عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

دراین دوره استعداد دیگری شکوفا گشته که می‌توان گفت گویا ظرفیت‌هایی که در دوره اول به کمال نرسیده، در این دوره شکوفا می‌شود و آن گسترش بی حد و حصر فِرَق صوفیه می‌باشد. بُعد فرقه‌ای در این دوره به حدی گسترش یافت که هر جا قدم می‌گذاشتی، شیخی بود و مریدانی و خانقاهی، تا جایی که راه را بر عرفان بست و دوره سوم عرفان یعنی دوره انحطاط را بوجود آورد. البته فرقه به معنای بسیط در دوره نخستین وجود داشت. شاهد اینکه هجویری درکشف المحجوب دوازده فرقه نام می‌برد، اما اختلاف فِرَق به قدری نبود که کاملا آنها را از هم جدا کند به گونه‌ای که در دوره دوم وجود داشت. 

اختلاف بین فرقه‌ها در آن دوره فقط اختلاف در اقوال بود، مثلاً طیفوریه قائل به سکر بودند و جنیدیه قائل به صحو. اما معنای فرقه فقط قائل بودن به یک نظر نیست. بلکه هر فرقه‌ای در دوره دوم، استاد خاص، دستوراتِ خاصِ فرقه‌ای، ذکر خاص و خانقاه خاصی داشت، تعین خاص فرقه‌ای وجود داشت که در سایه آن می‌شد مریدی را به شیخ خاصی منتخب کرد.

منابع :

  • یزدان پناه-سید یدالله، سیری در تاریخ عرفان اسلامی، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)