عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

شیخ شهاب الدین ابو حفص عمربن محمد سهروردی ملقب به شیخ الاسلام در اوایل شعبان 539 و به قولی در اواخر رجب آن سال ، در سهرورد زنجان ولادت یافت.

در بغداد نزد عم خویش شیخ نجیب الدین سهروردی تلمذ کرد . شیخ شهاب الدین در فقه و حدیث شاگرد عمویش و ابوالقاسم بن فضلان و ابوالمظفر هبه الله و معمربن فاخر و ابی زرعه مقدسی و ابوالفتح طائی و جماعت دیگر از فقها و محدثان نیمه دوم قرن ششم هجری است. 

در تصوف به شیخ عبدالقادر گیلانی و شیخ ابوالسّعود بغدادی و شیخ ابو محمد بن عبد یا عبدالله بصری ارادت داشته است

شهاب الدین با آنکه بیشتر به عنوان شیخ صوفیه شهرت داشت در حدیث و فقه نیز از علماء بزرگ عصر محسوب می شد و حتی در فقه فتاوی خاص نیز داشت

البته این مشایخ ظاهراً از مشایخ خدمت و صحبت شیخ شهاب الدین بودند . اما استاد بزرگ شهاب الدین در طریقت و به اصطلاح شیخ خرقه و تلقین ذکر او عمویش می باشد

سهروردی از شهرت بسیار خوبی برخوردار بوده ، به نحوی که به هرکدام از حکام زمانش که نامه ای نوشته است آن حاکم با کمال ارادت ، خواهش او را پذیرفته است این در حالی است که وقتی سهروردی از دنیا می رود تمام ثروتش به اندازه هزینه کفن و دفنش نمی شود اعتماد خلیفه عباسی الناصر لدین الله در حق او چندان بود که او را به سفارت نزد سلاطین و امراء  عصر می فرستاد از جمله چند بار از جانب خلیفه به دربار « الملک العادل» به سفارت رفت و یک بار نیز به عنوان رسالت نزد سلطان روم علاءالدین کیقباد سلجوقی رفت می گویند که نجم الدین رازی پس از نگارش کتاب مرصاد العباد تحت تأثیر شهرت سهروردی مقدمه ای به کتابش می نویسد وتقدیم سهروردی می کند سهروردی مقدمه را می خواند وبه رازی می گوید من نه مقامی دارم که به تو بخشم و نه پولی دارم که به توبدهم اما تو را به علاءالدین کیقباد سلجوقی توصیه می کنم .

در طی این سفارتها و همچنین در ضمن مسافرت های دیگر از جمله حج به ملاقات بعضی ازمشایخ عصر نایل شد در آخرین سفر حجش به سال 628هـ میان او و ابن فارض ( عارف و شاعر معروف مصر ) ملاقاتی دست می دهد که شهاب الدین به عده ای از اصحاب ابن فارض از جمله پسر ابن فارض خرقه داد.

شهاب الدین یکبار نیز با ابن عربی ملاقات کرد و ابن عربی او را عبد صالح خوانده است.

شیخ سعدالدین حمویه که ازخلفای نجم الدین کبری است در حق سهروردی گفته است:

نور متابعه النبیّ(ص) فی جبین سهروردی شیءٌ آخر.

سعدی هم افتخار شاگردی سهروردی را داشته و از او چنین یاد می کند:

مرا شیخ دانای مرشد شهاب          دو اندرز فرمود بر روی آب

یکی آنکه در جمع بدبین مباش     دگر آنکه درنفس خودبین مباش

کمال الدین اسماعیل اصفهانی هم هر چند ظاهراً به دیدار شیخ نایل نیامد لیکن باب نوشت و خواند گشوده بود و نامه یی از شیخ در دست است که در آن با محبت و شفقت شاعر اصفهان را نصیحت میکند

کمال الدین اسماعیل در ستایش سهروردی اشعاری دارد که این نشان میدهد که شیخ در زبان فارسی هم سخن شناس بوده است و این نکته تردیدی را که ممکن است در انتساب شعرفارسی به شهاب الدین به خاطر آید نفی می کند

نمونه ای از شعر فارسی سهروردی:

بخشای بر آنکه بخت یارش نبود              جز خوردن اندوه تو کارش نبود

در عشق چه حالتیش باشد که در آن         هم بی تو و هم با تو قرارش نبود

از شعر عربی او هم ابن خلکان نمونه هایی ذکر می کند.

تأثیر شیخ شهاب الدین در نشر و توسعه تصوف نه فقط از طریق مجالس وعظ و ارشاد و تربیت مریدان در خانقاه و مدرسه بود بلکه تا حدی نیز از طریق کتابهایش بود که در شرح عقاید صوفیه یا نقد آراء اهل بدعت بود.

1ـ اعلام الهدی و عقیده اهل التقی  که در مکه تألیف کرد.

2ـ جذب القلوب الی مواصله المحبوب

3ـ رشف النصائح الایمانیّه و کشف الفضائح الیونانیه

 این کتاب که بعدها ضیاءالدین مسعود شیرازی از شاگردان امام فخر رازی به آن جواب داد این رساله را شیخ شهاب الدین ظاهراً به این قصد نوشت که خلیفه الناصر را در مبارزه با اسماعیلیه و با اقاویل فلاسفه که تا حدی مرجع دعاوی اسماعیلیه بود تشویق کرده باشد این رساله به یک معنی دنباله کاری بود که امام محمد غزالی در تهافت الفلاسفه شروع کرده بود .

4ـ دو فتوت نامه به فارسی

با توجه به علاقه خلیفه ناصر به مسئله فتوت و مخصوصاً با شهرت و نفوذی که شهاب الدین در مسایل مربوط به تصوف داشته است شهاب الدین در ترویج این طریقت در بین فارسی زبان تأثیر قوی داشته است

5ـ عوارف المعارف

که شهرت جهانی را برای سهروردی به ارمغان آورد و از طرف دیگر در بیشتر نقاط از قلمرو اسلام این کتاب آنچنان اهمیت داشته که تدریس این کتاب به عنوان شرط اول تأسیس خانقاه به شمار می رفته است . که از نظر منابع عرفانی جزء امهات کتاب است به گونه ای که این اثر بسیار منظم و دقیق طرح شده و این در حالی است که در کتاب های عرفانی معمولا ً نظم ندارند .

این کتاب در زمان خود سهروردی به فارسی ترجمه شده است و قدیمترین ترجمه فارسی آن ظاهراً همان است که اسماعیل بن عبد المؤمن در سال 655هـ کرده است. 

وی کتاب عوارف را ، به خواهش دوستان و به پاس ارادتی که به عبدالسّلام کاموی داشته ، در سال 665 هـ از عربی به فارسی بر گردانده است (عبدالسلام کاموی از مریدان شهاب الدین سهروردی بوده و محضر او را درک کرده است مترجم هم از مریدان و شاگردان عبدالسلام کاموی است و این هر سه تقریباً در یک قرن می زیسته اند تاریخ وفات عبدالسلام کاموی بنا به قول خواجه عمادالدین کرمانی ، سال 705هجری است ) باتوجه به نام کسانی که مترجم در اثر خود از آنان یاد کرده است معلوم می شود که وی از مریدان عبدالسلام کاموی و تاج الدین اشنهی( یا اشنوی ) بوده و در قرن هفتم می زیسته است . علاوه بر کتاب حاضر آثار دیگری داشته که آماج بیمهری روزگار گردیده و ناشناخته مانده است .

ترجمه های دیگری هم از عوارف المعارف شده است یک ترجمه ایی از ظهیرالدین عبدالرحمن بن بزغش که خود از مشایخ سهروردیه بوده است در فارس ، یک شرح فارسی نیز براساس همین ترجمه به وسیله نواده ظهیرالدین ـ جنید بن فضل الله بن عبد الرحمن که صدر لقب داشته است ـ جهت شاه شجاع آل مظفر تألیف شده است

عماد فقیه کرمانی هم عوارف المعارف را به عنوان طریقت نامه به رشته نظم کشیده است

کتاب عوارف المعارف که مشتمل ب شصت و سه باب است شهاب الدین تقریباً در تمام مسایل و تجارب صوفیه به بحث پرداخته است و سعی کرده در هر باب حقیقت آراء و آداب متصوفه را از آنچه مدعیان در آن باب دارند باز نماید و ساحت صوفیه را از اتهامات مخالفان تنزیه کند از این رو در اغاز کتاب ، شیخ از منشأ علوم صوفیه ، برتری علم آنها و توجه آنها به تصفیه قلب و باطن به تفصیل صحبت می کند ماهیت تصوف و سبب آن که قوم به این نام خوانده شدند با ذکر کسانی که به صوفیه منسوب می شوند و از آنها نیستند در دنبال این مباحث می آید . در باب شیخ و خرقه مشایخ و همچنین در باب رباط و خانقاه نیز به تفصیل سخن می گوید و بحث را به اختلاف احوال مشایخ در سفر و مقام و در باب آداب مربوط به سفر می کشد و حتی از تفاوت بین احوال صوفیه متجرد و متأهل سخن می گوید چهار باب درباره سماع ـ سه باب درباره چله نشینی و دو باب درباره اخلاق . اما در باب آداب که منشأ  تربیت و اخلاق صوفیه است با تفصیل بیشتر صحبت می کند از آداب طهارت و نماز گرفته تا آداب خور و خواب وصحبت . آخرین ابواب کتاب هم در باب احوال روح ، مکاشفات صوفیه و مسایل مربوط به خواطر و واردات و احوال و مقامات است که سرانجام منتهی به بحث دربرخی اصطلاحات قوم و در مسایل مربوط به بدایات و نهایات می شود تمام این ابواب را نویسنده با ذکر احادیث نبوی و روایات مشایخ اغاز می کند و اشتمال به کتاب بر اطلاعات و معلومات تاریخی آن را جالبتر می نماید بعضی بابها از جمله آنچه در باره روح و نفس دارد از لحاظ روانشناسی صوفیه اهمیت خاص دارد درباره احوال و مقامات هم آنچه در عوارف المعارف آمده است شامل نکات دقیق است و این مسئله با این دقت در کلام متقدمان نیست .

 

عوارف المعارف مثل رساله قشیریّه خلاصه جامعی از تمام تعالیم صوفیه را عرضه می کند ودر این کتاب شهاب الدین مخصوصاً به آداب و اخلاق صوفیه توجه دارد و این نکته ازمواردیست که عوارف المعارف را با احیا ء علوم الدین امام غزالی پیوند می دهد.