شیخ محمود بن عبدالکریم بن یحیی شبستری، عارف و شاعر نامدار آذربایجانی در قرن هشتم. مهمترین و مشهورترین اثر وی گلشن راز است.
دربارۀ زندگی او اطلاعات اندکی در دست است. لقب او سعدالدین بود. ظاهرا در نیمۀ دوم قرن هفتم در شبستر به دنیا آمد.
گفتهاند که شبستری به مصر، شام، حجاز، بغداد، یمن، اندلس و قفقاز سفر کرد. (عزیز دولتآبادی، سخنوران آذربایجان، تبریز، ۱۳۵۵ش، ص ۱۵۲)
همچنین مؤلف ریاض السیاحه نوشته که او به کرمان رفت و در همانجا ازدواج کرد و صاحب فرزند شد و برخی نوادگان او اهل علماند و به خواجگان شهرت دارند. (زینالعابدین شیروانی، ریاضالسیاحة، چاپ اصغرحامد ربانی، تهران، ۱۳۳۹ش، ص 90)
بیشتر تذکرهنویسان درگذشت شبستری را بین ۷۱۸ق و ۷۲۰ق دانستهاند.( عزیز دولتآبادی، سخنوران آذربایجان، تبریز، ۱۳۵۵ش، ص ۱۵3)
در سعادت نامه منسوب به شبستری از فردی به نام امینالدین به عنوان استاد وی یاد شده است. لاهیجی(همان ص 34) نیز منظور شبستری را از مرد کار دیده در ابتدای گلشن راز، امینالدین دانسته است. تنها صوفیای که در آن دوره به این نام شناخته شده، امینالدین حاج بُلَه است.
بهاءالدین یعقوب تبریزی را از استادان شبستری دانستهاند.( حافظ حسین ابنکربلایی، روضات الجنان و جناتالجنان، چاپ جعفر سلطانالقرایی، تهران، ۱۳۴۹ش ج2 ص 91) از فردی به نام امینالدین به عنوان شاگرد شبستری و شارح گلشن راز یاد شده که زرین کوب (عبدالحسین زرینکوب، جستجو در تصوف، تهران، ۱۳۵۷ش ص 414) احتمال داده نام این فرد با نام استاد او خلط شده باشد.
در سعادت نامه منسوب به شبستری(مجموعه آثار شیخمحمود شبستری، ص ۱۵۰)، به سنّی بودن وی و پیروی او در فروع از اشعری تصریح شده، اما ظاهرا هیچ منبع دیگری دربارۀ مذهب شبستری سخن نگفته است. با وجود این، حاجی خلیفه، به استناد کتاب مرآت المحققین، که منسوب به شبستری است، نوشته که او شیعه است. هانری کوربن (هانری کربن، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه اسداللّه مبشری، تهران، ۱۳۶۱ش ص 134) نیز علت پدیدآمدن این نظر را وجود تفسیرهای متعدد شیعیان، بهویژه اسماعیلیان، بر گلشن راز وی دانسته است.
شبستری، به تصریح خودش[۲۰]، قبل از سرودن گلشن راز رسائلی نوشته بوده است، اما از آنها اطلاع دقیقی در دست نیست. به طور کلی، آثار وی را به سه دسته میتوان تقسیم کرد:
گلشنراز، که مسلّما از اوست
آثاری که در صحت انتساب آنها به شبستری تردید وجود دارد و عبارتند از: سعادت نامه، حقالیقین و مرآت المحققین.
آثاری که قطعآ از او نیستند و عبارتاند از: مراتب العارفین، ترجمه منهاج العابدین غزالی، رساله شاهد، کنزالحقایق، انسان کامل، تفسیر سوره الفاتحه، رساله معراجیه، غایه الامکان فی معرفه الزمان و المکان، جامجهان نما، رساله احدیت، و شرح و تفسیر اسماءالله. (عبدالحسین زرینکوب، جستجو در تصوف، تهران، ۱۳۵۷ ص 353ش)
سعادت نامه
ابن کربلایی(حافظ حسین ابنکربلایی، روضات الجنان و جناتالجنان، چاپ جعفر سلطانالقرایی، تهران، ۱۳۴۹ش ج2 ص 88)، هدایت (رضاقلیخان هدایت، ریاضالعارفین، چاپ مهرعلی گرکانی، تهران، ۱۳۴۴ش ص 221) و بغدادی (اسماعیلپاشا بغدادی، هدیةالعارفین من اسماء المؤلفین و آثار المصنفین من کشف الظنون، استانبول، ۱۹۵۵م ج2 ستون 407) سعادتنامه را جزو آثار شبستری ضبط کردهاند. این کتابِ کلامی -عرفانی، به نظم و شامل چهار باب دربارۀ معرفت ذات واجب الوجود و صفات و اسماء و افعال اوست.
قابل توجه اینکه شبستری سعادتنامه بسیار مغایر با شبستری گلشنراز است. سعادتنامه مبتنی بر نگاهی شریعتمدارانه به توحید است و در آن از منظر متکلمی متعصب به طرد و رد فرقهها و مسالک منحرف پرداخته شده است؛ اما گلشنراز بر پایۀ ذوق و حال است. حتی اگر سعادتنامه از شبستری باشد، از بیت ۳۳۴ تا ۳۵۱ آن الحاقی به نظر میرسد، زیرا این ۱۸بیت، که وصفالحال شاعر است، با ابیات دیگر ابواب هیچ سنخیتی ندارد، و نیز اگر شاعر میخواست شرح حال خود را بدهد چرا به جای مقدمۀ کتاب، آن را در فصل دوم، که دربارۀ توحید است، گنجانده با توجه به اینکه شاعر در این ۱۸ بیت به شاگردی خود در مکتب ابنعربی تصریح کرده است، اگر صحت انتساب سعادتنامه به شبستری محرز شود، معلوم میشود که او از مکتب ابن عربی متأثر بوده و از منظر این مکتب به سرودن گلشنراز پرداخته است.
حق الیقین
ابنکربلایی، هدایت و بغدادی (همان ج2 ص 88) حقالیقین را نیز از شبستری دانستهاند. این کتاب شامل ۸ باب و دربارۀ عرفان نظری است. با اینکه قدیمترین نسخههای حقالیقین متعلق به قرن یازدهم است و در ابتدا و انتهای کتاب، مؤلف به نام خود اشاره نکرده و تنها در ابتدای کتاب، کاتب، آن را از تصنیفات شبستری شمرده است، اما زرینکوب (عبدالحسین زرینکوب، جستجو در تصوف، تهران، ۱۳۵۷ش ص 320) و لویزن (لئونارد لویزن، فراسوی ایمان و کفر، ترجمه مجدالدین کیوانی، تهران ۱۳۷۹ش ص 60) معتقدند که این اثر در صورت و محتوا شبیه گلشنراز است و نویسندۀ آن شبستری است.
حاجی خلیفه (ج 2 ستون 1642) و نفیسی (سعید نفیسی، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی تا پایان قرن دهم هجری، ج۱، تهران، ۱۳۴۴ش ج1 ص 170) مرآت المحققین را به شبستری نسبت دادهاند. این کتاب مشتمل بر ۷باب و دربارۀ معرفت نفس و خداست. مرآت را به ابن سینا، نجمالدین شیرازی، نصیرالدین طوسی و شیخ احمد جامی نیز منسوب کردهاند. (احمد منزوی، فهرستواره کتابهای فارسی، تهران، ۱۳۸۱ش ج6 ص 229) افزون بر این، مؤلف نه در ابتدا و نه در انتهای کتاب، نام خود را ذکر نکرده و فقط کاتب، در پایان کتاب، آن را به شبستری نسبت داده است. (شیخمحمود شبستری، مجموعه آثار شیخمحمود شبستری، چاپ صمد موحد، تهران ۱۳۷۱ش ص 377) با وجود این، زرینکوب(همان) در صحت انتساب آن به شبستری اطمینان دارد.