عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

صاحب کتاب تمهید القواعد که یکی از کتب درسی محسوب می‌شود. او هم مانند جدش ابتدا فیلسوف مشائی بوده است. ( یزدان پناه-سید یدالله، سیری در تاریخ عرفان اسلامی، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره))

صائن‌الدین‌ علی‌بن‌ محمد ، حکیم‌ و عارف‌ و فقیه و شاعر و ادیب‌ سده‌ هشتم‌ و نهم‌. کنیه‌ او را ابومحمد ذکر کرده‌ و نام‌ وی‌ را به‌ صورت‌ ابن‌ترکه‌، ترکه‌ خجندی‌، صائن‌الدین‌، صائن‌الدین‌ ترکه‌، صائن‌الدین‌ ترکه‌ خجندی‌ و صائن‌الدین‌ خجندی‌ نیز آورده‌اند.

او نواده‌ ابوحامد صدرالدین‌ ترکه‌ اصفهانی‌ بود. صائن‌الدین‌ مشهورترین‌ و مهمترین‌ شخصیت‌ این‌ خاندان‌ به‌ شمار می‌آید (ترکه‌ اصفهانی‌، 1360 ش‌، ص‌ 10؛ همو، 1376 ش‌، مقدمه‌ دیباجی‌، ص‌ سی‌و دو).

در منابع‌ به‌ زادگاه‌ او اشاره‌ نشده‌، ولی‌ از آنجا که‌ پدر و جدّ وی‌ ساکن‌ اصفهان‌ بودند، به‌ احتمال‌ قریب‌ به‌ یقین‌ در اصفهان‌ به‌ دنیا آمده‌ است‌.

تاریخ‌ ولادت‌ وی‌ نیز در منابع‌ ذکر نشده‌، اما چون‌ در پایان‌ رساله‌اش‌، نفثه‌المصدور اول‌ ، تاریخ‌ تألیف‌ آن‌ 829 ضبط‌ شده‌ (1351 ش‌، ص‌ 194؛ نیز رجوع کنید به همو، 1376 ش‌، مقدمه‌ دیباجی‌، ص‌ سی‌و پنج‌) و در اوایل‌ همین‌ رساله‌ (1351ش‌، ص‌170)، وی‌ از 59 ساله‌بودن‌ خود سخن‌ گفته‌، معلوم‌ می‌شود که‌ در 770 به‌دنیا آمده‌ است‌ (همو، 1376 ش‌، مقدمه‌ دیباجی‌، همانجا).

صائن‌الدین‌ سالها نزد برادر بزرگ‌ خود، که‌ از عالمان‌ عصر بود، به‌ تحصیل‌ علوم‌ دینی‌ نظیر حدیث‌ و تفسیر و فقه‌ و اصول‌ پرداخت‌ (همو، 1351 ش‌، همانجا).

بعد از آنکه‌ تیمور در 789 اصفهان‌ را تصرف‌ کرد، صائن‌الدین‌ به‌ همراه‌ برادرانش‌ به‌ سمرقند کوچانده‌ شد. در آنجا برادر بزرگش‌، بر اساس‌ وصیت‌ پدرانش‌، اسباب‌ سفر او را فراهم‌ آورد و وی‌ به‌ حجاز و مصر و شام‌ رفت‌ و سال ها از مشایخ‌ صوفیه‌ و عالمان‌ کسب‌ دانش‌ و معرفت‌ کرد (همان‌، ص‌ 203؛ مدرس‌ موسوی‌، ص‌ 104).

سپس‌ به‌ ایران‌ آمد و بعد از شنیدن‌ خبر درگذشت‌ تیمور در 807 ، به‌ اصفهان‌ برگشت‌. مدتی‌ در اصفهان‌ گوشه‌نشین‌ بود تا اینکه‌ به‌ دعوت‌ پیرمحمد، نواده‌ تیمور و والی‌ فارس‌، به‌ شیراز رفت‌. پس‌ از کشته‌ شدن‌ پیرمحمد در 812 و به‌ حکومت‌ رسیدن‌ برادرش‌ اسکندر، صائن‌الدین‌ به‌ دستگاه‌ حکومت‌ اسکندر راه‌ یافت‌ و از نزدیکان‌ او شد. بعد از طغیان‌ اسکندر علیه‌ شاهرخ‌ که‌ به‌ کشته‌ شدن‌ اسکندر انجامید و شاهرخ‌ اصفهان‌ و فارس‌ را گرفت‌، صائن‌الدین‌ مجدداً عزلت‌ گزید و چون‌ از نزدیکان‌ اسکندر به‌ شمار می‌آمد، دشمنانش‌ کوشیدند شاهرخ‌ را نسبت‌ به‌ وی‌ بدبین‌ کنند. صائن‌الدین‌ برای‌ مصون‌ ماندن‌ از شر بدگویان‌ به‌ خراسان‌ رفت‌ و در سفر دوم‌، شاهرخ‌ وی‌ را مورد لطف‌ قرار داد و منصب‌ قضای‌ ولایت‌ یزد را به‌ او سپرد.

بعد از این‌ انتصاب‌، صائن‌الدین‌ به‌ صوفیگری‌ و خروج‌ از مذهب‌ سنّت‌ و جماعت‌ و حروفیگری‌ متهم‌، و در این‌ خصوص‌ به‌ برخی‌ مطالب‌ آثارش‌ استناد شد و او را برای‌ بازجویی‌ به‌ هرات‌ خواندند (شهرستانی‌، مقدمه‌ جلالی‌ نائینی‌، ص‌ 36؛ بهار، ج‌ 3، ص‌230ـ 231؛ ترکه‌ اصفهانی‌، 1376 ش‌، مقدمه‌ دیباجی‌، ص‌ سی‌و هشت‌). وی‌ در رساله‌ نفثه‌ المصدور اول‌ (1351 ش‌، ص‌ 169ـ 194)، که‌ در حکم‌ دفاعیه‌ای‌ برای‌ رفع‌ اتهام ها و نسبت های‌ ناروا از اوست‌، شرح‌ این‌ ماجرا را خطاب‌ به‌ شاهرخ‌ آورده‌ است‌. همچنین‌ در رساله‌ اعتقادات‌ (همان‌، ص‌ 221ـ264)، خطاب‌ به‌ شاهرخ‌، عقیده‌ خود را نسبت‌ به‌ سنّت‌ و جماعت‌، در برابر عیب‌جویانی‌ که‌ وی‌ را از «طایفه‌ صوفیه‌» می‌دانستند، نوشته‌ است‌.

صائن‌الدین‌ بار دیگر، در 830 که‌ احمد لُر در مسجد هرات‌ به‌ جان‌ شاهرخ‌ سوءقصد کرد، متهم‌ و به‌ حبس‌ و تبعید و مصادره‌ اموال‌ محکوم‌ شد (مدرس‌موسوی‌، ص‌ 105). وی‌ این‌ رویدادها را در نفثه‌المصدور دوم‌ (1351 ش‌، ص‌ 205ـ 217)، خطاب‌ به‌ بایسُنغر، فرزند شاهرخ‌، شرح‌ داده‌ است‌ (نیز رجوع کنید به شهرستانی‌، مقدمه‌ جلالی‌ نائینی‌، ص‌ 37؛ مدرس‌موسوی‌، همانجا).در منابع‌ از فرزندان‌ صائن‌الدین‌ ذکری‌ نشده‌، اما خود او از دَه‌ فرزندش‌، که‌ در واقعه‌ دستگیری‌ او همراهش‌ بوده‌اند، سخن‌ گفته‌ است‌ (ترکه‌ اصفهانی‌، 1351 ش‌، ص‌ 206). نام‌ دو تن‌ از پسران‌ وی‌ در آثارش‌ آمده‌ است‌: محمد، که‌ صائن‌الدین‌ کتاب‌ المناهج‌ فی‌المنطق‌ را به‌ درخواست‌ وی‌ نوشته‌ است‌ ( رجوع کنید به ص‌ 1)، و افضل‌ (همو، 1376 ش‌، مقدمه‌ دیباجی‌، ص‌ سی‌ونهم‌).

شیخ‌ سراج‌الدین‌ بُلقینی‌، از جمله‌ استادان‌ صائن‌الدین‌ بوده‌ و صائن‌الدین‌ در مصر از وی‌ حدیث‌ می‌شنیده‌ است‌ (همو، 1351 ش‌، ص‌170، 187). صائن‌الدین‌ به‌ همراه‌ جمعی‌ از بزرگان‌ معاصر خود با سیدحسین‌ اَخلاطی‌ ملاقات‌ داشته‌ و از او نیز مطالبی‌ آموخته‌ (قاسم‌ انوار، دیباچه‌ نفیسی‌، ص‌ نودوپنج‌) و احتمالاً از محضر شمس‌الدین‌ محمدبن‌ حمزه‌ فَناری‌ * (متوفی‌ 834)، مؤلف‌ مصباح‌ الانس‌ ، نیز بهره‌ برده‌ است‌ (ترکه‌ اصفهانی‌، 1376 ش‌، مقدمه‌ دیباجی‌، ص‌ چهل‌ودو).

صائن‌الدین‌ شاگردانی‌ نیز تربیت‌ کرد که‌ از آن‌ جمله‌اند: پسرش‌ محمد (همان‌، ص‌ 1)؛ میرسید محمد بدخشی‌ ( رجوع کنید بهابن‌کربلائی‌، ج‌ 2، ص‌ 115ـ116)؛ پهلوان‌ شمس‌الدین‌ محمدبن‌ عبداللّه‌ کاتبی‌ نیشابوری‌، از شاعران‌ قرن‌ نهم‌، که‌ در تصوف‌ از مریدان‌ و شاگردان‌ صائن‌الدین‌ بود (نفیسی‌، ج‌ 1، ص‌ 297ـ 298)؛ امیرسیداحمد لاله‌ای‌ (متوفی‌ 912؛ رجوع کنید به ابن‌کربلائی‌، ج‌ 2، ص‌ 152ـ153)؛ و شرف‌الدین‌ علی‌ یزدی‌ (متوفی‌ 834؛ ترکه‌ اصفهانی‌، 1376 ش‌، مقدمه‌ دیباجی‌، ص‌ چهل‌وسه‌).صائن‌الدین‌ در آثارش‌، از جمله‌ در تحفه‌ علائیه‌ (همو، 1351 ش‌، ص‌ 147)، خود را شافعی‌ خوانده‌ و در نفثه‌المصدور اول‌ (همان‌، ص‌ 175) در دفاع‌ و ستایش‌ از مشایخ‌ صوفیه‌، آنان‌ را اهل‌سنّت‌ و جماعت‌ دانسته‌ و شیعه‌ و معتزله‌ و فلاسفه‌ را دشمنان‌ سنّت‌ و جماعت‌ ذکر کرده‌ است‌؛ اما شوشتری‌ (ج‌ 2، ص‌ 41ـ42)، به‌ استناد یک‌ بیت‌ شعر خطاب‌ به‌ حضرت‌ علی‌ علیه‌السلام‌ که‌ به‌ صائن‌الدین‌ نسبت‌ داده‌ شده‌، نام‌ وی‌ را در شمار عارفان‌ شیعی‌ آورده‌ است‌.

صائن‌الدین‌ در آثار خود، مانند رساله‌ شق‌ قمر و ساعت‌ (در شرح‌ و تفسیر آیه‌ اول‌ سوره‌ قمر)، حضرت‌ علی‌ و اهل‌بیت‌ علیهم‌السلام‌ را بسیار ستوده‌ و بیان‌ حقیقت‌ معنای‌ انشقاق‌ قمر و تفسیر معنای‌ ساعت‌ و حساب‌ و میزان‌ و حوض‌ را مخصوص‌ حضرت‌ علی‌ و اولاد آن‌ حضرت‌ دانسته‌ است‌ (ترکه‌ اصفهانی‌، 1351 ش‌، ص‌ 112، 116).تاریخ‌ درگذشت‌ صائن‌الدین‌ را 830 ( رجوع کنید به خواندمیر، ج‌ 4، ص‌10؛ شوشتری‌، ج‌ 2، ص‌ 42)، 836 (ابن‌سهلان‌ ساوی‌، پیشگفتار دانش‌پژوه‌، ص‌ 39؛ بهار، ج‌ 3، ص‌ 236، بر اساس‌ نسخه‌ای‌ از حبیب‌السیر که‌ در دسترس‌ وی‌ بوده‌ است‌) و چهاردهم‌ ذیحجّه‌ 835 (میرخواند، قسم‌ 6، ص‌ 1164) ذکر کرده‌اند که‌ احتمالاً تاریخ‌ اخیر درست‌ است‌ و برخی‌ صرفاً به‌سبب‌ اینکه‌ تاریخ‌ درگذشت‌ او آخر 835 بوده‌، آن‌ را به‌ تسامح‌ 836 ذکر کرده‌اند (مدرس‌موسوی‌، ص‌ 103ـ104).

صائن‌الدین‌ در بیشتر دانش های‌ روزگار خود، از جمله‌ در حکمت‌ و عرفان‌ و فقه‌ و کلام‌ و شعر و حروف‌ و نقطه‌ و اعداد و جفر، تبحر داشته‌ و در هریک‌ از آنها تألیفاتی‌ دارد.

اندیشه‌ها و آرای‌ وی‌ یکی‌ از مراحل‌ مهم‌ تکامل‌ و پیشرفت‌ حکمت‌ و عرفان‌ اسلامی‌ به‌شمار می‌آید. بر خلاف‌ این‌ عقیده‌ شایع‌ که‌ حکمت‌ اسلامی‌ در قرن‌ ششم‌ با ابن‌رشد به‌ پایان‌ رسیده‌، آثار صائن‌الدین‌ نشان‌دهنده‌ تداوم‌ آن‌ در ایران‌ است‌. صائن‌الدین‌ مهمترین‌ حلقه‌ رابط‌ میان‌ ابن‌سینا و غزالی‌ و سهروردی‌ و ابن‌عربی‌ و خواجه‌نصیرالدین‌ طوسی‌ از یکسو، و حوزه‌ فلسفی‌ اصفهان‌ و حکمت‌ متعالیه‌ صدرالمتألهین‌ شیرازی‌ از سوی‌ دیگر است‌ (دیباجی‌، ص‌ 312).

وی‌ یکی‌ از شخصیت های‌ مؤثر و بانفوذی‌ بود که‌ قبل‌ از ملاصدرا در صدد تلفیق‌ حکمت‌ اشراقی‌ و مشائی‌ و عرفانی‌ برآمد (ترکه‌ اصفهانی‌، 1351 ش‌، مقدمه‌ نصر، ص‌ ج‌).صائن‌الدین‌ برخی‌ آثار خود را به‌عربی‌ و برخی‌ دیگر را به‌ فارسی‌ نوشته‌ است‌. به‌ نوشته‌ ملک‌الشعرای‌ بهار (ص‌ 229، 238)، نثر وی‌ ادبی‌ و فنی‌ و به‌شیوه‌ عطاملک‌ جوینی‌، و قدری‌ بلیغ تر و بی‌تکلف تر از آن‌ است‌.

وی‌ نخستین‌ دانشمندی‌ است‌ که‌ حقایق‌ علمی‌ و فلسفی‌ و عرفانی‌ را به‌سبک‌ ادبی‌ بیان‌ کرده‌ است‌ (دیباجی‌، ص‌ 313).

آثار فارسی‌ صائن‌الدین‌ عبارت‌اند از:

·      رساله‌ ضوءاللمعات‌ ، در شرح‌ لمعات‌ عراقی‌ در عرفان‌؛

·      کتاب‌ اسرار الصلوه‌ ، در باره‌ رموز نماز به‌ شیوه‌ عرفانی‌؛

·      رساله‌ شق‌قمر و ساعت‌ ، یا، شرح‌ آیه‌ اِقْتَرَبَتِ السّاعَه و انْشَقَّ القَمَر ؛

·      تحفه‌ علائیه‌ ، در مسائل‌ فقهی‌ بر اساس‌ مذاهب‌ چهارگانه‌ اهل‌سنّت‌؛

·      نفثه‌ المصدور اول‌ و نفثه‌المصدور دوم‌ ، هر دو در شرح‌ سوانح‌ زندگی‌ او؛

·      رساله‌ اعتقادات‌ و اعتقادیه‌ ، هر دو در باره‌ اعتقادات‌ وی‌؛

·      رساله‌ در معنی‌ قابلیت‌ ، در باره‌ معنای‌ قابلیت‌ به‌روش‌ اهل‌ معرفت‌؛

·      رساله‌ در بیان‌ معنی‌ عرفانی‌ علم‌ صرف‌ یا صرف‌القلوب‌ صاینی‌ ؛

·      شرح‌ حدیث‌ عماء ؛ شرح‌ حدیث‌ «اِنَّ لِکُلِّ شی‌ءٍ قلباً و قلبُالقرآنِ ی'س‌ »؛ نامه‌ به‌ فیروزشاه‌ و شرح‌ ده‌بیت‌ از محیی‌الدین‌ ابن‌عربی‌ در فَرق‌ وجود و کَوْن‌ به‌ روش‌ عرفانی‌، که‌ در کتابی‌ با عنوان‌ چهارده‌ رساله‌ فارسی‌ از صائن‌الدین‌ علی‌بن‌ محمد ترکه‌ اصفهانی‌ ، به‌ تصحیح‌ سیدعلی‌ موسوی‌ بهبهانی‌ و سیدابراهیم‌ دیباجی‌، در 1351 ش‌ در تهران‌ چاپ‌ شده‌اند (نیز رجوع کنید به منزوی‌، ج‌ 2، بخش‌ 2، فهرست‌، ص‌ 1798؛ دانش‌پژوه‌، 1348 ش‌، ج‌ 1، ص‌ 734؛ همو، 1345ـ1346 ش‌، ص‌ 308ـ312)؛

·      رساله‌ انجام‌ در فَرق‌ علم‌ حروف‌ و علم‌ تصوف‌، که‌ آن‌ را ابراهیم‌ دیباجی‌ در 1356 ش‌ در مجله‌ دانشکده‌ ادبیات‌ و علوم‌ انسانی‌ دانشگاه‌ تهران‌ (سال‌ 24، ش‌ 1 و 2) چاپ‌ کرده‌ است‌ (نیز رجوع کنید به منزوی‌، همانجا؛ دانش‌پژوه‌، 1345ـ1346 ش‌، ص‌310)؛

·      رساله‌ نقطه‌ در شرح‌ حدیث‌ «انَا النقطه الّتی‌ تحتَ الباء» منسوب‌ به‌ علی‌ علیه‌السلام‌، که‌ آن‌ را ابراهیم‌ دیباجی‌ در خرد جاودان‌ ، جشن‌نامه‌ سید جلال‌الدین‌ آشتیانی‌ (ص‌ 315ـ323)، چاپ‌ کرده‌ است‌ (نیز رجوع کنید به منزوی‌، همانجا؛ دانش‌پژوه‌، 1345ـ1346 ش‌، ص‌ 309)؛

·       رساله‌ مناظرات‌ خمس‌ ، که‌ آن‌ را اکرم‌ جودی‌ نعمتی‌ با عنوان‌ عقل‌ و عشق‌ ، یا، مناظرات‌ خمس‌ ، در 1375 ش‌ در تهران‌ به‌ چاپ‌ رسانده‌ است‌ (نیز رجوع کنید به منزوی‌؛ دانش‌پژوه‌، همانجاها؛ مدرس‌ موسوی‌، ص‌ 112ـ132)؛

·      اطوار ثلاثه‌ ، در باره‌ سه‌ طور از اطوار صوفیان‌، که‌ آن‌ را حسین‌ داوودی‌ تصحیح‌ و در مجله‌ معارف‌ (دوره‌ 9، ش‌ 2، مرداد و آبان‌ 1371) چاپ‌ کرده‌ است‌؛

·      رساله‌ حروف‌ ، در باره‌ علم‌ حروف‌؛

·      سُلّم‌ دارالسلام‌ ، در احکام‌ ارکان‌ ایمان‌ و اسلام‌؛

·      سؤال‌ الملوک‌ ، در علم‌ حروف‌؛ شرح‌ نظم‌الدّر ، به‌ فارسی‌ و عربی‌؛

·      مبدأ و معاد ، در باره‌ مبدأ و معاد، به‌ روش‌ اهل‌ عرفان‌؛

·      مدارج‌ افهام‌ الافواج‌ فی‌ تفسیر آیه‌ ثَمانِیَه اَزْواجٍ ، در تفسیر آیه‌ ششم‌ سوره‌ زمَر؛ شرح‌ گلشن‌راز که‌ آن‌ را کاظم‌ دزفولیان‌ در 1375 ش‌ در تهران‌ به‌ چاپ‌ رسانده‌ است‌؛

·      بزم‌ و رزم‌ ، مباحثه‌ای‌ میان‌ اهل‌ بزم‌ و شمشیر و قلم‌؛

·      نامه‌های‌ صائن‌الدین‌ (بجز نامه‌اش‌ به‌ امیرفیروزشاه‌ که‌ چاپ‌ شده‌)، مشتمل‌ بر نامه‌هایی‌ به‌ بایسنغر، امیرکارکیا، امیرناصر کارکیا، امیرعلاءالدین‌، خواجه‌محمد پسرخواجه‌شیخ‌ کَجَجی‌ (کَجوجانی‌)، امیرعلاءالدین‌ گیلانی‌، خواجه‌ تاج‌الدین‌، امیرنعمت‌اللّه‌، شرف‌الدین‌ علی‌ یزدی‌، و نامه‌ای‌ عرفانی‌ و حروفی‌ که‌ مخاطب‌ آن‌ معلوم‌ نیست‌؛ دو مکتوب‌ ، که‌ وی‌ آنها را به‌ استدعای‌ امیرنعمت‌اللّه‌ نوشته‌؛ یک‌ مکتوب‌ به‌ خواجه‌ظهیرالدین‌ محمد؛ رساله‌ معما ؛ ترجمه‌ احادیثی‌ از پیامبر و حضرت‌ علی‌ و ائمه‌ علیهم‌السلام‌ (منزوی‌، همانجا؛ دانش‌پژوه‌، 1345ـ1346 ش‌، ص‌ 308ـ312؛ ترکه‌ اصفهانی‌، 1376 ش‌، مقدمه‌ دیباجی‌، ص‌ چهل‌ونه‌ ـ شصت‌؛ مدرّس‌ موسوی‌، ص‌ 112ـ132).

آثار عربی‌ صائن‌الدین‌ عبارت‌اند از:

·      تمهیدالقواعد ، در عرفان‌ نظری‌؛

·      المناهج‌ فی‌ المنطق‌ ، در منطق‌ به‌روش‌ مشائیان‌، که‌ آن‌ را ابراهیم‌ دیباجی‌ در 1376 ش‌ در تهران‌ چاپ‌ کرده‌ است‌؛

·      انزالیه‌ ، در نزول‌ کتاب‌ الاهی‌ و کیفیت‌ و مراتب‌ آن‌، که‌ مدرّس‌ موسوی‌ در 1349 ش‌ آن‌ را در مجموعه‌ سخنرانی ها و مقاله‌ها در باره‌ فلسفه‌ و عرفان‌ اسلامی‌ (ص‌ 136ـ145) چاپ‌ کرده‌ است‌؛

·      اجازه‌ روایت‌ کتاب‌ المصابیح‌ ، که‌ اجازه‌ای‌ برای‌ یکی‌ از فضلای‌ عصر به‌ نام‌ یونس‌ است‌؛

·      الاربعینیه‌ ، در شرح‌ حدیث‌ «مَنْ حَفِظَ علی‌' اُمّتی‌ أَربَعین‌ حدیثاً ینتَفِعونَ بها بَعَثهُ اللّه‌ تعالی‌' یَوم‌ القیامه‌ فقیهاً عالماً» و خصوصیات‌ عدد اربعین‌ و اهمیت‌ آن‌ در علم‌ حروف‌؛

·      اصطلاحات‌ الصوفیه‌ در باره‌ واژه‌های‌ صوفیان‌؛

·      البائیه‌ ، در علت‌ تقدّم‌ حرف‌ «ب‌» در قرآن‌ نسبت‌ به‌ حروف‌ دیگر؛

·      شرح‌ تجلی‌ ذاتی‌ ابن‌هود مغربی‌ ؛

·      تقدیم‌ العقل‌ علی‌ النفس‌ ، در تقدیم‌ عقل‌ بر تمام‌ قوای‌ نفسانی‌ به‌ طریق‌ اهل‌ معرفت‌ و حروف‌؛

·      شرح‌ البسمله‌ ، بر اساس‌ اصول‌ اهل‌ معرفت‌ و حروف‌؛ شرح‌ خطبه‌ تفسیر « الکشاف‌ »؛ شرح‌ فصوص‌الحکم‌ که‌ محسن‌ بیدارفر آن‌ را در 1378 ش‌ در قم‌ چاپ‌ کرده‌ است‌؛

·      المحمدیه‌ ، در تبیین‌ و تفسیر نام‌ محمد و مرتبه‌ ولایت‌ ختمیه‌ نبویه‌ بر اساس‌ اصول‌ اهل‌ معرفت‌؛

·      المفاحص‌ ، در علم‌ حروف‌ و اعداد؛ مُهر نبوت‌ ، در شرح‌ مُهر نبوت‌؛

·      رساله‌ در شرح‌ حقیقت‌ وحدت‌ مطلقه‌ ذاتیه‌ یا الختمیه‌ ، در باره‌ وحدت‌ مطلق‌ ذاتی‌ به‌ روش‌ عرفانی‌؛

·      شرح‌ حدیث‌ الایمان‌، یا، شرح‌ دو حدیث‌ نبوی‌ ، تفسیر فلسفی‌ و عرفانی‌ و حروفی‌ دو حدیث‌ از پیامبر اکرم‌؛

·      شرح‌ حدیثی‌ از پیامبر در باره‌ اهمیت‌ قرآن‌ و تعالیم‌ دین‌ و نکوهش‌ بدعت‌.

·      علاوه‌ بر این‌، منظوماتی‌ به‌ فارسی‌ و عربی‌، از او مانده‌ است‌ (مدرس‌موسوی‌؛ دانش‌پژوه‌، 1345ـ1346 ش‌؛ ترکه‌ اصفهانی‌، 1376 ش‌، مقدمه‌ دیباجی‌، همانجاها).آقابزرگ‌طهرانی‌ (ج‌ 9، قسم‌ 2، ص‌570) نیز از دیوان‌ صائن‌الدین‌ اصفهانی‌ نام‌ برده‌ است‌.

·      همچنین‌ نسخه‌ای‌ به‌ نام‌ منشئات‌ را از صائن‌الدین‌ دانسته‌اند ( رجوع کنید به بیانی‌، ص‌ 239).

منابع‌:

·      آقابزرگ‌طهرانی‌؛ ابن‌سهلان‌ ساوی‌، تبصره‌ و دو رساله‌ دیگر در منطق‌ ، چاپ‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌، تهران‌ 1337 ش‌؛

·      ابن‌کربلائی‌، روضات‌الجنان‌ و جنات‌الجنان‌ ، چاپ‌ جعفر سلطان‌ القرائی‌، تهران‌ 1344ـ 1349 ش‌؛

·      عبداللّه‌بن‌ عیسی‌ افندی‌اصفهانی‌، ریاض‌ العلماء و حیاض‌ الفضلاء ، چاپ‌ احمد حسینی‌، قم‌ 1401ـ 1415؛

·      محمدتقی‌ بهار، سبک‌شناسی‌ ، تهران‌ ?[ 1321 ش‌ ] ؛

·      مهدی‌ بیانی‌، «مجموعه‌ منشئات‌»، راهنمای‌ کتاب‌ ، سال‌ 4، ش‌ 3 (خرداد 1340)؛

·      علی‌بن‌ محمد ترکه‌ اصفهانی‌، تمهیدالقواعد ، چاپ‌ جلال‌الدین‌ آشتیانی‌، تهران‌ 1360 ش‌؛

·      علی‌بن‌ محمد ترکه‌ اصفهانی‌، چهارده‌ رساله‌ فارسی‌ ، چاپ‌ علی‌ موسوی‌بهبهانی‌ و ابراهیم‌ دیباجی‌، تهران‌ 1351 ش‌؛

·      علی‌بن‌ محمد ترکه‌ اصفهانی‌، کتاب‌ المناهج‌ فی‌المنطق‌ ، چاپ‌ ابراهیم‌ دیباجی‌، تهران‌ 1376 ش‌؛ خواندمیر؛ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌، فهرست‌ میکروفیلم های‌ کتابخانه‌ مرکزی‌ دانشگاه‌ تهران‌ ، ج‌ 1، تهران‌ 1348 ش‌؛

·      علی‌بن‌ محمد ترکه‌ اصفهانی‌، «مجموعه‌ رسائل‌ خجندی‌»، فرهنگ‌ ایران‌ زمین‌ ، ج‌ 14 (1345ـ1346 ش‌)؛

·      ابراهیم‌ دیباجی‌، « رساله‌ نقطه‌ ابن‌ترکه‌ اصفهانی‌»، در خردجاودان‌: جشن‌نامه‌ استاد سیدجلال‌الدین‌ آشتیانی‌ ، به‌کوشش‌ علی‌اصغر محمدخانی‌ و حسن‌ سیدعرب‌، تهران‌: فرزان‌، 1377 ش‌؛

·      نوراللّه‌بن‌ شریف‌الدین‌ شوشتری‌، مجالس‌ المؤمنین‌ ، تهران‌ 1354 ش‌؛

·      محمدبن‌ عبدالکریم‌ شهرستانی‌، الملل‌ و النحل‌ ، ترجمه‌ افضل‌الدین‌ صدر ترکه‌ اصفهانی‌، چاپ‌ محمدرضا جلالی‌نائینی‌، [ تهران‌ ] 1335 ش‌؛

·      علی‌بن‌ نصیر قاسم‌ انوار، کلیات‌ قاسم‌ انوار ، چاپ‌ سعید نفیسی‌، تهران‌ 1337 ش‌؛

·      علی‌ مدرس‌موسوی‌، «احوال‌ و آثار صائن‌الدین‌ ترکه‌ اصفهانی‌؛ به‌انضمام‌ رساله‌ انزالیه‌ او»، در مجموعه‌ سخنرانی ها و مقاله‌ها در باره‌ فلسفه‌ و عرفان‌ اسلامی‌ ، به‌اهتمام‌ مهدی‌ محقق‌ و هرمان‌ لندلت‌، تهران‌: دانشگاه‌ مک‌ گیل‌، مؤسسه‌ مطالعات‌ اسلامی‌ (شعبه‌ تهران‌)، 1349 ش‌؛

·      احمد منزوی‌، فهرست‌ نسخه‌های‌ خطی‌ فارسی‌ ، تهران‌ 1348ـ 1353 ش‌؛

·      محمدبن‌ خاوندشاه‌ میرخواند، روضه‌الصفا ، تهذیب‌ و تلخیص‌ عباس‌ زریاب‌، تهران‌ 1373 ش‌؛

·      سعید نفیسی‌، تاریخ‌ نظم‌ و نثر در ایران‌ و در زبان‌ فارسی‌ تا پایان‌ قرن‌ دهم‌ هجری‌ ، تهران‌ 1363 ش‌.3)