و
الثلاثه و هم یذکرون فضل آل محمد صلی الله علیهم، فیقولون: الا ترون (الی) هولاء
فی قلتهم و کثره عدوهم یصفون فضل آل محمد صلی الله علیهم! فیقول الطائفه الاخری:
ذلک فضل الله یوتیه من یشاء و الله ذوالفضل العظیم (کافی ج 2 ص 187. و آیه در سوره
جمعه، 4)
در کافی با سند خود از امام صادق علیه السلام روایت
کرده است که فرمود: برخی از فرشتگانی که در آسمان دنیا هستند به یک و دو و سه تن
(از ساکنان زمین) که فضل آل محمد را ذکر می کنند سرکشی کرده گویند: نمی بینید این
ها را که با وجود کمی خود و بسیاری دشمنشان، فضل آل محمد صلی الله علیه و آله را
باز می گویند! سپس دسته دیگر از فرشتگان گویند: این فضل خداست که به هر کس که
خواهد می دهد و خدا صاحب فضل بزرگ است.
پس باید که مردم مقام و مرتبه ایشان را صحیح و بلند
بدانند خصوص سالک، که فیض سلوک از باطن نبوت به ولایت می رسد، و از او به باطن
شیخ، و از باطن شیخ به باطن سالک: من القلب الی القلب روزنه و ان تباعدت الامکنه
(از دل به دل روزنه ای است هر چند بعد مکانی در میان باشد)
و در مقصد الاقصی آورده است که: چون بزرگی جوهر اول
را شنیدی اکنون بدان که: رسول الله صلی الله علیه و آله می فرماید که: جوهر اول
روح من است، اول ما خلق الله روحی. (جامع الاسرار ص 144: الروح) و دیگر آمده است
که: اول ما خلق الله نوری.(بحار ج 25 ص 22) چون جوهر اول روح محمد صلی الله علیه و
آله باشد، پس محمد صلی الله علیه و آله پیش از آن که به این عالم آید پیغمبر بوده
باشد. و از این معنی خبر داد که: کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین. (عوالی
اللئالی ج 4، ص 121) اکنون که از این عالم رفته است هم پیغمبر باشد. و از این معنی
نیز خبر داد که: لا نبی بعدی (جزئی از حدیث مشهور منزلت است از طریقین).
هر چند صفت بزرگواری محمد صلی الله علیه و آله را
ذکر کنم از هزار یکی نگفته باشم، و هر چند صفت بزرگواری جوهر اول را بکنم از هزار
یکی نگفته باشم، جوهر اول دو کار می کند: اول آن که از خدای فیض قبول می کند، دوم
به خلق خدای می رساند. و اگر گویند که محمد صلی الله علیه و آله دو کار می کند: از
خدای تعالی می گیرد و به خلقان می رساند، هم راست باشد، از جهت آن که چون جوهر اول
روح محمد صلی الله علیه و آله است، هر دو یکی باشد.
چون این مقدمات معلوم شد بدان که آن طرف جوهر اول
که از خدای تعالی می گیرد نامش ولایت است، و این طرف جوهر اول که به خلق می رساند
نامش نبوت است. پس ولایت باطن نبوت آمد، و نبوت ظاهر و ولایت، و هر دو صفت محمد
صلی الله علیه و آله آمد.
چون این دانسته شد بدان که انسان کامل یا نبی است
یا ولی. نبوت یا مطلقه است یا مقیده. و همچنین ولایت نیز بر دو قسم است: ولایت
مطلقه و مقیده. فالنبوه المطلقه هی النبوه الحقیقیه الحاصله فی الازل، الباقیه الی
الابد، و هو اطلاع النبی المخصوص بها علی استعداد جمیع الموجودات بحسب ذواتها و ماهیاتها،
و اعطاء کل ذی حق حقه الذی یطلبه بلسان استعداده، من حیث انه الانباء الذاتی و
التعلیم الحقیقی الازلی المسمی بالربوبیه العظیمه و السلطنه الکبری.
... نبوت مطلقه همان نبوت حقیقی است که در ازل حاصل و
تا ابد باقی خواهد بود، و آن مطلع بودن پیامبری است که به آن مقام مخصوص گردیده از
استعداد تمام موجودات به حسب ذوات و ماهیات آن ها، و بخشیدن به هر ذیحقی است حق او
را که با زبان استعداد خویش می طلبد؛ و این از جهت خبرگزاری ذاتی و تعلیم حقیقی
ازلی است که ربوبیت عظیم و سلطنت بزرگ نام دارد.
و صاحب این مقام را خلیفه اعظم و قطب الاقطاب می
نامند، و انسان کبیر و آدم حقیقی که تعبیر از او به قلم اعلی و عقل اول و روح اعظم
می نامند ( ظ می کنند). و به این معنی اشاره است: اول ما خلق الله نوری، و خلق
الله آدم علی صورته، و کذلک من رانی فقد رای الحق، (جامع الصغیر ج 2، ص 171) و غیر
ذلک من الاخبار الوارده فیه، و الیه اشار المحققون فی اصطلاحهم بعین الله و عین
العالم، بقولهم: عین الله هو الانسان الکامل المتحقق بحقیقه البرزخیه الکبری.
... نخستین چیزی که خدا آفرید نور من بود و خداوند آدم
را بر صورت خویش آفرید و همچنین هر که مرا دید تحقیقا خدا را دیده است؛ و اخبار
دیگری که در این زمینه رسیده است؛ و محققان به همین معنی اشاره دارند در اصطلاح
خود به عین الله و عین العالم؛ که گویند: عین الله (چشم خدا) انسان کامل است که به
حقیقت برزخیه کبری متحقق گشته است.
و استناد جمیع علوم و اعمال بدین انسان کامل است، و
جمیع مقامات و مراتب نیز منتهی به وی می شود، خواه این انسان کامل رسول باشد یا
وصی، و خواه نبی باشد یا ولی. و باطن این نبوت مطلقه ولایت مطلقه است. پس ولایت
مطلقه عبارت است از حصول جمیع این کمالات به حسب باطن در ازل، و بقای این ها تا
ابد. و مرجع این معنی به فنای عبد در حق، و بقای وی به بقای حق است، و الیه الاشاره
بقوله صلی الله علیه و آله: انا و علی من نور واحد،(عوالی اللئالی ج 4، ص 124) و
خلق الله روحی و روح علی بن ابی طالب علیه السلام قبل ان یخلق الخلق بالفی
عام،(جامع الاسرار ص 382) علی اختلاف الروایات، و سیجی تفصیلها ان شاء الله. و ان
الله بعث علیا مع کل نبی سرا و معی جهرا.( عوالی اللئالی ج 4، ص 124) و قول علی علیه
السلام: و کنت ولیا و آدم بین الماء و الطین (عوالی اللئالی ج 4، ص 124).
... و اشاره به همین معنی است فرموده حضرتش که: من و
علی از یک نوریم و خداوند، روح من و روح علی بن ابی طالب علیه السلام را آفرید دو
هزار سال پیش از آن که خلق را بیافریند - با توجه به اختلاف روایات (در بیان این
مدت) که تفصیل آن به زودی به خواست خدا خواهد آمد - و خداوند، علی را با هر
پیامبری در پنهان، و با من آشکارا فرستاد و فرمایش علی علیه السلام که: و من ولی
بودم در حالی که آدم میان آب و گل بود (و هنوز آفرینش او پایان نیافته بود).
و فی تفسیر علی بن ابراهیم عند قوله تعالی: لیس
البر ان تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب ولکن البر من آمن بالله و الیوم الاخر و
الملائکه و الکتاب و النبیین و آتی المال علی حبه ذوی القربی و الیتامی و المساکین
و ابن السبیل و السائلین و فی الرقاب و اقام الصلوه و اتی الزکوه و الموفون بعهدهم
اذا عاهدوا و الصابرین فی الباساء و الضراء و حین الباس اولئک الذین صدقوا و اولئک
هم المتقون،(بقره، 177) ان هذه الایه نزلت فی امیرالمؤمنین علیه السلام. لان هذه
الشروط شروط الایمان و صفات الکمال، و هی لا توجد الا فیه و فی ذریته الیبین علیهم
السلام. و بیان ذلک: اما الایمان بالله و الیوم الاخر و الملائکه و الکتاب و
النبیین، فظاهر، لانه اول المؤمنین و امیرالمؤمنین و آدم بین الماء و الطین (تأویل
الایات ص 90)
و در تفسیر علی بن ابراهیم ذیل آیه شریفه: نیکی آن
نیست که روی خود را به سوی مشرق و مغرب کنید، بلکه نیکی (و نیکوکار) کسانی هستند
که به خدا، روز واپسین، فرشتگان، کتاب آسمانی و پیامبران ایمان آورده، مال (خود)
را با تمام علاقه ای که به آن دارند به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و واماندگان
در راه و سائلان و بردگان انفاق می کنند. نماز را به پا می دارند و زکات را می
پردازند، و به عهد خود - به هنگامی که عهد بستند - وفا می کنند و در برابر محرومیت
ها، بیماری ها و در میدان جنگ صبر و استقامت به خرج می دهند. اینها کسانی هستند که
راست می گویند و اینها پرهیزگاران، گوید: این آیه درباره امیر مؤمنان علیه السلام
نازل شده است. زیرا این شروط، شروط ایمان و صفات کمال است. و جز در او و ذریه پاک
او علیهم السلام یافت نمی شود. بیان مطلب آن که: در مورد ایمان به خدا، روز
واپسین، فرشتگان، کتاب آسمانی و پیامبران باید گفت که مطلب آشکار است، زیرا او
نخستین مؤمن و امیر مؤمنان بوده است آن گاه که آدم میان آب و گل بود.
و فی منهاج الکرامه قوله تعالی: و اذ اخذ ربک من
بنی آدم من ظهورهم ذریتهم،(اعراف، 172) من کتاب الفردوس لابن شیرویه، یرفعه عن
حذیفه الیمانی قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: لو یعلم الناس متی سمی علی
امیرالمؤمنین (ما انکروا فضله، سمی امیرالمؤمنین) و آدم بین الروح و الجسد، قال
الله عزوجل: و اذ اخذ ربک من بنی آدم - الایه، قالت الملائکه: بلی، فقال تبارک و
تعالی: انا ربکم، و محمد نبیکم، و علی امیرکم (الفردوس، ج 3، ص 354).
و در منهاج الکرامه در ذیل آیه شریفه و آن گاه که
پروردگارت از بنی آدم از پشتهاشان ذریه آنان را گرفت از کتاب فردوس ابن شیرویه به
سند مرفوع از حذیفه یمانی روایت کرده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
اگر مردم می دانستند که از چه زمانی علی علیه السلام امیر مؤمنان نام گرفته است
(فضل او را انکار نمی کردند؛ او امیر مؤمنان نامیده شده است) آن گاه که آدم میان
روح و جسد بود. خدای بزرگ در این آیه شریفه فرموده ... آیا من پروردگار شما نیستم؟
فرشتگان گفتند: چرا، خدای متعال فرمود: من پروردگار شما هستم، محمد پیامبر شما، و
علی امیر شماست.
و فی تأویل الایات فی سوره الواقعه، عن علی علیه
السلام: الا انی اخو رسول الله و صدیقه الاول، صدقته و آدم بین الروح و الجسد (امالی
مفید مجلس اول، ص 6).
و در تأویل الایات در تفسیر سوره واقعه از علی علیه
السلام روایت کرده است که فرمود:. من برادر رسول خدا و نخستین تصدیق کننده اویم،
او را تصدیق کردم آن گاه که آدم میان روح و جسد بود.
و نبوت مقیده اخبار است از حقایق الهیه، یعنی معرفه
ذات الحق تعالی و اسمائه و صفاته و کماله و احکامه، فان ضم االیه تبلیغ الاحکام و
التادیب بالاخلاق و التعلیم (بالحکمه) و القیام بالسیاسه فهو النبوه التشریعیه، و
یختص بالرساله.
یعنی شناخت ذات حق تعالی و اسماء و صفات و کمال و
احکام او. حال اگر تبلیغ احکام و تادیب به اخلاق و آموزش با حکمت و پرداختن به
امور سیاست (خلق) هم به آن ضمیمه گردد، نبوت تشریعی خواهد بود که آن اختصاص به
مقام رسالت دارد.
روی فی الکافی باسناده عن ابی عبدالله علیه السلام انه قال: ان من الملائکه الذین فی سماء الدنیا لیطلعون الی الواحد و الاثنین و الثلاثه و هم یذکرون فضل آل محمد صلی الله علیهم، فیقولون: الا ترون (الی) هولاء فی قلتهم و کثره عدوهم یصفون فضل آل محمد صلی الله علیهم! فیقول الطائفه الاخری: ذلک فضل الله یوتیه من یشاء و الله ذوالفضل العظیم (کافی ج 2 ص 187. و آیه در سوره جمعه، 4)
در کافی با سند خود از امام صادق علیه السلام روایت
کرده است که فرمود: برخی از فرشتگانی که در آسمان دنیا هستند به یک و دو و سه تن
(از ساکنان زمین) که فضل آل محمد را ذکر می کنند سرکشی کرده گویند: نمی بینید این
ها را که با وجود کمی خود و بسیاری دشمنشان، فضل آل محمد صلی الله علیه و آله را
باز می گویند! سپس دسته دیگر از فرشتگان گویند: این فضل خداست که به هر کس که
خواهد می دهد و خدا صاحب فضل بزرگ است.
پس باید که مردم مقام و مرتبه ایشان را صحیح و بلند
بدانند خصوص سالک، که فیض سلوک از باطن نبوت به ولایت می رسد، و از او به باطن
شیخ، و از باطن شیخ به باطن سالک: من القلب الی القلب روزنه و ان تباعدت الامکنه
(از دل به دل روزنه ای است هر چند بعد مکانی در میان باشد)
و در مقصد الاقصی آورده است که: چون بزرگی جوهر اول
را شنیدی اکنون بدان که: رسول الله صلی الله علیه و آله می فرماید که: جوهر اول
روح من است، اول ما خلق الله روحی. (جامع الاسرار ص 144: الروح) و دیگر آمده است
که: اول ما خلق الله نوری.(بحار ج 25 ص 22) چون جوهر اول روح محمد صلی الله علیه و
آله باشد، پس محمد صلی الله علیه و آله پیش از آن که به این عالم آید پیغمبر بوده
باشد. و از این معنی خبر داد که: کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین. (عوالی
اللئالی ج 4، ص 121) اکنون که از این عالم رفته است هم پیغمبر باشد. و از این معنی
نیز خبر داد که: لا نبی بعدی (جزئی از حدیث مشهور منزلت است از طریقین).
هر چند صفت بزرگواری محمد صلی الله علیه و آله را
ذکر کنم از هزار یکی نگفته باشم، و هر چند صفت بزرگواری جوهر اول را بکنم از هزار
یکی نگفته باشم، جوهر اول دو کار می کند: اول آن که از خدای فیض قبول می کند، دوم
به خلق خدای می رساند. و اگر گویند که محمد صلی الله علیه و آله دو کار می کند: از
خدای تعالی می گیرد و به خلقان می رساند، هم راست باشد، از جهت آن که چون جوهر اول
روح محمد صلی الله علیه و آله است، هر دو یکی باشد.
چون این مقدمات معلوم شد بدان که آن طرف جوهر اول
که از خدای تعالی می گیرد نامش ولایت است، و این طرف جوهر اول که به خلق می رساند
نامش نبوت است. پس ولایت باطن نبوت آمد، و نبوت ظاهر و ولایت، و هر دو صفت محمد
صلی الله علیه و آله آمد.
چون این دانسته شد بدان که انسان کامل یا نبی است
یا ولی. نبوت یا مطلقه است یا مقیده. و همچنین ولایت نیز بر دو قسم است: ولایت
مطلقه و مقیده. فالنبوه المطلقه هی النبوه الحقیقیه الحاصله فی الازل، الباقیه الی
الابد، و هو اطلاع النبی المخصوص بها علی استعداد جمیع الموجودات بحسب ذواتها و ماهیاتها،
و اعطاء کل ذی حق حقه الذی یطلبه بلسان استعداده، من حیث انه الانباء الذاتی و
التعلیم الحقیقی الازلی المسمی بالربوبیه العظیمه و السلطنه الکبری.
... نبوت مطلقه همان نبوت حقیقی است که در ازل حاصل و
تا ابد باقی خواهد بود، و آن مطلع بودن پیامبری است که به آن مقام مخصوص گردیده از
استعداد تمام موجودات به حسب ذوات و ماهیات آن ها، و بخشیدن به هر ذیحقی است حق او
را که با زبان استعداد خویش می طلبد؛ و این از جهت خبرگزاری ذاتی و تعلیم حقیقی
ازلی است که ربوبیت عظیم و سلطنت بزرگ نام دارد.
و صاحب این مقام را خلیفه اعظم و قطب الاقطاب می
نامند، و انسان کبیر و آدم حقیقی که تعبیر از او به قلم اعلی و عقل اول و روح اعظم
می نامند ( ظ می کنند). و به این معنی اشاره است: اول ما خلق الله نوری، و خلق
الله آدم علی صورته، و کذلک من رانی فقد رای الحق، (جامع الصغیر ج 2، ص 171) و غیر
ذلک من الاخبار الوارده فیه، و الیه اشار المحققون فی اصطلاحهم بعین الله و عین
العالم، بقولهم: عین الله هو الانسان الکامل المتحقق بحقیقه البرزخیه الکبری.
... نخستین چیزی که خدا آفرید نور من بود و خداوند آدم
را بر صورت خویش آفرید و همچنین هر که مرا دید تحقیقا خدا را دیده است؛ و اخبار
دیگری که در این زمینه رسیده است؛ و محققان به همین معنی اشاره دارند در اصطلاح
خود به عین الله و عین العالم؛ که گویند: عین الله (چشم خدا) انسان کامل است که به
حقیقت برزخیه کبری متحقق گشته است.
و استناد جمیع علوم و اعمال بدین انسان کامل است، و
جمیع مقامات و مراتب نیز منتهی به وی می شود، خواه این انسان کامل رسول باشد یا
وصی، و خواه نبی باشد یا ولی. و باطن این نبوت مطلقه ولایت مطلقه است. پس ولایت
مطلقه عبارت است از حصول جمیع این کمالات به حسب باطن در ازل، و بقای این ها تا
ابد. و مرجع این معنی به فنای عبد در حق، و بقای وی به بقای حق است، و الیه الاشاره
بقوله صلی الله علیه و آله: انا و علی من نور واحد،(عوالی اللئالی ج 4، ص 124) و
خلق الله روحی و روح علی بن ابی طالب علیه السلام قبل ان یخلق الخلق بالفی
عام،(جامع الاسرار ص 382) علی اختلاف الروایات، و سیجی تفصیلها ان شاء الله. و ان
الله بعث علیا مع کل نبی سرا و معی جهرا.( عوالی اللئالی ج 4، ص 124) و قول علی علیه
السلام: و کنت ولیا و آدم بین الماء و الطین (عوالی اللئالی ج 4، ص 124).
... و اشاره به همین معنی است فرموده حضرتش که: من و
علی از یک نوریم و خداوند، روح من و روح علی بن ابی طالب علیه السلام را آفرید دو
هزار سال پیش از آن که خلق را بیافریند - با توجه به اختلاف روایات (در بیان این
مدت) که تفصیل آن به زودی به خواست خدا خواهد آمد - و خداوند، علی را با هر
پیامبری در پنهان، و با من آشکارا فرستاد و فرمایش علی علیه السلام که: و من ولی
بودم در حالی که آدم میان آب و گل بود (و هنوز آفرینش او پایان نیافته بود).
و فی تفسیر علی بن ابراهیم عند قوله تعالی: لیس
البر ان تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب ولکن البر من آمن بالله و الیوم الاخر و
الملائکه و الکتاب و النبیین و آتی المال علی حبه ذوی القربی و الیتامی و المساکین
و ابن السبیل و السائلین و فی الرقاب و اقام الصلوه و اتی الزکوه و الموفون بعهدهم
اذا عاهدوا و الصابرین فی الباساء و الضراء و حین الباس اولئک الذین صدقوا و اولئک
هم المتقون،(بقره، 177) ان هذه الایه نزلت فی امیرالمؤمنین علیه السلام. لان هذه
الشروط شروط الایمان و صفات الکمال، و هی لا توجد الا فیه و فی ذریته الیبین علیهم
السلام. و بیان ذلک: اما الایمان بالله و الیوم الاخر و الملائکه و الکتاب و
النبیین، فظاهر، لانه اول المؤمنین و امیرالمؤمنین و آدم بین الماء و الطین (تأویل
الایات ص 90)
و در تفسیر علی بن ابراهیم ذیل آیه شریفه: نیکی آن
نیست که روی خود را به سوی مشرق و مغرب کنید، بلکه نیکی (و نیکوکار) کسانی هستند
که به خدا، روز واپسین، فرشتگان، کتاب آسمانی و پیامبران ایمان آورده، مال (خود)
را با تمام علاقه ای که به آن دارند به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و واماندگان
در راه و سائلان و بردگان انفاق می کنند. نماز را به پا می دارند و زکات را می
پردازند، و به عهد خود - به هنگامی که عهد بستند - وفا می کنند و در برابر محرومیت
ها، بیماری ها و در میدان جنگ صبر و استقامت به خرج می دهند. اینها کسانی هستند که
راست می گویند و اینها پرهیزگاران، گوید: این آیه درباره امیر مؤمنان علیه السلام
نازل شده است. زیرا این شروط، شروط ایمان و صفات کمال است. و جز در او و ذریه پاک
او علیهم السلام یافت نمی شود. بیان مطلب آن که: در مورد ایمان به خدا، روز
واپسین، فرشتگان، کتاب آسمانی و پیامبران باید گفت که مطلب آشکار است، زیرا او
نخستین مؤمن و امیر مؤمنان بوده است آن گاه که آدم میان آب و گل بود.
و فی منهاج الکرامه قوله تعالی: و اذ اخذ ربک من
بنی آدم من ظهورهم ذریتهم،(اعراف، 172) من کتاب الفردوس لابن شیرویه، یرفعه عن
حذیفه الیمانی قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: لو یعلم الناس متی سمی علی
امیرالمؤمنین (ما انکروا فضله، سمی امیرالمؤمنین) و آدم بین الروح و الجسد، قال
الله عزوجل: و اذ اخذ ربک من بنی آدم - الایه، قالت الملائکه: بلی، فقال تبارک و
تعالی: انا ربکم، و محمد نبیکم، و علی امیرکم (الفردوس، ج 3، ص 354).
و در منهاج الکرامه در ذیل آیه شریفه و آن گاه که
پروردگارت از بنی آدم از پشتهاشان ذریه آنان را گرفت از کتاب فردوس ابن شیرویه به
سند مرفوع از حذیفه یمانی روایت کرده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
اگر مردم می دانستند که از چه زمانی علی علیه السلام امیر مؤمنان نام گرفته است
(فضل او را انکار نمی کردند؛ او امیر مؤمنان نامیده شده است) آن گاه که آدم میان
روح و جسد بود. خدای بزرگ در این آیه شریفه فرموده ... آیا من پروردگار شما نیستم؟
فرشتگان گفتند: چرا، خدای متعال فرمود: من پروردگار شما هستم، محمد پیامبر شما، و
علی امیر شماست.
و فی تأویل الایات فی سوره الواقعه، عن علی علیه
السلام: الا انی اخو رسول الله و صدیقه الاول، صدقته و آدم بین الروح و الجسد (امالی
مفید مجلس اول، ص 6).
و در تأویل الایات در تفسیر سوره واقعه از علی علیه
السلام روایت کرده است که فرمود:. من برادر رسول خدا و نخستین تصدیق کننده اویم،
او را تصدیق کردم آن گاه که آدم میان روح و جسد بود.
و نبوت مقیده اخبار است از حقایق الهیه، یعنی معرفه
ذات الحق تعالی و اسمائه و صفاته و کماله و احکامه، فان ضم االیه تبلیغ الاحکام و
التادیب بالاخلاق و التعلیم (بالحکمه) و القیام بالسیاسه فهو النبوه التشریعیه، و
یختص بالرساله.
یعنی شناخت ذات حق تعالی و اسماء و صفات و کمال و
احکام او. حال اگر تبلیغ احکام و تادیب به اخلاق و آموزش با حکمت و پرداختن به
امور سیاست (خلق) هم به آن ضمیمه گردد، نبوت تشریعی خواهد بود که آن اختصاص به
مقام رسالت دارد.
منابع :
- مولی عبدالصمد همدانی - استاد ولی ، حسین (ترجمه) - بحرالمعارف - جلد 2 - فصل 64